داستان بلند

خلازیر

  باز قبل از اینکه ساعت زنگ بزند از خواب بیدار شده است. چشمانش را به سقف می‌دوزد. سقفِ سفیدی که از دوده‌های شوفاژ کمی

ادامه مطلب »