English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

منبع شادی

۱۳۹۹-۱۱-۱۴

 

توی کتاب درمان شوپنهاورِ اروین دیالوم[۱] خوندم، شادی نسبی از سه تا منبع سر چشمه می­گیره؛ چیزی که هستیم، چیزی که داریم و چیزی که در چشم مردم جلوه می­کنیم. شوپنهاور اصرار داره که باید فقط روی اولی تمرکز کنیم و روی دومی و سومی که کنترلی روشون نداریم تکیه نکنیم. من فکر می­کنم ما ایرانیا بیشتر روی چیزی که توی چشم مردم جلوه می­کنیم تاکید داریم. واسه همین این قدر حرف مردم واسمون مهمه. تازگی­ها هم که با این سیطره ­ی پکیجِ فرهنگیِ نئولیبرالیسم بر جامعه­ی ایران، به سلامتی چیزی که داریم هم مهم شده و تنها چیزی که مهم نیست همین چیزیِ که هستیم! وقتی اون قسمتُ که خوندم از خودم پرسیدم واسه من واقعن چی مهمه؟ چیزی که دارم؟ چیزی که دارم بهم رفاه می­ده، اما منُ تعریف نمی­کنه؛ بنابراین تکیه­ام روی اون نیست! چیزی که دارم خوبه اما منبع شادی من نیست! چیزی که در چشم مردم جلوه می­کنم؟ نه! خیلی وقتا واسم مهم نیست که آدمای احمق راجع به من چی فکر کنن. اساسن به نظر من قضاوت آدما راجع به همدیگه مخدوشه ! چون هیچ وقت از تمام تصویر هم، تمام تجربه­ی هم خبرندارن. بنابراین عمومن فقط دارن درباره­ی بخشی از تصویر نظر میدن. خصوصن قضاوتای مردمِ ما این روزا خیلی سطحی و احمقانه شده . تمرکزشم روی ظواهره؛ اما اگر تاکیدم روی هستم­ هاست، من چی هستم ؟

تنها جوابی که به ذهنم می­رسه اینه که  من عاشق هستم. خیلی مهمه که آدم خودشُ با چی تعریف کنه. می­شه عاشق بودنمُ ازم بگیرن؟ بی­اختیار یاد آدمایی می­افتم که خودشونُ با دکتر بودنشون، وکیل بودنشون، پولدار بودنشون، رئیس بودنشون یا چیزایی شبیه این تعریف می­کنند. توی تلگرام یا بایوی اینستاگرام­شون حتمن به همه میفهمونن که دکترن یا مهندسن. همیشه فکر می­کنم دنیای این آدما محدود به شغل، ثروت یا مدرک تحصیلیشونه. همه­ی چیزایی که به یه بشکن ممکنه از آدم گرفته بشه ؛ اما اگر خودتُ با انسان بودنت، عاشق بودنت، مهربون بودنت، سخاوتمند بودنت و چیزایی ازین دست تعریف کنی ، یا به قول شوپنهاور به نقل از دیالوم، با هستن­ها تعریف بشی نه داشتن­ها شاید کم­تر آسیب ببینی، بیشتر خوشحال باشی، کمتر حسودی کنی، کمتر زیرآب بزنی… و نهایت این که حتی دنیا هم جای قشنگ­تری واسه زندگی کردن بشه .

[۱] یالوم، اروین، درمان شوپنهاور، ترجمه­ی سپیده حبیب؛ نشر قطره؛ ۱۳۹۱

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

4 پاسخ

  1. دقیقا همینطوره، ای کاش آدمای بیشتری این زاویه دید و درک و عمق رو داشتن، اون وقت زندگی تو این دنیا قشنگ تر و آروم تر لذت بخش تر میشد

  2. در کتاب در باب حکمت زندگی شوپنهاور اول این موضوع و خوندم و چقدر از خوندنش لذت بردم بعد که کتاب درمان شوپنهاور و خوندم اونجا هم بهش اشاره ای شد الان هم اینجا.
    واقعا رسیدن به این مرحله از درک، که آدم خودشو با آن چه هست بشناسه نه آنچه داره و آنچه در نگاه دیگران هست ۹۰ درصد از زندگی رو بُرده و آرامش داره چون هیچ تضمینی برای ماندگاری آنچه دارد یا آنچه در نگاه دیگران هست ، وجود نداره اما آنچه هستی، همیشگی است. القاب و مالکیت ها خود تو نیستن ولی آنچه تو هستی خود تو است.
    این روز ها باید به خیلی از ادم ها کتاب در باب حکمت زندگی که به طور مفصل به این ۳ اصل پرداخته شده رو هدیه بدیم…
    حتی یک وقت هایی از زندگی، که ممکنه خودم گول دو اصل دیگه رو بخورم لازمه این کتاب و دوباره مطالعه کنم..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

داستار: نَه‌داستان+نَه‌جستار

احتمالات

    دارم آهنگ Clair de lune (کْلِغ دِ لون) از کلود دِبوسی رو تمرین می‌کنم و در حالی که تلاش می‌کنم نت‌ها رو توی

ادامه مطلب »
داستار: نَه‌داستان+نَه‌جستار

مهمانی

لبخندهای زورکی، تعارف‌های بیخود، حرف‌های الکی، تلاش برای خوب به نظر رسیدن، مهربان، متواضع، سخاوتمند و موفق جلوه کردن، پزهای ریز و فخرفروشی‌های مخفیانه، تمسخرهای

ادامه مطلب »
داستار: نَه‌داستان+نَه‌جستار

من همیشه فرار میکنم.

    نوشتن اگر هیچ فایده ای نداشته باشد، برای من دست کم یک اثر مثبت یا شاید هم منفی دارد و آن کمک به

ادامه مطلب »
داستار: نَه‌داستان+نَه‌جستار

و اما پول!

اینها وراجیهای یکی دو سال پیش منه راجع به پول که الان با بعضیاش موافق نیستم… بخصوص اون بخش های آرمان گرایی بازی و ادعاطوریش

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

داستانک

شنا

  آخرش علی با هزار  بدبختی پدرش را راضی کرد تا تولدش را توی باغ بگیرد.  تمام باغشان یک استخر بزرگ و درخت میوه. علی

ادامه مطلب »
داستار: نَه‌داستان+نَه‌جستار

ژارگون

ژارگون! به معنای دشوارگویی! تا مدت‌ها این واژه را فقط در متون فلسفی می‌دیدم؛ اما ظاهراً به‌تازگی برخی دوستان جوان حقوقی نیز این واژه به

ادامه مطلب »
از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

مردم/مگس

به تازگی شنیدم که برخی مردم مدت هاست پیش دیگران زندگی میکنند، به عنوانِ نفس دانه های قهوه یا مگس. (ص ۱۹) *** آسمان همچون

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

قوری راسل

  نمی‌دانم دارم خاطره می‌نویسم یا یک داستان تخیلی که زاییده‌ی ذهنم است و بس؟ تازگی مرز میان خیال و واقعیت را گم می‌کنم. یک

ادامه مطلب »