English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

اندوه

۱۳۹۹-۱۲-۲۲

اندوه نوشته چخوف از کتاب بهترین داستان‌های چخوف ، ترجمه احمد گلشیری، انتشارات نگاه، ۱۳۸۵

پیرنگ: درشکه‌چی اندوهگینِ فرزند ازدست‌داده‌ای می‌خواهد با کسی درد دل کند.

نوع پیرنگ: روشنگر .

مضمون: بی‌تفاوتی انسان‌ها به رنج همنوع خود/ مضمون فراملی، فرا فرهنگی.

عدم تعادل+ تعادل

برای من پرسشی: چرا به رنج هم بی‌تفاوتیم؟ خودخواهیم؟ توان و ظرفیت روحی انرژی گذاشتن برای همدردی نداریم؟ خودخواهیم؟ مشکل از کجاست؟ ذات ماست ؟ تربیتی است؟ فرهنگی است؟ روان‌شناختی است؟

خطی است.

پایان بسته، واقع‌گرا، نمایشی، روانشناسی اجتماعی و روانشناسی فردی، حداکثر گرا،آسان نویس، جهان داستان برابر جهان معمولی است.

شخصیت‌ها: یوآنپوتاپوف(درشکه‌چی) ؛ اسبش؛ نظامی (مسافر)؛ چند جوان (مسافر) ؛ دربان؛ درشکه‌چی‌های خواب و درشکه‌چی جوانی که آب می‌خورد.

راوی سوم شخص محدود به ذهن درشکه‌چی

زمان: غروبِ یک هفته بعد از مرگ پسر درشکه‌چی

مکان: نامشخص

صحنه: درشکه‌ای در خیابان‌های تاریک و سرد؛ اسطبل

تقابل: تقابل انسان‌ها در بی‌تفاوتی به رنج یکدیگر؛ چه آن‌ها که به لحاظ صنفی و طبقه‌ای از درشکه‌چی برترند(مسافران)؛ چه آن‌ها که با او هم‌ترازند (درشکه‌چی‌ها) چه آن‌ها که پایین‌ترند ( دربان).

آشنایی‌زدایی از اسب؛ اسب گوش می‌کند.

تعبیرهای جالب:

  • یعنی بین این هزاران نفر که بالا و پایین می‌روند حتی یک‌تن هم پیدا نمی‌شود که به سخنان یوآن گوش بدهد؟
  • اندوه وی بسیار گران است و آن را پایانی نیست. اگر ممکن بود سینه یوآن را بشکافند و آن اندوه طاقت‌فرسا را از درون قلبش بیرون بکشند شاید سراسر جهان را فرامی‌گرفت.
  • اندوه طوری خود را درون این حفره کوچک پنهان ساخته که حتی موقع روز با چراغ هم نمی‌توان آن را پیدا کرد.
  • یوآن به جوانک نگاه می‌کند تا ببیند سخنش در وی چه تأثیری دارد. اما در قیافه او هیچ تغییری مشاهده نمی‌شود.
  • همیشه برای خواب وقت دارم.
  • اسب نشخوار می‌کند، گوش می‌دهد، نفسش به دسته‌ای صاحبش می‌خورد.

 

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

یک پاسخ

  1. مضمون کتاب هایی که دربارشون می نویسید اینقدر زیباست که دلم میخواد در لحظه همشونو بخونم😅البته بیان و قلم شما در شفاف سازی مضمون داستان ها قطعا تاثیرگذاره.
    کاش پاسخی برای اینکه چرا نسبت به رنج هم نوع بی تفاوتیم، وجود داشت…
    درست مثل احوال این روزهاست که اگر نسبت به رنج هم نوع بیتفاوت نبودیم شرایط بهتری داشتیم😓

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

نقد

قلعه‌ی سفید

نوشته‌ی اورهان پاموک، مترجم ارسلان فصیحی، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۰، گوینده احسان چریکی،ناشر صوتی نوین کتاب، سال انتشار صوتی ۱۳۹۶، مدت زمان ۷ ساعت و ۱۷

ادامه مطلب »
نقد

فارنهایت ۴۵۱

نوشته ری بردبری، ترجمه معین محب علیان، انتشارات میلکان،۱۳۹۷، ۱۴۸ صفحه. نسخه اصلی کتاب ۱۹ اکتبر سال ۱۹۵۳ چاپ شده… داستان طرح: گای مونتگ آتش‌نشانی

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

ترجمه‌

جرم شناسی صلح طلب

سیاره­ ی ما دیگر نیازی به انسان­ های موفق ندارد؛ این سیاره به ­شدت نیازمند افراد صلح ­جو، درمانگر، ناجی و عاشق است. دالای لاما

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

اما برج که حرکت نمیکنه

پدر و مادرش فکر میکردند فرزنداشان مشکلی دارد. با صورت جدی، بدون آنکه به چشمهایم نگاه کند وارد اتاقم شد. دستها را پشت کمرش قلاب

ادامه مطلب »
صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۱۸

  قسمت قبلی  متن داستان قسمت بعدی   پ ن: امروز هم از اون روزهای پر ماجرا بود… نمی‌دونم توی بک‌گراند، صدای ماشین گودبرداری رو

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

مقهور

  همیشه موقع ترجمه کردن آهنگ گوش میکنم. اصلا بهشت من وقتهایی است که توی اتاقم، پشت میز کامپیوتر که نمیدانم باید بنویسم رایانه یا

ادامه مطلب »