اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

تولد دوباره؟

۱۴۰۱-۰۲-۰۱

آدم‌ها فکر می‌کنند؛ اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی می‌کنند. شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود.

فکر می‌کنند می‌توانند همه‌چیز را از نو بسازند، محکم و بی‌نقص؛

  • اما! حقیقت ندارد.

اگر ما جسارت طور دیگری زندگی کردن را داشتیم، اگر قدرت تغییر کردن را داشتیم، اگر آدم ساختن بودیم، از همین جای زندگیمان به بعد را می‌ساختيم!

منسوب به آنتوان دوسنت‌اگزوپری

 

پ ن: به خودم قول داده بودم از امروز، روزی دست کم دو هزار کلمه بنویسم ( و منتشر کنم) … قرار بود قسمت جدید سایه رو بفرستم یا داستانی که طرحشو قبل عید فکر کنم واسه ساناز تعریف کردم… ولی خب فاز نوشتن نیومد… به جاش نقاشی کردم، موزیک گوش دادم، کتاب صوتی گوش دادم، کلاس آموزشی عکاسی و نقاشی از فضای شهری نگاه کردم، کامنتای شما رو خوندم، ورزش کردم، دارت بازی کردم، شیطونی و شکم شلی کردم و الان هم ( آخر شب ما و سر شب خیلی از شما ها یعنی ساعت هشت و بیست و پنج دقیقه) واسه دل خوش کُنکِ خودم، اینو پست کردم و دوست دارم فکر کنم که جسارت طور دیگه زندگی کردن رو دارم که هر غلطی دلم می‌خواد با وقتم می‌کنم… 😅😅

نمی‌دونم ساختن یعنی چی؟ یا زندگی ساختن یعنی چی؟ اما خب برای من هر روزی که بشه خیام‌وار زندگی کرد، اون روز یعنی زندگی کردم…

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را

حالی خوش دار این دل پرسودا را

می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه

بسیار بتابد و نیابد ما را

خیام (رباعی شماره ۲)

  • که ماه بسیار بتابد و نیابد ما را ( وقتی که دیگر نبودیم… نه در جهان و نه در خاطره‌ی کسی در جهان… چونان مردمان صدها سال پیش!)
  • حال همه‌تون خوش … !

 

درختی در مسیر سبزوار-شاهرود

 

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

22 پاسخ

  1. از آن پس که بسیار بردیم رنج
    به رنج اندرون گرد کردیم گنج
    شما را همان رنج پیشست و ناز
    زمانی نشیب و زمانی فراز
    چنین است کردار گردان سپهر
    گهی درد پیش آرَدَت ، گاه مهر

    وگر آشتی جوید و راستی
    نبینی به دلش اندرون کاستی
    ازو باژ بستان و کینه مجوی
    چنین دار نزدیک او آب روی
    چو بخشنده باشی گرامی شوی
    زدانایی و داد نامی شوی

  2. دقيقا همينه … ما فقط حرف میزنیم. از همه چی ایراد میگیریم و فکر میکنیم اگه یه زندگی دیگه داشتیم بهتر عمل میکردیم… از اون روزی که به من گفتین من فلان روز مردم، حالا فرصت دوباره ای بهم داده شده که به جای زندگی بر اساس خواسته و انتظار بقیه برای دل خودم زندگی کنم ، ازتون ياد گرفتم سعي كنم متقاوت زندگي كنم.. منم اون روز که شما اینو گفتین سعی کردم خود قبلیم مرده حساب کنم و یه ساجده جدید که فرصت شاد زندگی کردن پیدا کرده باشم.کامنت قبلی رو که گذاشتم هنوز اینجا رو نخونده بودم 😁😁😁😍😍😍😍 پس خودتون هم به فکر سایه هستین فراموشش نکردین… خوش به حال ساناز جون که طرح داستانای شما رو از قبل میدونه…. 🥺🥺🥺🥺🥺حسودی…

    1. ولی میدونی بعد اون روز خودم کلی از این شعارای خودمو فراموش کردم و یه مدت افتادم توی زندگی بر اساس انتظارات دیگران یا اثبات خودم به دیگران؟خوشبختانه مدت بسیار کوتاهی بود. اما همون هم حال خراب کن بود… سخته که چیزایی که یه عمر کردند توی سرت، از توی مغزت شیفت دیلیت کنی… جو هربرت مید یه جا گفته : بیست سال سعی کردم تا چیزایی که توی بیست سال اول زندگیم آموخته بودم فراموش کنم … حسود مهربونم😍😍😍

