English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

صوتی سایه: ۵

۱۴۰۰-۰۹-۰۱

 

قسمت قبلی

متن داستان

قسمت بعدی

پ ن ۱: یعنی تازگی صبح‌‌ها من با دوست‌ِ برگ-فوت-کُن‌ام برنامه دارم. بعدش برنامه‌ی دو تا دوست جدیدم  شروع می‌شه که نمی‌دونم چطوریه سر صبح به سرصبح یادشون می‌افته که باید به دزدگیر ماشینشون وَر برن و البته با صدایی رسا راجع به مشکلاتشون با دوست دختر بدقلقی به نام آتکه یا عاتکه صحبت کنند:” آتکه این طور کرد؛ آتکه اون طور کرد”. بعد صدای هواپیما و موتوری‌ها و سر آخر هم اگه رکورد کردنم تا حوالی هفت و نیم طول بکشه، سروصدای تشر ناظم مدرسه‌ای این نزدیکیا که نمی‌دونم چرا این‌طوری حرف می‌زنه پای میکروفون با بچه‌ها؟ یعنی نمی‌فهمه ما می‌شنویم؟ (احتمالاً می‌دونه ما می‌شنویم ولی تردیدی هم نداره که اونقدر شهروندان مسئولیت‌پذیری نیستیم که سر خودمونو به درد بیاریم و بریم اعتراضی کنیم یا بهش تذکری بدیم). ولی یعنی خودش نمی‌فهمه لحن صحبت کردنش واقعاً زشته؟

با وجود گذر این همه سال از دوران مدرسه و به‌رغم این‌که هیچ وقت سوژه‌ی تشر ناظم و معاون مدرسه نبوده‌م؛ اما هنوزم از شنیدنِ این مدل حرف زدنشون تنم به رعشه می‌افته …

خلاصه مکافاتی دارم با رکورد کردن … نمی‌دونم بی‌اعصاب شدم یا واقعاً سروصداها زیاد شده… یعنی چطوری قسمت‌های ۴۰ دقیقه‌ای واسه گرگ و میش رکورد می‌کردم؟

خط‌های سفید عمودی توی قسمت خاکستری نشون می‌ده که چقدر جیگرِ زلخیاطوری این ویس به هم وصل شده، دیگه وقت ندارم گوش بدم، پلیز سوتی‌هامو کامنت کنید.

 

عن‌در باب رکورد کردن در میانه‌ی سر و صدا…

 

پ ن ۲: نقاشی‌های استودیوی اندیشه: جناب باتلر هستند ایشون… (البته در میانه‌ی رکورد کردن و بعد از گرفتن این عکس رفتم یه بیدقی زدم به قسمت‌های آبی‌ش که فردا احتمالاً می‌ذارم می‌بینید 😁💩)

 

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

13 پاسخ

  1. چه خوببببب شد خودمو کنترل کردم که اول صوتیشو گوش بدم، مشهدی حرف زدن های جانی و مردی که چرخ رو میبرد رو عالیییییی میگفتینننن😂😂😂😂👏👏👏👏😻😻😻😻🤩🤩🤩🤩چه خوبببب بود تهش چه هیجان جالبی ایجاد شدددد دوسش دارممممم😻😻😻🤩🤩🤩❤❤❤من که اصلاااا سوتی متوجه نشدم عالی بود و اگه پی نوشت رو نمیخوندم امکان نداشت بفهمم منقطع بوده و به هم متصل شده👏👏👏🤩🤩🤩👌👌👌نقاشی ها هم که عالییییییی، ایده رنگی بودن زمینه خیلییییی باحال ترشونم کرده خیلی خوبن😻😻😻🤩🤩🤩👌👌👌👏👏👏❤❤❤نمک اون عاطکه فقط اون وسط😂😂😂😂

    1. فدات شم … 😍😍
      عاطکه بود؟🙈🙈🙈بهت اعتماد کنم ساناز ؟ سرچ نکنم؟

      ای چی چی تو روحت… خوب شد سرچ کردم: عاتکه نام نه تن از زنان قریش است که جده های پیغمبرند و قول او که فرماید: انا ابن عواتک من سلیم؛ مقصود آن زنان اند که عاتکه نام دارند؛ عاتکه : زن سرخ گون از طیب؛ زن خوشبوی آراسته…

      امروز هم داشتند میگفتند عاتکه دیشب خودشو لوس کرده مهمونی نیومده 😂😂😂 اتفاقا کنجکاو شدم ببینم بعدش چی شده ولی شانسم زود نشستند تو ماشین رفتند… فک کنم صبح جمعه با عاتکه قرار صبونه داشتند… کنجکاوم بدونم دوست دختر اون یکی اسمش چیه ؟🤣🤣🤣

