English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

گوش کر آبادی

۱۴۰۰-۰۳-۲۵

داستان گوش کر آبادی نوشته مرتضی امینی پور

داستان طرح: ماجرای تهمت، تعرض جنسی و تجاوز پیرمردی روستایی به دختری یتیم است و درنهایت خودسوزی دخترک پس از تجاوز؛ و تلاش او هم‌زمان او به کشتن پیرمرد. پایان داستان معلوم نمی‌شود که دخترک و پیرمرد پس از خودسوزی اشتراکی او می‌میرند یا تنها نوع دیگری از بزه دیدگی برای دخترک بیچاره بازتولید می‌شود؟

راوی دانای کل است. روایت خطی است. پس‌نگری و پیش‌نگری در روایت وجود ندارد. خواننده در کشف وقایع نقشی ندارد و ناظری خاموش است.

مضمون داستان روایت مردسالاری در جامعه بسته روستایی است.

تقابل‌ها روایت تقابل قدرت مردانه و زنانه. (البته تقابل ریزی دیگر هم وجود دارد: تقابل سالم در برابر ناقص که در جامعه روستایی به سبب شیوه ارتزاق مبتنی بر توان و سلامت جسمی قابل توجیه به نظر می‌رسد؛ در این تقابل زنِ سلامت به مردِ علیل سلطه دارد).

شخصیت‌ها در داستان جز اکرم شخصیت زن دیگری وجود ندارد و این نشان از خاموشی زندگی اجتماعی زنانه در جامعه سنتی و روستایی است.

هسته مرکزی داستان به نظرم حول توتم و تابو می‌گردد. زن از منظر فرهنگ حاکم بر این روستا، مایملک مرد است که باید آکبند و دست‌نخورده بماند. کوچک‌ترین حرکتی خارج از خط قرمزها و کلیشه‌های سطحی روستاییان برای زنان رسوایی به بار می‌آورد چنان‌که بتوانند برای خاموش کردن آتش بی‌آبرویی و ننگ که باز مرزبندی‌های خاص خودش را دارد (جلوی مردم همان روستا؛ جلوی مردم آبادی دیگر؛ مفهوم غیرت در معنای کوته‌بینانه مالکیت و مرزبندی خودی و غیرخودی در صاحب شدن غنائم یک روستا که زن هم جزوی از آن محسوب می‌شود؛ زن دستمالی‌شده روستای خودشان باید به یکی از اهالی روستای خودشان برسد؛ حتی فردی لال و اگر نصیب مردی از روستای دیگر شود حس مالکیت اشتراکی / محله‌ای مردان روستا دچار خدشه می‌شود).

تأویل‌ها از منظر روانشناسی هم قابل‌بررسی است. سائق‌های جنسی در جامعه روستایی که پررنگ‌ترین خط مرز، خط مرز جنسی است. همین سرکوب‌ها و فاصله‌گذاری‌های جنسی و جنسیتی احتمالاً پیرمرد را این‌چنین افسارگسیخته و از خود بیخود کرده است.

داستان از حیث فرهنگ، طبقه و سایر ارزش‌ها تک‌صداست. ایدئولوژی مسلط مردانه است و اعتراض در برابر این سلطه جز با خود-نابودسازی و حذف خود میسر نیست. دخترک خود نیز چنان مغلوب ارزش‌های جامعه روستایی است که به‌جای یاغی‌گری در مقام اعتراض به‌مثابه شی‌ء ای منفعل رفتار می‌کند. در برابر مردان روستا و ظلمی که پیرمرد به او می‌کند نه فریاد میزند نه توضیح می‌دهد. مثل گوسفندی مطیع سکوت می‌کند و اجازه می‌دهد تا برای او هر تصمیمی می‌خواهند بگیرند و درنهایت وقتی هم دست به فعل میزند، تنها راه‌حل «خود-نابودگری» است؛ شاید خودش هم به بی‌ارزش شدگی درنتیجه تعرض جنسی مردی غیر از شوهرش باور دارد! شاید علت تسلیم شدن به پیرمرد در هر دو صحنه‌ای که او را می‌کشد جلوی مردان آبادی و به او تجاوز می‌کند تسلیم بودگی ذهنی باشد.

چون از منظر من خواننده زن، تسلیم شدن به این سادگی (مگر با توجه سلطه ذهنی قوی) داستان را کمی غیرقابل‌باور می‌کند.

