اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

کف دست چه ربطی به سرنوشت دارد؟

۱۴۰۰-۰۸-۰۲

 

متن داستان

از داستان:

  • … دارم گنج‌نامه می‌خوانم و فکر می‌کنم باید جَنگ نامه بنویسم. آخر مگر کار آدمیزاد جنگ نیست؟ یا با دیگران، یا با خودش؟ یا با بیرونش یا درونش؟ اصلاً من فکر می‌کنم باید همیشه با بیرون جنگ داشت تا از جنگ درون راحت شد. شاید بعضی‌ها برای همین این‌قدر دیوانه‌اند. با همه سر جنگ دارند….
  • …امروز باید بروم جلسه سیاسی کلاغ‌ها توی کوچه نخبه‌ها و ساختمان روشنفکرها. جایی که هر ثانیه‌اش هزار سال است. شاید بهتر باشد فرار کنم به آن دنیا؛ اما انگار همه دنیاها در یک‌چیز اشتراک دارند: جلسات لج آور. من توی جلسات لج آور به دنیاهای دیگر سفر می‌کنم تا فشار زمان کم شود. گاهی آن‌قدر کم می‌شود که بادکنکی می‌شوم که هی رنگ عوض می‌کند…
  •  …آخر به من نمی‌آید این‌قدر چیزهایم بوی بدی بدهد. آدم‌ها همیشه از روی ظاهر حکم می‌دهند. به من اصلاً نمی‌آید چیز بدهم چه برسد که بو داشته باشد. حالا نگو که نه من چیز داده بودم، نه این آقای چاق بغل‌دستی که شاید بوی عرق بدهد اما بوی چیز نمی‌دهد. همه این بویی که راه افتاد بوی حرف‌های دوستم بود که لای بوی خودش گم شد…
  • …آدم می‌تواند بدون دست هم سرنوشت داشته باشد…
  • …یکی میگوید «دختر جوان مگر قرص اعصاب می‌خورد». یکی دیگر جواب میدهد «به لطف این جهان همه می‌خورند». …
  • …کاش نسلمان به جای آن که به شامپانزه ها برسد، به بونوبوها میرسید. آن وقت تمام مشکلاتمان حل میشد. آخر جواب همه چیزها توی ژنتیک است. یا توی ممتیک است. اگر من نظریه مدتیک را اختراع کنم کسی جدی اش میگیرد؟…
  • …کاش کسی چرا غ را خاموش کند تا من بتوانم فرار کنم. آخر مگر انیشتین نگفت «تاریکی غیبت نور است؟»

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

7 پاسخ

    1. 😍😍😍 کشیده بودم ولی اینجاها تو سفر بودم، اینا رو قبلش رکورد کرده بودم و زمان بندی کرده بودم که یه روز در میون آپلود شه … میذارم از این به بعد

  1. ای جانم 😍
    فقط صدای گوشنواز شما میتونست حالم رو خوب کنه ❤️ جان تازه گرفتم😘😘😘😘😘 ممنون❤️❤️❤️❤️❤️

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

داستان کوتاه ِ صوتی

دالان تاریک چشم‌هایش

  متن داستان   این هم تمرین کلاسی بود. با کمتر از ۱۲۰۰ کلمه باید یک ماجرا رو از دو نگاه شرح می‌دادیم. طوری که

ادامه مطلب »
داستان کوتاه ِ صوتی

و اما ریاضی!

  متن داستان    پ ن ۱: این داستان ماجرای واقعیِ دختری به اسم مریمه که توی کلاس داستان باهاش آشنا شدم. متاسفانه بعد از

ادامه مطلب »
داستان کوتاه ِ صوتی

نبوغ مگسی

  متن داستان ظاهراً این داستان بدون اینکه بخوام یا فکر کرده باشم، شد مقدمه‌ی تولد خی‌خی. یکی از تمرین‌های کلاس داستان نویسی استاد گودرزی

ادامه مطلب »
داستان کوتاه ِ صوتی

هستی و نیستی؛ پاریس

  متن داستان پ ن: یک جا واژه‌ی «زمان» جا موند: حتما پدر بالقوه ام دلش می‌خواهد فقط توی همان «زمان» زندگی کنم و بمیرم…

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

کتاب‌هایی که خوانده‌ام

تراژدی تنهایی

تراژدی تنهایی: زندگی نامه سیاسی محمد مصدق؛ کریستوفر دو بلگ؛ ترجمه بهرنگ رجبی؛ نشر چشمه؛ ۱۳۹۴

ادامه مطلب »
چاپ نشده‌ها

زمیولوژی: مقدمه

اَوی بوک­لی[۱] و جاستین کوتزِه[۲] ظهور جنبش زِمیولوژیک[۳] از اواخر دهه‌ی ۱۹۹۰ (پمبرتون ۲۰۱۶) نقطه عطفی بود برای پژوهشگرانی که می‌خواستند فراتر از مرزهای هسته­

ادامه مطلب »
داستانک

غده

  زن روستایی دختر سیزده‌ساله‌اش را به کلینیک آورده بود. خانم دکتر دخترم غده‌ای چیزی دارد توی شکمش؟ یک‌وقت چیز خطرناکی نباشد. یک‌وقت عیبی نکرده

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

فراموش کاری

زیگموند فروید، فراموشکاری، ترجمه حسن اکبریان طبری، کتابسرای تندیس، ۱۳۸۹

ادامه مطلب »