English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

ژارگون

۱۳۹۹-۱۱-۲۷

ژارگون! به معنای دشوارگویی!

تا مدت‌ها این واژه را فقط در متون فلسفی می‌دیدم؛ اما ظاهراً به‌تازگی برخی دوستان جوان حقوقی نیز این واژه به مذاقشان خوش آمده و به‌جا و نا به‌جا آن را مزه مزه می‌کنند و مخاطب بیچاره را دچار احساس بدبختی و بی‌سوادی.

از ین وجه دغل کارانه و مغلق زبان حقوق و فلسفه بيزارم! هرچند خود نيز گاهي در دامش می‌افتم.

جايي خوانده بودم، غرور فلسفي بدترين غروري است كه وجود دارد؛ اما من فكر می‌کنم غرور حقوقي بدترين نوع است. اصلاً يك بيماري واگیردار است. دست‌کم كسي كه درگير غرور فلسفي می‌شود به سبب فكر كردن دچار غرور می‌شود؛ اما مغرور حقوقي ازآنجاکه چند برابر آنچه واقعاً فكر كند، حرف ميزند و بخش عمده‌ای از حرف‌هایش هم سفسطه بافي و لفاظی است؛ پس غرورش بدتر است.

راستی غرور دانا ناپسندتر است یا نادان؟

او که غرورش توجیهی دارد یا آنکه هیچ سنخیتی با غرور ندارد

اصلاً غرور یعنی چه؟

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

7 پاسخ

  1. کلا غرور دوست ندارم به نظرم یه جور فریبه یه جور گول زدن خود آدم
    نمی‌دونم چی جوری بگم یا بنویسم ولی کلا دوسش ندارم

      1. به نظرم غرور خودش نادانیه؛ بنابراین دانایی که دچار غرور میشه یک جورایی نادانه.. مگر بی هوا و ناخواسته دچارش بشه..

        1. همه مون یه جورایی درگیرش هستیم اما نمود ظاهریش از طرف بعضیامون آزار دهنده است. به نظرم این وظیفه نزدیک ترین کسانمونه که هر وقت از حد ضرورت فرا تر رفت، تلنگری بهمون بزنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

داستار: نَه‌داستان+نَه‌جستار

احتمالات

    دارم آهنگ Clair de lune (کْلِغ دِ لون) از کلود دِبوسی رو تمرین می‌کنم و در حالی که تلاش می‌کنم نت‌ها رو توی

ادامه مطلب »
داستار: نَه‌داستان+نَه‌جستار

مهمانی

لبخندهای زورکی، تعارف‌های بیخود، حرف‌های الکی، تلاش برای خوب به نظر رسیدن، مهربان، متواضع، سخاوتمند و موفق جلوه کردن، پزهای ریز و فخرفروشی‌های مخفیانه، تمسخرهای

ادامه مطلب »
داستار: نَه‌داستان+نَه‌جستار

من همیشه فرار میکنم.

    نوشتن اگر هیچ فایده ای نداشته باشد، برای من دست کم یک اثر مثبت یا شاید هم منفی دارد و آن کمک به

ادامه مطلب »
داستار: نَه‌داستان+نَه‌جستار

و اما پول!

اینها وراجیهای یکی دو سال پیش منه راجع به پول که الان با بعضیاش موافق نیستم… بخصوص اون بخش های آرمان گرایی بازی و ادعاطوریش

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

جنس سرگردان: سایه

سایه: قسمت سی و پنج

    درخت اقاقیای بزرگ جلوی خانه را دوست دارم. از ماشین پیاده می‌شوم. سامی به همان خانه‌ی قدیمی دو طبقه اشاره می‌کند. دو آپارتمان‌

ادامه مطلب »
داستانک

اشاره

ساعت ۸ و نیم صبح روز دهم مهر ۱۳۶۸ بالاخره بعد از چهل‌وپنج سال زندگی مشترک، آقای سلیمی آن‌قدر پول پس‌انداز کرده بود که زنش

ادامه مطلب »