English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

صوتی سایه: ۶

۱۴۰۰-۰۹-۰۵

 

قسمت قبلی

متن داستان

قسمت بعدی

پ ن: جناب باتلر برای استودیوی آقای اندیشه… اینم بیشتر شد خواهر باتلر نه؟😁😁 بعد مرگم حتما بگید «مرحومه بس که فمینیست بود، عِلاقه‌ی عجیبی هم به کشیدن خواهر همه داشت؛ به جای آدما و حیوونا و اشیا خواهرشونو با رسم شکل جلو چشامون می‌آورد».

تازه احساس می‌کنم یه جور غریبی هم داره به ریش مخاطب می‌خنده… هنوز کار داشت خود اندیشه گیر داد “بسه بده دیگه بده دیگه”… دیشب در همین وضعیت واسه استودیو نویی براش بردم دیگه… خیلی اعتماد به نفس می‌خواد که عکسشو بذارم اینجا؛ ولی از باب بیشعوری در نفهمیدن این‌که کار بدیه نیست، از باب این‌که بعداً که میام نگاه می‌کنم به اینجا (که برام حکم خاطره‌نگاری روزمره طوری هم داره) بدونم چی کار می‌کردم.

ولی یه چیز جالبی که تازگی فهمیدم اینه که انگار آدم به طور ناخودآگاه حسی که حین کشیدن نقاشی داره، بهش منتقل می‌کنه. شایدم من خلم و توهم می‌زنم. ولی وقتی داشتم نقاشی اون دختره رو می‌کشیدم از بدجنسی یه موجودی خیلی حالم گرفته بود و همه‌ش داشتم فکر می‌کردم چطور بعضی آدما می‌تونند این قدر بدجنس باشند. بعد نقاشی‌م تبدیل شد به خواهر بدجنس مدلی که داشتم می‌کشیدم.

وقتی هم اینو می‌کشیدم مدام به ریش خودم می‌خندیدم که آقای باتلر پرتره دارند و من و خیلی از آدم‌های دنیا نداریم… آقای باتلر در این دنیا شخصیت مهم‌تری از خیلی از آدم‌هاست؛ بعد فکر کردم این روزها بعضی حیوون‌های خونگی‌ از آدم‌های گرسنه‌ی توی خیابون در رفاه بیشتری زندگی می‌کنند و توجه و محبت بیشتری دریافت می‌کنند… احساس می‌کنم تمام اون حس حماقت و پوزخندِ توی ذهنم، آیینه شده روی صورت نقاشی‌م و بهم پسش داده… اگه خیلی اراجیف گفتم می‌شه گذاشت به حسابِ عود نمودن رد-دادگی مزمنی که ویروسش همیشه در وجودم بوده و خواهد ماند: فقط از رد-دادگی‌ای به رد-دادگی دیگری تغییر شکل خواهد داد… 😁😁

 

 

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

16 پاسخ

  1. اصلا با صداي خودتون جمله ها يه معني ديگه پيدا ميكنه😍😍😍😍😍
    چند تا ديگه نقاشي بايد براي استوديوي اقا انديشه بكشين؟
    بعدش از استوديوشون عكس ميذارين؟
    خانم دكتر شما يه ادمين اينستاگرام لازم دارينا… بخدا اگه الان اينا رو روي اينستاگرام ميذاشتين روزي هزار تا بيننده داشتين. چرا خب ادمين نمي گيرين؟

  2. پوزخند رو کاملا میشه روی صورت آقای باتلر دید، صورتش رو عالی کشیدین حتا از مدل هم بهتر شده به نظر من. ولی اطرافش رو همونطور که خودتون گفتین، داغون کردین😂 البته چون من از هنر سردرنمیارم و آقای اندیشه خودشون هنرمند هستن و گفتن خوبه حتمن از دید هنری خوبه دیگه. یه چیز دیگه هم هست، صورت آقای باتلر خیلی پر هیبت و باجذبه است، اصلا آدم به اطرافش توجه نمیکنه. بعدم به طور کل اینم برای خودش یه مدل و سبکه.
    برای نقاشی اون دختره، من قبل از اینکه این پی نوشت رو بخونم اونو دیده بودم، به نظرم بیشتر غمگین یا به فکر فرورفته اومد تا بدجنس! البته که شما به عنوان خالق اثر، حسش رو بهتر میدونین ولی من از دید یه آدم بی خبر این برداشت رو داشتم

    1. 😁😁ای جانم…. واسه پوزخند باتلر
      و واسه داغون کردن🙈🙈🙈😂😂😂گفتم که خودممم… خوشبختانه صاحب نقاشی خوشش اومد😂😂یا دست کم وانمود کرد خوشش اومده
      اتفاقا برام جالب بود بدونم حسی که شماها میگیرید چیه .. مرسی که هستی مرسی که میخونی و مرسی که کامنت میذاری و حست رو بهم منتقل میکنی 😍😍😍😍دوست داشتنی من ❤❤❤😍😍

      1. خودم میدونم ارزش نظر من، از دیدگاه هنری صفره😅 ولی خوب صادقانه گفتم، همینش ارزشمنده😂
        ولی خدایی نقاشی هاتون عالیه😍 مطمئنم روی دیوار استودیوی برادرتون بسیار چشم نواز و برازنده خواهد بود❤️ اگه تونستین از استودیو و نقاشی هاتون در اونجا عکس بذارین💕😍

        1. ای جان دلم… 😍😍😍از اون نظر بخوای نگاه کنی کار منم هنر نیست… روشی برای سبک کردن بار سنگین زمانه و کاستن از پوچی احمقانه دنیا…
          تک تک کلمه هایی که مینویسی تک تک ثانیه هایی که وسط شلوغی زندگیت صرف من میکنی برام ارزشمنده … ارزش صداقتش جای خودش😍😍😍
          حمتن حتمن. اتفاقا امروز واسه م یه عکس فرستاد از این سه تا روی دیوارش…

