پ ن ۱: یه جا این جمله رو که بولد کردم، جا مونده یا موقع ادیت پاک شده… نشد رکورد کنم دوباره ساری…
نمیدانم چرا وقتی همدیگر را میبینم فقط به هم نگاه نمیکنیم. چرا باید وانمود کنیم از گرفتن دستهای هم، در آغوش گرفتن یا بوسیدن هم لذت میبریم. در حالی که خیلی وقتها خیسی عرق دستهای طرف یا بوی تن یا دهانش آزردهمان میکند. بعد مجبوریم لبخند بزنیم و وانمود کنیم چیزی نفهمیدهایم.
پ ن۲: میزمو عوض کردم… یعنی در واقع صفحهی روی میزمو عوض کردم… فضای کارم دو و نیم برابر شده و یه کمی هم از هرج و مرج و شلوغی اتاقم کم شده … امروز برم ببینم کیا برام عکس فرستادید که نقاشیتون کنم 😉
15 پاسخ
واااایییییی چقدر خووووب شدههههههه این میز کار جدید😻😻😻😻😻😻😻😻🤩🤩🤩🤩🤩😍😍😍😍و چقدر قشنگ شدههههه رنگی رنگیا بیشتر شده😻😻😻😻😻 آم دلش نمیخواد از اتاقتون بیرون بیاد😅😅همه چی دلبری میکنه و چشمک میزنه الآنم که میزکارتون بزرگتر شده 😍😍😍😍😍😍
صوتی هم که عالییییی❤️❤️❤️❤️❤️👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻همهچی به جا😍😍😍😍👌🏻👌🏻👌🏻
چه خوب که هرروز پست میذارید😍😍😍😻😻😻🙌🏻
آره خیلی خوب شده… دو و نیم و شاید سه برابر اون میزیه که تو دیدی… همه اون میز کوچیکایی که دور و برش گذاشته بودم و اتاقمو شلوغ کرده بود جمع شده الان… 😅😅 امیدوارم بتونم به برنامه ام پایبند بمونم… 😍😍😍مرسی که هستی
میز جدید مبارکه🎉😍 خیلی خوبه که فضای بیشتری برای وسایل خوشگل نقاشی و رنگ آمیزی دارین، میز رنگ هاست😍😍😍😍
😍😍😍😍مرسی مرسی… آره خودمم وقتی نگاشون میکنم حالم خوب میشه … همیشه و همیشه لوازم التحریری واسم جذابیت بیشتری از بقیه فروشگاه ها داشته … اولین نفری که اینو فهمید و بهم گفت و درواقع باعث شد خودمم بفهمم مامان جون (مامان محمود) بود. توی اولین سفری که با هم رفته بودیم میگفت هی نگات کردم دیدم نه جواهر فروشی نه لباس فروشی نه کفش هیچی توجهتو جلب نمیکنه … تا اینکه یهو دیدم مثه بچه کوچولوهای هیجان زده دویدی طرف محمود گفتی : «بدو بیا که ته این ماله یه ویرجین گنده داره » )(ویرجین از این فروشگاه هایی که کتاب و سی دی و لوازم التحریر و همه چی میشه توش پیدا کرد… از معدود جاهای مورد علاقه من) و واقعا تا اون روز خودمم نفهمیده بودم که چقدر لوازم التحریر دوست دارم… حالام که دیگه رنگ و مدادرنگی و …
❤️❤️❤️❤️😘😘😘
👍🏼😅
When I am invited to visit your home-office?
🙈
It’s like your room seems bigger now…
عزیزی… هر وقت دوست داری😍
آره واقعا انگار دو متر به طول اتاقم اضافه شده 😜
Can I send my picture? 🤓😝
Or you just draw girls?🤣😅😝
Kidding
بله حتما…. نخیر این همه عکس پسر گذاشتم 😅😅 ته ریش هم که تازه یاد گرفتم 😁😁 الان دیگه مونده موی فر و چهره پیر و خیس…
👋🏻👋🏻👋🏻👋🏻
😍😍😍
چه خوب شدههههه که فضای صفحه میز بیشتررر شدهههه🤩🤩👏🏻👏🏻😻😻این قسمت چند تا شوک وارد کرد از اینکه ساحل چند بار ازدواج کرده بود تا بچه ها 😮😮😮تو چند تا از قسمت هایی که سایه از فرودگاه تا خونه داشت میرفت هم پس احتمالا اون ساحل کوچولویی که تو ماشین بود همین دختر ساحل بوده 🤔🤔🤔چه باحاله یهو اطلاعاتی میاد تو داستان که ادم فلاش بک میزنه و به اطلاعات قبلی دوباره با یه لنز جدید نگاه میکنه 🤩🤩🤩🤩😻😻😻😻
آره خیلی خوب شده … راضی ام خیلی…😍
نه دیگه ساناز دیگه ..👀👀. اون ساحل کوچولو که این نبوده … اون بخشی از روح یا حالا وجود پس از مرگ خود ساحله که در واقع بازتاب نگرانیهاش نسبت به این دنیا بوده و این طوری به سایه منتقل شده … 😅😅نگا مجبورم میکنی توضیح بدم …
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂بشه که من زیاد عمیق نشم 😂😂😂😂😂😂😂😂😂رو همین سطح داستان باشم عمیق نشم مو شکافی نکنم که گند میزنم فقط😂😂😂😂😂😂
من خيلي نميفهمم چه نغييري كرده… ولي اره انگار اتاقتون دراز تر شده😄برم بت بقبه عكسا مقايسه كنم 🤓🤓😝😝
بي زحمت در جريان قرار بگيريم كتي با كي ازدواج كرده🤣🤣🤣😍😍😍😍