    1. آره دارم فکر میکنم چطوری بنویسم؟ اصلا سفرنامه نویسی دیگه معنی داره؟ مثلا کل سفره رو ترکیبش کنم با یک داستان تخیلی که تصاویر و مکانهاش واقعی اند؟ یهو توی ذهنم پاپ-آپ میشه یه چیزی… مهم اینه که دارم بهش فکر میکنم … 😁😍

  3. من گاهی فکر میکنم کاش میشد زمان رو به عقب برگردونم یا دوباره متولد بشم و یه مدل دیگه زندگی کنم، بعد باز به خودم میگم حالا که گذشته و واقعا هم نه میشه دوباره متولد بشم نه میشه زمان رو به عقب برگردونم. پس از الان سعی کنم یه من دیگه باشم با همون تغییراتی که اگر یه بار دیگه به دنیا میومدم همون‌طور زندگی می‌کردم، اگه بشه واقعا از هر زمانی که این تصمیم و گرفتیم و باقی عمرمون رو اونطور که به نظرمون درسته زندگی کنیم عالیه ولی همونم گاهی سخت میشه😬(برای خودم و میگم) اما مطمئنم این رو هم از شما یاد میگیرم و بیشتر و بهتر برای من جدیدم تلاش می‌کنم😍😍😍😍❤️
    یکی از معدود آدم هایی که دیدم چقدر درست از وقتشون استفاده می‌کنن شما هستید😍😍😍بهترین الگو هستید❤️
    درسته که دلم برای سایه و برای هرروز داستان خوندن تنگ شده چون قلم شما یه جور عجیبی کشش داره و داستان های متفاوتی و رقم میزنه اما منتظر می‌مونم تا هروقت که حسش اومد برامون بنویسید😍😍😍😍و الان هرچی حسش بیشتر میاد اون کارو انجام بدید.
    خیلی قشنگ کشیدید درختو👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
    کتاب صوتی هاتون رو هم به اشتراک بذارید برامون😍😍😍

    1. جان دلمی… مرسی که این قدر مهربونی… سخته عوض کردن چیزایی که یه عمر توی سرمون کردند… فقط باید تلاش کرد تا جای ممکن در آرامش زندگی کرد… چون این زندگی ارزش یک ثانیه اضطراب یا رنج یا اندوه اضافه رو نداره … اگه از کارایی که میکنی حالت خوبه یعنی داری طوری که باید زندگی میکنی حتی اگه از نظر منِ نوعی، کارت وقت تلف کردن باشه … ضمن این که هر روز فرصت تولد دوباره است… میشه فکر کرد دیروز نفسی بر نیامد و تمام شدیم و امروز فرصت دوباره ای تا متفاوت زندگی کنیم😍😍 هر چند کاملا باهات موافقم که سخته آدم بر اساس باورها و ادعاهاش زندگی کنه … آدمیزاده و تناقضهاش…

      مرسی که هستی و سر میزنی بهم … برای حال خودم هم که شده دوست دارم فازش بر گرده زودتر… 😍😍😍

    1. هنوز شروع نکردم … یعنی یه روز شروع کردم، اتاقمو به گند کشیدم و به این نتیجه رسیدم این اتاق دیگه جون این کارا رو نداره … 😁😁 احتمالا باید بیرون خونه دنبال یه جایی بگردم… حیاطی باغی جایی… 😅😅

  4. خسته تر از اونم که بتونم کامنت بذارم، فقط بگم خیلی خوبه که وقتی به اینجا سر میزنم پست جدید میبینم و به خصوص نقاشی که برای دقایقی منو محو خودش میکنه😍

    1. بگردمت… نبینم خسته باشی… هر چند طبیعیه برای هر آدمی… نمیپرسم چرا چون میدونم یه وقتایی آدم حتی حوصله نداره توضیح بده چرا خسته است… امیدوارم هر جا که هستی در کنار عزیزانت شاد و سلامت باشی😍😍😍 مرسی که با همه خستگی کامنت گذاشتی 😍😍

  5. واقعا هم اگر فرصت دوباره زندگی به آدم داده بشه معلوم نیست چی بشه… گرچه من شخصا اصلا حوصله ندارم یه زندگی رو دوباره از نو شروع کنم 😂😂😂😂😂🚶🏼‍♀️🚶🏼‍♀️🚶🏼‍♀️آلردی خسته ام 🚶🏼‍♀️🚶🏼‍♀️🚶🏼‍♀️آخ آخ کاش حس و حال نوشتن اون داستانه بیلد سراغتونننن😻😻😻😻😻🤩🤩🤩🤩🤩🤩 ایده ترکیب سفرنامه با داستان تخیلی هم خیلیییییی باحالههههههه🤩🤩🤩🤩😻😻😻😻😻گرچه من اینقدر سفر دوستم که حتی سفرنامه عادیم بنویسین میدونم که کلی لذت میبرم اما این ایده خیلی هیجان انگیزه🤩🤩🤩🤩😻😻😻😻❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️نقاشی هم که مثل همیشه عالیییی👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻🤩🤩🤩🤩😻😻😻❤️❤️❤️❤️