از منظر روانشناسی جنایی دست زدن به خودسوزی نتیجه خشمی است که مدت‌های طولانی سرکوب‌شده و درنهایت در مقام استیصال به‌صورت یک اعتراض علیه خود و محیط پیرامون خود بیان می‌گردد؛ خودسوزی با دیگر انواع خودکشی یک تفاوت بسیار مهم دارد و آن اینکه یک کنش درواقع دو مفهوم و دو انگیزه دارد: (۱) انتقام از خود به سبب ناتوانیِ اعتراض در وقت مناسب و (۲) انتقام از شاهدان هم‌جوار که حالا باید روزها و ماه‌ها سوختن درونی او را به چشم خویش مشاهده کنند و آن‌ها هم هم‌زمان در این رنج شریک شوند.

از این منظر هم ازلحاظ روانشناسی بعید می‌رسد دختری در یک‌فاصله زمانی کوتاه چنین گوسفندوار و بی‌صدا تسلیم ازدواج با پسرکی لال و در فاصله کوتاه‌تری از آن تسلیم تعرض جنسی پیرمرد شود و بعد در فاصله زمانی کوتاهی پس‌ازآن دست به خودسوزی بزند. خودسوزی نیاز به پردازش‌های ذهنی بیشتری دارد. دختری که

  • چند ساعت پیش چنان احساس امنیت می‌کرده که (با آگاهی از شرایط و فضای پیرامونی روستا) خود را کنار رودخانه به قول پیرمردِ داستان “وا‌داده” و
  • بعد هم اجازه داده مثل یک شیء او را ازاین‌دست به آن دست کنند (به فرد لالی شوهر دهند که در داستان نشان داده می‌شود دخترک رویش سلطه دارد؛ سرش داد میزند و او را بازخواست می‌کند) و
  • اندکی بعد تسلیم دراز کشیده تا به او تجاوز کند،

به لحاظ روان‌شناختی قادر به ارتکاب خودسوزی نیست. خودسوزی همان‌طور که اشاره کردم نیازمند خشمی طولانی‌مدت علیه استیصال خود و سرکوب‌های جامعه اطراف است.

پس از منظر خواننده آشنا با روانشناسی (جنایی) از این حیث هم ارتکاب خودسوزی در این فاصله زمانی کم بین رخدادها باورناپذیر می‌نماید.

پایان نیمه‌باز است. داستان ساده نویس است. اطلاعات به‌موقع و به‌طور مناسب به خواننده داده می‌شود. پایان داستان قابل حدس است. از حیث نشانه‌شناسی اشاره به ادعاهای مذهبی پیرمرد برای پوشاندن واقعیت زیرین لایه مذهبی و تظاهر استفاده شده بود. داستان خبری است.

 

 

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

4 پاسخ

  1. و تلاش «او» همزمان او به کشتن پیرمرد… «او» اول اضافه است و بجای «به»، «برای» کشتن پیرمرد باشه بهتره به نظر من

    «البته تقابل ریزی دیگر هم وجود دارد»
    … به نظر من «البته تقابل ریز دیگری هم وجود دارد» بهتره

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

نقد

قلعه‌ی سفید

نوشته‌ی اورهان پاموک، مترجم ارسلان فصیحی، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۰، گوینده احسان چریکی،ناشر صوتی نوین کتاب، سال انتشار صوتی ۱۳۹۶، مدت زمان ۷ ساعت و ۱۷

ادامه مطلب »
نقد

فارنهایت ۴۵۱

نوشته ری بردبری، ترجمه معین محب علیان، انتشارات میلکان،۱۳۹۷، ۱۴۸ صفحه. نسخه اصلی کتاب ۱۹ اکتبر سال ۱۹۵۳ چاپ شده… داستان طرح: گای مونتگ آتش‌نشانی

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

در باب نقد

نظریه‌های نقد ادبی

از کتاب جلد اول و دومِ نظریه و نقد ادبی، درسنامه ای میان رشته ای، نوشته حسین پاینده، انتشارات سمت، چاپ اول پاییز ۱۳۹۷٫

ادامه مطلب »
معرفی فیلم نامه

هفت فیلمنامه

هفت فیلمنامه از اصغر فرهادی، نوشته اصغر فرهادی، نشر چشمه، ۱۳۹۳، ۶۸۸ صفحه. مشتمل بر فیلمنامه های: رقص در غبار شهر زیبا چهارشنبه سوری دایره

ادامه مطلب »
جنس سرگردان: سایه

سایه: قسمت پنجم

  از پله‌های هواپیما که پایین می‌آیم سوز هوای سرد پاییزی به صورتم می‌خورد. بیست شهریور و این‌قدر سرد؟ دست‌هایم را فرو می‌کنم تو گودی

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

نقشه ذهن

 نقشه ذهن، نوشته فلورین راسلر، ترجمه عزیزالله سمیعی و سعید گرامی، انتشارات آوند دانش، ۱۳۹۶، ۲۴۴ صفحه. من نسخه فیدیبو رو گرفتم که لینک دانلودشو

ادامه مطلب »