          1. از بس که بزرگوارید، از بس که مهربون هستین، از بس که به فکر همه هستین و شرایط همه رو درک میکنین❤️
            بهترین تایم های روزم همون لحظاتیه که توی این سایت میگذرونم، از هر نظر از بقیه زندگیم مفیدتر و پربارتر و دوست داشتنی تره، اینجا تنها جاییه که فقط توش صداقت و دوستی و محبت هست. در واقع من ازتون ممنونم بابت فراهم کردن این امکان💕😍

  3. فکر کردم الان میتونم شش و هفت رو پشت سر هم گوش کنم اما ضایع شدم دیدم ۷ هنوز صوتیش نیومدههههه🥲🥲🥲استودیو نویی هم عالی بود ترکیبش😂👏🏻👌🏻چه جالب بود واسم اینکه گفتین حس هایی که در لحظه کشیدن نقاشی دارین ناخوداگاه بهش منتقل میشههههه😮😮😮

    1. تنبل خانوم 😁😁😁کجایی کم پیدایی ؟ 😍😍😍به سارا بچه م گفته م امروز و فردا پیگیری کنه هم مشقای پایان نامه تو رو بخونم هم سارا رو… واقعا بهت منتقل شد؟

      1. یکی از هم کلاسی های قدیمیم اومده بود اینجا این دو روز هی رفتم دنبالش بردمش این ور اون ور مشغول اون بودم پیدام نبود🙈🙈آخ آخ مشقا😂😂😂🚶🏼‍♀️🚶🏼‍♀️🚶🏼‍♀️🚶🏼‍♀️من پیشاپیش خیجالت بابت دسته گل هایی که میبینین به آب دادم 🚶🏼‍♀️🚶🏼‍♀️🚶🏼‍♀️آره خیلی جالب بود و منتقل شد 🤩🤩🤩🤩

    1. آره کتی واقعی هم خیلی شخصیت دوست داشتنی ایه… محمود امروز صوتی این قسمتو گوش داده میگه چقدر با حال ادای «کتی» رو در میاری… که اسمش توی واقعیت کتی نیست منطفا…ای قربون تو بشم… نه بابا خدامرگم بعد سه ماه نقاشی… ایشالا هفت هشت ده سال دیگه به فکرش می افتم…. 😍😍😍😍(ماشالله امید به زندگیم)

      1. آره واقعا ادای کتی و بی‌نظیر در آوردین😍😍😍😍😍 یعنی سه بار این صوتی گوش دادم از بس با لهجه‌ی کتی حال کردم😍😍😍😍😍 بعد داشتم با خودم از نسخه‌ی متنی تمرین می‌کردم ببینم من می‌تونم بگم همش تپق زدم🤣🤣🤣🤣🤣 ولی شما اینقدر خوب گفتین و سریع قشنگ انگار یه عمر اونور بودین و فارسی سخته براتون👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👌🏻
        یا اونجا که گفتین سایه توجه توجه یوهاهاها🤣🤣🤣👌🏻
        خدا‌نکنه مهربونم😘😘😍😍😍
        هفت هشت ده سال دیگه انصافا دیره اون موقع که گالری‌های نقاشی‌تون جهانی شده🤩🤩🤩🤩👏🏻👏🏻👏🏻 به نظرم هنر دوست‌ها و نقاشی‌ دوست‌ها رو از لذت دیدن این نگاشی‌های گشنگ گشنگ محروم نکنید زودتر به فکر گالری باشید ببینید کی دارم میگم😍😍😍😍😍😍
        الهی صد ساله شید 😍😍😍😍😍🤲🏻

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

جنس سرگردان: سایه

سایه: قسمت سی و هشت

  چرا؟ یک لحظه به چشم‌هایم خیره می‌شود. توی نگاهش پر از سوال است. می‌خواهد چیزی بگوید؛ اما سرش را تکان می‌دهد و منصرف می‌شود.

ادامه مطلب »
جنس سرگردان: سایه

سایه: قسمت سی و هفت

  سامیار توی هال نیست. می‌خواهم از در خانه بروم بیرون که صدای ساحل را می‌شنوم. بازم برگرد. به عقب نگاه می‌کنم. کسی نیست.  پشت

ادامه مطلب »
جنس سرگردان: سایه

سایه: قسمت سی و شش

  هجوم خاطرات تلخ مرا کشیده توی چاه بدبینی و نفرت. صدای مامی توی سرم می‌پیچد: …باید تصمیم سختی بگیری دخترم… پشت هر تصمیمی همیشه

ادامه مطلب »
جنس سرگردان: سایه

سایه: قسمت سی و پنج

    درخت اقاقیای بزرگ جلوی خانه را دوست دارم. از ماشین پیاده می‌شوم. سامی به همان خانه‌ی قدیمی دو طبقه اشاره می‌کند. دو آپارتمان‌

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

معرفی کتاب

کیفرشناسی نوین

کیفرشناسی نوین یا کیفرهای اجتماعی، تجربه ایران و دنیای معاصر، ترجمه و تحقیق محمدرضا گودرزی بروجردی و لیلا مقدادی، انتشارات مجد، چاپ اول ۱۳۸۴، ۱۹۲

ادامه مطلب »
چاپ نشده‌ها

درک بزه دیده شناسی

رویکردی مبتنی بر یادگیری کنشی ترجمه این کتاب با همکاری دوستان عزیز دکتر تهمورث بشیریه، دکتر مهرداد رایجیان اصلی، دکتر چلبی و خانم شاهپوری دانشجوی

ادامه مطلب »