English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

عن در باب نقد!

۱۳۹۹-۱۲-۰۶

 


و آن دو نوع باشد؛

  • نقد خصمانه یا همان انتقاد
  • نقد منصفانه یا نقد در برابر انتقاد

در هردوی این‌ها اشتراکات است در

  1. سوژه‌ی نقد که عبارت باشد از اثری که نقد می‌شود خواه فیلم باشد؛ خواه قانون؛ خواه گلاب به روی مبارکتان مجسمه آقا/خانم بزرگ ؛ خواه نُوِلّا یا داستان کوتاهِ یک فلک‌زده‌ای که به ارواحِ خواهر و برادرِ گرامیِ پدر و مادرش (اندر تلاش برای جنسیت زدایی از گفتار و پرهیز از منتسب کردن اعمال شنیع و پست به جنسیتِ زنانه که نویسنده ی این مقال فمینیستی باشد با موهای کوتاه) صلوات فرستاد که آن را برای نقد فرستاد!
  2. نقدکننده که سوژه­ ی مادرمرده ­ی پدربیامرز را می‌گذارد روی میزِ جراحی که اگر خصمانه نقد می‌کند ارجاع می‌دهیم به همان ارواحِ مشترکِ امواتِ والدین بدون تأکید بر جنسیت خاص! و اگر منصفانه باشد در پیامدهای ناشی از نقدِ منصفانه آثارش را خواهیم گفت.
  3. نقد شونده و او هم زبان‌بریده ی طفلکی که سوژه ی نقد را با مرارت و عشق بسیار، بدون مقدمات و ملزوماتِ زاییدن زاییده! وی اگر حرفه‌ای باشد در دفاع از کار خویش لام از کام برنمی‌آورد ؛خواه نقد خصمانه باشد؛ خواه منصفانه؛ اما اگر او هم به ابزارهای نقدکننده در نقدِ خصمانه مجهز باشد، عاقبتِ کارِ جلسه با کرام‌الکاتبین است!

اما افتراقات این دو نوع نقد نیز در دو چیز است:

  • اول؛ نقدکننده که همه آتش‌ها از گور او بلند می‌شود!
    1. در نقد خصمانه، وی تمام تلاشش را می‌کند تا سوژه را فاقدِ ارزش و خودش را بسیار باارزش به تصویر بکشد! اساساً نقدش بر مبنای نظریه ی «من، منم، من حسنم» بناشده و شاخص و معیار و سنجه و خلاصه ترازوی خاصی برای بررسی اثر ندارد! نقد خودشه با آفتابه اومده!
    2. در نقد منصفانه، وی نظریه مند نقد می‌کند، جهان‌بینی را ناخودآگاه دخیل می‌کند، اما سلیقه را نه! عیب می جمله بگوید، هنرش را نیز هم!
  • دوم؛ پیامدهای ناشی از عمل نقد که آن نیز همانند خود نقد دو نوع می باشد:
    1. واگرایی: و اما نتیجه ی نقد خصمانه همانا واگرایی باشد میان نقدکننده و نقد شونده که خود درجاتی دارد از «دایورت کردن» تا «کیک یزدی نخور!» و حتی حادتر که در این مقال نمی‌گنجد؛ اما این روزها به لطف از بین رفتنِ شرمِ حضور در فضای مجازی، می‌تواند با انواع و اقسامِ واژگانِ رکیکِ هیچ‌کس-نشنیده مزین شود!
    2. همگرایی: در نقد منصفانه، نقد شونده از بیانات نقدکننده که نظریه را با جهان‌بینی ذهن خود درآمیخته و خروجی‌ای منحصربه‌فرد در باب آن اثر تولید کرده، بهره می‌گیرد تا اثر را بهبود بخشد. نقد شونده گارد دفاعی را می‌اندازد و به‌جای تمام «چیز نخور هایی که در میان واقعه ی نقد خصمانه دارد توی دلش به نقدکننده می‌گوید» حواسش را به نقد می‌دهد و روزنه‌های جدیدی مقابل چشمانش گشوده می‌شود. چه‌بسا این همگرایی منجر به انجام کارهای اشتراکی در آینده و رفاقت‌های بیشتر شود.

سخن پایانی!

