English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

تا پایان عمر

۱۳۹۹-۱۲-۲۵

دو دوست یکدیگر را در آغوش گرفتند.

  • قول بده این دوستی ابدی باشه.
  • ابد که وجود نداره.
  • خب تا پایان عمر.

دوست خنجرش را درپشت او فرو کرد و گفت:

  • تا پایان عمر.

(۴۱ کلمه)

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

داستانک

می‌گن!

مي‌گن لخت مادرزاد توي اتاق خواب يك زن شوهردار سكته كرده… تا بخوان برسوننش به بيمارستان، جان به جان آفرين تسليم كرده… چه مرگ افتضاحي…

ادامه مطلب »
داستانک

در میانه‌ی پايان

  چشم‌های بازِ به سقف دوخته‌شده که آن را تار می‌بیند. هیچ‌چیز قطعي نيست! دمممممم، هیچ‌چیز واقعي نیست! بازدمممم، هیچ‌کس هميشگي نيست! دممممممم، هیچ‌چیز ابدي

ادامه مطلب »
داستانک

کات

  دخترک هفت یا هشت‌ساله بود. با موهای حنایی فرفری و گونه‌های کک‌مکی. موهایش را پشت سرش جمع کرده بود و آبشار آن را روی

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

جنس سرگردان: خی خی

خي خي: فرشته آرزوها (قسمت ششم)

دلش نمی‌خواست به این چیزها فکر کند. دلش نمی‌خواست با عذاب وجدان حالش را خراب کند. برایش معجزه اتفاق افتاده بود. این فکرها، حرف‌های مفتی

ادامه مطلب »
داستان کوتاه ِ صوتی

تاریکی، غیبت نور نیست

  متن داستان از داستان: …انیشتین هم می‌گفت همین یک زندگی بسش است. اما توی آن دنیایی که خدای‌نامه دارند موزیسین شده. توی آن دنیای

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

نفر ششم

«خب من به شما گفته بودم که درازای هر پاسخی که به سؤالتان می‌دهم، ده میلیون تومان می‌گیرم. شما بیست میلیون تومان به من دادید.

ادامه مطلب »