اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

همزاد

۱۴۰۰-۰۳-۲۹

نوشته مرتضی امینی پور

داستان طرح: ماجرای پسربچه‌ای روستایی است که به خاطر اضطراب‌های درونی مشکل شب‌ادراری دارد.

راوی اول‌شخص. پسربچه‌ای ده‌ساله به نام غلام است.

مخاطب متن عام است.

زبان داستان عامیانه و ساده است.

راوی قابل‌اعتماد است. درباره زندگی روستایی حرف میزند. ماجرا دارد توی ذهن راوی می‌گذرد و مخاطب درون‌متنی و تلویحی ندارد.

زمان بیان داستان احتمالاً بعد از کار روزانه در روستاست که مردها بیکار شده‌اند و خودشان را با دست انداختن فردی که نقصی در بدنش دارد سرگرم می‌کنند.

زمانمندی داستان خطی است.

برچسب زدن به فردی که نقص عضو (عوض شتر) دارد، بیانگر تقابل میان سالم بودن و نقص عضو داشتن در جامعه روستایی است که ارتزاق به‌سلامت جسم وابسته است.

خشونت بزرگ‌سالان علیه کودکان و احتمالاً اعتراض خاموش کودکان در برابر این خشونت به‌صورت آلوده کردن آب روستا در داستان به نمایش گذاشته می‌شود (البته بحث آلوده کردن آب توسط بچه‌ها به‌طور قطعی در داستان بیان نمی‌شود، چون احتمالاً پایان داستان نوجوان در خواب است «ننم گفت: ولش کن داری همزادشو زخم می‌کنی»؛ «همزادتو با چماقم کشتم غلام شتر»؛ اما شاید خود این خواب/کابوس نمود ترس و اضطراب کودک است از کاری که واقعاً انجام می‌دهد). خارش پشت کمر بچه هم می‌تواند اضطرابی باشد؛ ناشی از پرسشی که به خاطر چیستی برآمدگی پشت عوض دارد و جوابی که برای آن ندارد و هم می‌تواند ناشی از لخت کردن خود به‌منظور ادرار کردن در چاه میان بوته‌ها و گزیده شدن توسط حشره یا خراشیده شدن با بوته‌ای گیاهی چیزی باشد. دلیل آن مشخص نمی‌شود.

راوی (پسربچه) به‌طور مداوم خواب/کابوس مش صمد را می‌بیند «مثل توی خواب‌هایی که می‌دیدم عصبانی بود»؛ «صورتش مثل توی خواب‌هایم بود»؛ «مثل وقتی چماقش را توی هوا تاب می‌داد و با دهان بدون دندانش می‌خندید».

داستان مملو از صحنه‌های خشونت‌بار است.:

خشونت روانی و کلامی که بزرگ‌سالان علیه مرد گوژپشت (عوض شتر) بروز می‌دهند. بیان اعتراض و نارضایتی مرد گوژپشت از لقبی که به او نسبت داده‌اند «شتر نه. من عوضم!». خشونت روانی به سبب علاقه او به رقاص شدن و حالا حرکات او را نه به‌مثابه هنر دیدن که برای سرگرمی و لودگی «تو برقص، اصلاً مث چماق مش صمد برقص».

خشونت کلامی و جسمی افراد علیه هم (مش صمد و دیگران علیه هم) «عادتته برینی به شادی ما؟» «بگو کار کیه تا خودم از خشتک آویزونش کنم» «دمپایی تخم سگشونو دیدم» «از سگ هم کمتره» و …

خشونت کلامی مادر علیه فرزند «خبر مرگت»، «بتمرگ».

خشونت حکومت علیه مردم «مامورا می گیرنش انقدر با چماق میزنن توی کمرش اینجور میشه».

و درنهایت خشونت جسمی و کلامی اهالی روستا علیه کودکان و رایج بودن این خشونت «اگر باز به‌ناحق بزند توی گوش بچه‌ام؛ خودم می‌اندازمش توی چاه»: حق بودن تنبیه بدنی کودک در برابر ناحق بودگی آن؛ مقابله‌به‌مثل و بازتولید خشونت!

نمایشی است.

پایان باز است.

ژانر داستان روانشناسی اجتماعی است. چطور زندگی روزمره، خشونت میان فردی و داستان‌های خرافی‌ای که بزرگ‌ترها برای بچه‌ها می‌گویند آن‌ها را دچار اضطراب و وحشت می‌کند.

تک‌صدایی است.

فرهنگ‌عامه روستا را به تصویر می‌کشد.

اطلاعات به‌تدریج بیان می‌شود.

جهان داستان با جهان معمولی برابراست.

 

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

نقد

قلعه‌ی سفید

نوشته‌ی اورهان پاموک، مترجم ارسلان فصیحی، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۰، گوینده احسان چریکی،ناشر صوتی نوین کتاب، سال انتشار صوتی ۱۳۹۶، مدت زمان ۷ ساعت و ۱۷

ادامه مطلب »
نقد

فارنهایت ۴۵۱

نوشته ری بردبری، ترجمه معین محب علیان، انتشارات میلکان،۱۳۹۷، ۱۴۸ صفحه. نسخه اصلی کتاب ۱۹ اکتبر سال ۱۹۵۳ چاپ شده… داستان طرح: گای مونتگ آتش‌نشانی

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

داستان کوتاه

شیشه

چن میخوای بفروشیش حالا؟ والا قیمت دست شماست … ما که این‌کاره نیستیم … آقا غلام گفت شما خوب می‌خری… مالی نی … یعنی راسته

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

یَنی منو دید پشت پنجره؟

  نمیدونم واقعن منو بوسید؟ آخه اون روز خیلی چِت بودم. عرشیا میگه خیلی هندی بوده. نمیشه وسط پارک بوسیده باشَدِت. میگه توهم زدی. نمیدونم.

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

مرگ یک آرمان‌گرا

  دکترایم را دفاع کرده بودم و سال دومی بود که توی دانشگاه درس می‌دادم. هنوز استاد حق‌التدریس بودم و پرونده جذب هیئت‌علمی‌ام در مرحله

ادامه مطلب »
جنس سرگردان: سایه

سایه: قسمت سی و پنج

    درخت اقاقیای بزرگ جلوی خانه را دوست دارم. از ماشین پیاده می‌شوم. سامی به همان خانه‌ی قدیمی دو طبقه اشاره می‌کند. دو آپارتمان‌

ادامه مطلب »