فرزندم؛

از یاد مبر ! «هنرمند» برای فرار از این دنیای چیزی و پنیری که به کامش نمی‌گردد به هنر و ادبیات پناه می‌برد؛ هر اثری که خلق می‌شود خواه باب ذائقه ی تو، خواه غیر، در میان هفت میلیارد آدمی که آفت زمین شده‌اند (و بر مبنای نظریه توطئه، یحتمل کرونا را هم برای دفع این آفت خلق نموده‌اند)، مخاطب خودش را دارد؛ اگر نوش نیستی، نیش نیز مباش و اگر به نوش شدنِ این باده کمک نمی‌کنی، مستی را از سر زاینده به درمکن!

مخلص کلام، ضد حال نزن که بگویی اُهی هستی! چون آخرش همه پشت سرت می گوییم نیستی!

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

7 پاسخ

    1. فکر کنم یک نوع دیگه هم به انواع نقد بد نیست اضافه بشه و اسمش رو هم مثلا گذاشت: نقد مریض وارانه (تلاش کردم تا هم هم قافیه با دو نوع دیگه باشه😂🚶🏻‍♀️) این نوع نقد نشات گرفته از عقده و سوزش ماتحت نقد کننده سرچشمه گرفته و صرفا قصد سرکوب نقد شونده و تخلیه عقده نقد کننده را دارد. در ادامه توجه شما رو به مثالی از این نوع نقد جلب میکنم:
      اه اه اه
      حوصلم سر رفت
      خسته شدم
      آخرشو بخون

      1. 🤣🤣🤣 «نقد نخوانده!» نظرت چیه ؟ توی دانشگاه هم تقریبا همه داورا کارای دانشجوهای طفلکی رو نخونده نقد میکنند . آخرشم نمره هیچ ربطی به نقد نداره. یارو رو زدند پوکوندن یهو بهش هیجده میدن از هیجده ؛ به یارو گفتن به به
        چه دمی عجب پایی، بعد توی جلسه شور نمره بهش میدن شونزده از هیجده! مساله نقد نیست! مساله اینه که باید توجه کنی جلوی کی دارند توی اون جلسه چه نقشی رو ایفا می کنند!🤣🤣 این طور که دارم فکر میکنم و بارش مغزی ، باید یه چیزی بنویسم اندر باب «نقد نخوانده»

  1. آخ آخ آره واقعااا همینه :)))) راجع به اسم هم بسیاااار شیک کوبنده و در عین حال محترمانه هست عالیه. بعد من میام میگم مغز خودتون رو با من مقایسه نکنین میگین فلان بهمان :))) من کلی به مغزم اونجا که خوندم متن رو فشار آوردم واسه تولید اسم و تهش مریض وارانه تولید شد :)))) دیگه سخن کوتاه میکنم شما خودتون تا تهشو بخونین… (با لپتاب دارم تایپ میکنم دستم تو استیکر بسته هست ولی شما اون دختر دست به جیب رو که سوسکی داره از صحنه خارج میشه رو تصور کنین تو این قسمت)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

در باب نقد

نقاد از منظر چخوف

چخوف نویسنده روسی نقادان را چون خرمگس هایی می‌داند که روی پیکر اسب می نشینند و اورا نیش میزنند و از شخم کردن زمینی باز

ادامه مطلب »
داستار: نَه‌داستان+نَه‌جستار

احتمالات

    دارم آهنگ Clair de lune (کْلِغ دِ لون) از کلود دِبوسی رو تمرین می‌کنم و در حالی که تلاش می‌کنم نت‌ها رو توی

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

داستانک

یک اتفاق ساده.

  بر اساس یک اتفاق واقعی چرا مُرد؟ آیا تقصیر عکاس بود که سناریویِ تکرارِ پایین آمدن از پله‌ها را چید؟ اگر آرزو کمی لاغرتر

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

عید شد! باورت می‌شود؟

  خیلی درد دارد که آدم تمام زندگی‌اش را وقف دانشجوهای این مملکت کند، طی سال‌های تدریسش صاحب هزاران فرزند شود و آخر از سرای

ادامه مطلب »
داستار: نَه‌داستان+نَه‌جستار

منبع شادی

  توی کتاب درمان شوپنهاورِ اروین دیالوم[۱] خوندم، شادی نسبی از سه تا منبع سر چشمه می­گیره؛ چیزی که هستیم، چیزی که داریم و چیزی

ادامه مطلب »