English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

آینه‌های جیمز وب

۱۴۰۰-۰۸-۱۹

متن داستان

از داستان:

… آینه‌ها چشم‌وهم‌چشمی دارند. به هم حسادت می‌کنند. به هم پز می‌دهند. آینه‌ها اگر زورشان به هم می‌رسید بعضی‌هایشان از خشم، دیگران را خردِ خاکِ شیر می‌کردند…

پ ن: نمی‌دانم ما این مرض را به دنیای آینه‌ها منتقل کرده‌ایم یا آن‌ها به ما؟

 

 

 

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

13 پاسخ

  1. نقاشي نمشيدين؟🥺🥺
    اين داستاناي اينطوريتونو خيلي دوس دارم😍😍😍😍… آينه ها ما بوديم… ما آدما.. پوچي پز دادنامونو با آينه ها چه خوب به تصوير كشيدين… كاش يه كم شاخ و برگش ميدادين… واقعا جذاب بود. شكنندگي آدميزاد و پوچي فخر و غرورش در قالب آينه… واقعا به فكر فرو رفتم… واسه مامانم هم خوندم. ولي همش بايد براشون تفسير كنم🙄🙄🙄

    1. سلام ملیحه جون. برای من درست پخش میکرد… میخوای دوباره امتحان کنی؟ تکنولوژیه دیگه … گاهی میزنه به سرش😅😅نه که ما که تکنولوژی نیستیم نمیزنه به سرمون…😂😂

      1. سلام خانم دکتر جونم😍😍😍 الان که دوباره امتحان کردم درست هست، مرسی مرسی🌹 آیا کسی باور میکند که من دیروز ۵ بار رفرش کردم و play کردم اشتباه بود.😐

        1. من همیشه با تکنولوژی این مشکل رو دارم که نمیشه به مستنداتش اعتماد کرد… لذا بله حرف شما رو باور میکنم خوشگلم چون تردید ندارم دقیقی… ولی تکنولوژی وقتی قاتی میکنه از ما آدما قاتی تره..
          یه بار من و محمود کنار هم نشسته بودیم و با آی-فرزندز یا فایند-مای-فرندز که نمیدونم دقیقا اسمش چیه لوکیشن اطرافیانمونو چک میکردیم. جالب بود به کرات پیش اومد که لوکیشن من یا خودش جا به چا میشد. در حالی که هر دو کنار هم نشسته بودیم. مثلا یهو منو توی خیابون رضا شهر نشون میداد. یا محمودو توی پارک جامی و خلاصه اونجا یه صحبتی راجع به اعتماد کردن به تکنولوژی با هم داشتیم.به خصوص یادمه بهش گفتم اگه تو یا من هر کدوم موجودات بددل و شکاکی بودیم و الان کنار هم نبودیم ممکن بود هزار تا بساط و جنگ و دعوای خونوادگی از این ماجرای ساده پیش بیاد… یا یه زمانی بود تنبلی میکردیم به جای اینکه از توی اتاق کارمون با صدای بلند با هم حرف بزنیم به هم مسیج میدادیم. اونوقت میدیدیم که مسیج یا ایمیلمون به هم نرسیده یا با تاخیر رسیده یا هر چی… پس به دلیل داشتن تجربه های این چنینی بین ملیحه و تکنولوژی ملیحه رو باور میکنم…

          1. فدای شما بشم 😍😍😍
            خوبه که شما و آقای دکتر به هم اعتماد دارین و صداقت و راستی توی زندگی تون هست، بزنم به تخته، چشم حسود دور باشه ازتون… امیدوارم عشق زلال و زیباتون جاودان باشه❤️ مرسی که ملیحه روانتخاب میکنید در مقابل تکنولوژی 😃😘

  2. آینه طلایی با همه غرور‌ش بازم به یه حدی رسیده بود که توی دل خودش اقرار کنه که دوست داشته شدن و محبت، ارزشش بیشتر از تلسکوپ چند میلیاردی ایه که این آینه با یکی دیگه هیچ فرقی براش نداره. بعضی آدمها که توی دل خودشون هم برای عشق و محبت ارزشی قائل نیستن و فقط مادیات براشون مهمه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

داستان کوتاه ِ صوتی

دالان تاریک چشم‌هایش

  متن داستان   این هم تمرین کلاسی بود. با کمتر از ۱۲۰۰ کلمه باید یک ماجرا رو از دو نگاه شرح می‌دادیم. طوری که

ادامه مطلب »
داستان کوتاه ِ صوتی

و اما ریاضی!

  متن داستان    پ ن ۱: این داستان ماجرای واقعیِ دختری به اسم مریمه که توی کلاس داستان باهاش آشنا شدم. متاسفانه بعد از

ادامه مطلب »
داستان کوتاه ِ صوتی

نبوغ مگسی

  متن داستان ظاهراً این داستان بدون اینکه بخوام یا فکر کرده باشم، شد مقدمه‌ی تولد خی‌خی. یکی از تمرین‌های کلاس داستان نویسی استاد گودرزی

ادامه مطلب »
داستان کوتاه ِ صوتی

هستی و نیستی؛ پاریس

  متن داستان پ ن: یک جا واژه‌ی «زمان» جا موند: حتما پدر بالقوه ام دلش می‌خواهد فقط توی همان «زمان» زندگی کنم و بمیرم…

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

داستان کوتاه

کره‌خر مثه خودم بددهنه!

  دخترم می‌خواهد دوچرخه‌سواری یاد بگیرد. امروز قرار است با فرهاد شوهرم و امین برادرم به پارک نزدیک خانه برویم که جدول‌کشی‌های پهنی دارد. امین

ادامه مطلب »
داستار: نَه‌داستان+نَه‌جستار

در باب گشادیسم

انواع گشادیسم: (۱) حاد (۲) مزمن توجیه‌های روانی برای عذاب وجدان زدایی از ذهن: (۱)دارم حس می‌گیرم! (۲) به‌جایش یکهو یک روز ده ساعت کار

ادامه مطلب »
از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

ازدواج و سیمون

ازدواج سرنوشتی است که جامعه سنتی به زن عرضه می‌کند. زن مجرد خواه محروم‌مانده از پیوند، خواه طغیان‌کرده بر آن، و یا حتی بی‌اعتنا به

ادامه مطلب »