English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

مردم/مگس

۱۴۰۰-۰۵-۰۳

به تازگی شنیدم که

برخی مردم مدت هاست

پیش دیگران زندگی میکنند،

به عنوانِ نفس

دانه های قهوه یا مگس. (ص ۱۹)

***

آسمان همچون قفسِ کبوتر بود

خدا مرمت کرد

گیس یک مگس

و هسته آلبالویی را

و مرا راحت گذاشت.(ص ۳۶)

***

شیر، دوقلوی قیر است.

هم با رنگِ سپید و هم سیاه میتوان دروغ گفت.

مادر آب نباتی را در دهان میچرخاند

پدر تلفنی با مگسها حرف میزند!( ص ۴۷)

***

از کتاب پدر تلفنی با مگسها حرف میزند، نوشته هرتا مولر،برگردان و بازسرایی، خسرو کیان راد، سارا کیان راد، انتشارات نصیرا، ۱۳۹۷، ۷۲ صفحه.

 

پ ن: هرجا خی خی داره، به چشمم میاد تو کتابا … لیلیان وینیچ یه کتاب داشت به اسم خرمگس، فک کنم دوازده سیزده سالم بود خوندم. یه کتاب قدیمی بود، از لای کتابای قدیمی ولو توی خونمون پیداش کرده بودم، اصولا که من هر چیزی رو میخوندم، رده سنی منی و این چیزام که کلا تعطیل،  تصویر لوگوی انتشارات امیرکبیرش توی ذهنمه، نمیدونم چی ازون کتاب میفهمیدم، ولی یادمه یه جوونی بود نامه مینوشت، چند سال پیشا نسخه الکترونیکیشو روی کتابخوان فییبو یا طاقچه گرفتم ولی نخوندم، (الان چک کردم، فیدیبو، برگردان حمیدرضا بلوچ، انتشارات مجید،اونی که من تو بچگیم خوندم ترجمه همایون پور بوده، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول ۱۳۴۱) حالا باید حتما در اولین فرصت اونم بخونم. شمام هر کتابی راجع به خرمگس یا مگس توی ذهنتونه بگید، البته نمایشنامه مگسهای ژان پل سارتر هم خوندم که الان به ذهنم رسید.

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

7 پاسخ

  1. ای جاااانم عالی بود😍😍 به نظرم وقتشه اسم مگس یا خر مگس و به خی خی تغییر بدیم و جهانیش کنیم🤩🤩🤩
    یه کتابی به اسم سالار مگس ها اثر ویلیام گلدینگ با ترجمه ی حمید رفیعی انتشارات بهجت هست که من می خواستم بخونم از وقتی به خی خی علاقه مند شدم،اما نمیدونم مضمونش مربوط به مگس و خرمگس هست یا نه🤔

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

تولد دوباره؟

آدم‌ها فکر می‌کنند؛ اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی می‌کنند. شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود. فکر می‌کنند می‌توانند همه‌چیز

ادامه مطلب »
از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

سایه‌ی من!

… فقط می‌ترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم، زیر در طی تجربیات زندگی به این مطلب بر خوردم که چه ورطه‌ی

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

داستان کوتاه

قبرستان هم طبقه دارد

  سلام اینجا کجاست؟ تازه مُردی؟ آره معلومه تازه مُرده. هنوز گیج میزنه. مُردم؟ وسط یه دعوا بودم… توی خیابون…. باید برم… تولد بچمه. داداش

ادامه مطلب »
صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۲۸

  قسمت قبلی  متن داستان قسمت بعدی   پ ن ۱: «انگار» برای اولین بار شادی را می‌بینم. توی ادیت یا خوندن «انگار»ش کات شده…

ادامه مطلب »
روزنوشت‌ها

مهرِ بدمهر!

باز پاييز و من و -بدمهري مهر باز اخبار بد و سعي من و -گَندي ايام سپهر!   پ ن: میخوام از سرش قاصدکی، خفاشی،

ادامه مطلب »
داستانک

تا پایان عمر

دو دوست یکدیگر را در آغوش گرفتند. قول بده این دوستی ابدی باشه. ابد که وجود نداره. خب تا پایان عمر. دوست خنجرش را درپشت

ادامه مطلب »