    1. عزیز دلمی… 😍😍😍😍😅😅منم همین حسو دارم … گاهی بدجوری احساسی میکنم زندگی دیگه چیز تازه ای برام نداره و so what? یه زمانی از تصور مردن لرزه به تنم می افتاد و الان احساس آرامش … مرگی آرام و در خواب و بیصدایم آرزوست…
      هر چند سن و سال تو که بودم سوپر آرمان گرای خوش بینی بودم که فکر میکنم میتونم کار مهمی توی این دنیا انجام بدم… الان به این نتیجه رسیدم مهمترین کار اینه که به حال خودم و محمود طفلی و تبعش بقیه گند نزنم … 😁😁😁
      مرسی که هستی😍😍😍

  6. تاب آوری در مقابل زندگی نیاز به زیادی و تفاوت در کارها داره تا شاید کمی از تم تکرار و وظیفه کم کنه…
    خیام زیستی هم توانایی های بالایی لازم داره که در هر کس مشاهده نمیشه و رسیدن بهش سخت و دشواره که شما از اون مرحله عبور کردین و در حال زیستنش هستید👍👍

    1. البته خیام آدم پر تلاش و توانمندی بوده همیشه هم به لهو و لعب مشغول نبوده😅 … منتها ما چون اون عرضه هاشو نداریم به بخشی که ازمون بر میاد دست میندازیم… اتفاقا امروز رمانی شروع کردم از امین معلوف به اسم سمرقند؛ یه جورایی تخیلی از زندگی خیامه … اگه نخوندید جذابه… ( خیام و آن دروغ دل آویز معین زاده رو که مطمئنم خوندید)… ببخشید باز بی اونکه کسی ازم خواسته باشه کتاب معرفی کردن ازم در رفت… 🙌

      1. سپاس بابت معرفی عالی🙏🙏
        کتاب رو خوندم…واقعا جذاب، لذت بخش و البته کمی دردناک بود…
        واسم عجیب بود چطور یک نفر می‌تونه اینطوری داستان یک کشور رو،حتی به صورت خیالی، بدون اینکه دیده باشه روایت کنه و شخصیت ها رو شکل بده و به هم مرتبط کنه…

        1. جالب بود که نیومده هم هیچ وقت ایران…. عشق چیز عجیبیه… حالا میخواد به یه کشور باشه … یه آدم … یه کار … یا هر چیزی… نیروی عجیبی به آدم میده … ناممکن ها رو ممکن میکنه …

          1. عجیب تر از خیلی چیزهای فراوان عجیب در دنیا…
            راستی به نظرم قسمت دوم کتاب سمرقند،تحت تاثیر کتاب اختناق ایران نوشته مورگان شوستر بوده که اون هم جذابیت خودش برای مطالعه رو داره.🙏🙏

              1. هر چند به گمانم، زیره به کرمان بردن و خرما به بصره بردن و قطره به دریا بردن است و… ولی چشم🙏🙏

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

سایه‌ی من!

… فقط می‌ترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم، زیر در طی تجربیات زندگی به این مطلب بر خوردم که چه ورطه‌ی

ادامه مطلب »
از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

روزی دوباره…!

روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی كه كمترین سرود بوسه است و هر انسان برای

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

کتاب‌هایی که خوانده‌ام

تراژدی تنهایی

تراژدی تنهایی: زندگی نامه سیاسی محمد مصدق؛ کریستوفر دو بلگ؛ ترجمه بهرنگ رجبی؛ نشر چشمه؛ ۱۳۹۴

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

چه کسی مرا تعقیب می‌کند؟

کسی مرا دنبال می‌کند. هر بار که از خانه بیرون می‌آیم. روزها کمتر می‌ترسم؛ اما شب‌ها گاهی از شدت وحشت تپیدن قلبم را توی سینه‌ام

ادامه مطلب »
معرفی کتاب

تاریخ اندیشه های کیفری

تاریخ اندیشه های کیفری، نوشته ژان پرادل، ترجمه علی حسین نجفی ابرندآبادی، انتشارات سمت، چاپ اول، پاییز ۱۳۸۱، ۱۴۸ صفحه. مناسب برای دانشجویان مقطع تحصیلات

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

بریجیت

  یکی توی سرم می‌گفت: «اسمت بریجیته، بیست‌ونه‌ساله از نروژ» و من دست‌هایم را روی شقیقه‌هایم گذاشتم و به خیال خودم داد زدم «نه من

ادامه مطلب »