  2. صوتی گوش کردن عالیه😍 چه جای حساسی تموم شد😒
    کلماتی که با تاکید میگین یا با مکث یا با لحن و احساس خاصی میگین محشره❤️
    .
    .
    شایدم یه روزی راجع به صداپارتی هاتون داستان بنویسین😂
    به نظر من که عالی بود و وصله پینه هاش معلوم نبود، فوق العاده به هم وصل شده👌👌
    نقاشی هم عالیه امیدوارم اینجوری که میگین نباشه یا اگر خرابکاری کردین بتونین درستش کنین😃

    1. عزیز دلی خب…😍😍😍 بخصوص که این ماجراهای عاتکه داره عالی میشه… ولی خب یه جورایی احساس گناه میکنم که فال-گوش طوری تمرکز میکنم ببینم این دو تا چی میگن… 💩😂

      امروز اتفاقا همین نقاشیه رو گذاشتم روی ویس قسمت ۶… قسمتای آبیشو بیدق زدم… ببین🙈🙈ولی اندیشه اونطوری دوس داره انگار ( در توجیه تیرکمانم گلاب به روت)

    1. اتفاقا تعچب کردم کم نوشتی … ولی خب گفتم لابد سرت گرم بوده فقط خواستی اعلام حضور کنی …😂😂😍😍😍 و مرسی که همیشه هستی التبه … مرسی از همه تون

  3. ااااا كامنت ديگم كوووووو؟ 🙄☹️🥺🧐 کلی چیزی نوشته بودم… شما قبول نکردین یا کلا نیومده؟

    خانوم دكتر ميدونم به چيزاي خوب سرتون بنده… ولي چه خبر ار سايه؟ 😍😍😍😍😍😍😍😇😇😇

    1. نه عشقم نیومده بود. من چیزی پاک نمیکنم . وقتی هم که میخوام سانسور کنم از خودت اجازه میگیرم دیگه دیدی که… 😂😂وزارت ارشاد باشخصیتی عستم 😂😂😂

  4. خانم دكتر؟ خوبين؟
    نكنه خدايي نكرده كاريتون شده؟ 🥺🥺زنگ زدم موبايلتون خاموشبود. 🙈🙈ايشالا سرتون به مصاحبتون بنده؟ 😍😍يا زبونم لال چيزب شده؟ 😕😕جون ساجده يه خبري بزين از خودتون… بابا قرار شد یه جمله از یه کتابی چیزی بذارین که ما بفهمیم خوبین دیگه … 🥺🥺🥺🥺🥺😔😔😔

    1. سلام سلام . 😍😍😍خوبم خوبم . دارم قسمت جدید سایه رو مینویسم و البته آره دیگه سرم بند بود به مصاحبه و ترجمه های عقب افتاده و داستان ننوشته و یه سری از این کارا… فدات شم… ببخشید که نگرانت کردم…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۳۸

  قسمت قبلی متن داستان  قسمت بعدی پ ن: امروز کله صبح یه شاهکاری زدم توی اتاقم که تا ساعت هفت اتاقمو غیرقابل سکونت کرد.

ادامه مطلب »
صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۳۷

  قسمت قبلی متن داستان  قسمت بعدی   پ ن: امروز صبح دوباره اون تا دوستام اومده بودند راجع به آتکه؟ عاتکه؟ حرف می‌زدند، آتکه

ادامه مطلب »
صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۳۶

  قسمت قبلی  متن داستان قسمت بعدی   پ ن: نقاشی بازی…فکر نمی‌کردم این قدر پیچیده باشه،بیخود نبود استادمون گفت از اون طرح آسونتره شروع

ادامه مطلب »
صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۳۵

    قسمت قبلی متن داستان  قسمت بعدی   پ ن: اونی که کنارش فلش زدم نقاشی منه. این هم گروه رفع اشکال کلاسمونه. هر

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

نقد

قمار باز

نوشته داستایفسکی ، ترجمه صالح حسینی، تهران، نشر نیلوفر:۱۳۸۳٫ هر چه دل تنگم خواسته گفتم:😂 داستان طرح: معلم سرخانه ژنرالی  دل به دخترخوانده او می‌بندد

ادامه مطلب »
در باب نقد

نقاد از منظر چخوف

چخوف نویسنده روسی نقادان را چون خرمگس هایی می‌داند که روی پیکر اسب می نشینند و اورا نیش میزنند و از شخم کردن زمینی باز

ادامه مطلب »
جنس سرگردان: سایه

سایه: قسمت سی و یکم

  ناگهان الوند مثل سوپرمن از میان جمعیت ظاهر می‌شود و به کمک زن دایی هانیه و شادی می‌رود. چند ثانیه بعد از او کتی

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

زندگی بدون عینک

  آقای دقیقی، با خودش فکر می‌کرد، اگر قرار باشد به این روال ادامه دهد، آیا بازهم دقیقی خواهد بود؟ مگر نه اینکه حالا زندگی

ادامه مطلب »