احتمالات
دارم آهنگ Clair de lune (کْلِغ دِ لون) از کلود دِبوسی رو تمرین میکنم و در حالی که تلاش میکنم نتها رو توی
دارم آهنگ Clair de lune (کْلِغ دِ لون) از کلود دِبوسی رو تمرین میکنم و در حالی که تلاش میکنم نتها رو توی
لبخندهای زورکی، تعارفهای بیخود، حرفهای الکی، تلاش برای خوب به نظر رسیدن، مهربان، متواضع، سخاوتمند و موفق جلوه کردن، پزهای ریز و فخرفروشیهای مخفیانه، تمسخرهای
نوشتن اگر هیچ فایده ای نداشته باشد، برای من دست کم یک اثر مثبت یا شاید هم منفی دارد و آن کمک به
اینها وراجیهای یکی دو سال پیش منه راجع به پول که الان با بعضیاش موافق نیستم… بخصوص اون بخش های آرمان گرایی بازی و ادعاطوریش
تازگیها فهمیدم، علت تمام کینهای که یکی از همکارانم با من داشته، این بوده که طی سالهای گذشته بهکرات وقتی هردوی ما کلاس موازی داشتیم،
و آن دو نوع باشد؛ نقد خصمانه یا همان انتقاد نقد منصفانه یا نقد در برابر انتقاد در هردوی اینها اشتراکات است در سوژهی
انواع گشادیسم: (۱) حاد (۲) مزمن توجیههای روانی برای عذاب وجدان زدایی از ذهن: (۱)دارم حس میگیرم! (۲) بهجایش یکهو یک روز ده ساعت کار
ما حقوقیها يك فرشته داريم! آنهم كه چشمانش را بسته و ظاهراً يكي از كارهايي كه خوب بلد است: شمشير كشيدن است! اساساً تمام تعارضهای
ژارگون! به معنای دشوارگویی! تا مدتها این واژه را فقط در متون فلسفی میدیدم؛ اما ظاهراً بهتازگی برخی دوستان جوان حقوقی نیز این واژه به
ساماراکیس، شاعر و نویسنده یونانی است که در ایران خیلی معروف نیست. اولین بار با داستان کوتاهِ «سوارکار بور»اش در کلاس مبانی نقد استاد
دیشب برای چندمین بار کابوس غرق شدن در دریا را دیدم؛ اما ناگهان در میانه ی کابوس، وقتی برای زنده ماندن، دستوپا میزدم، من به
از خود بودن تا کسی شدن؟ یا کُلا همه به درک؟ امروز داشتم از روی داستانِ کوتاهِ «تابستانِ همان سالِ ناصر تقوایی» رونویسی میکردم.(خُل هم