English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

یواشکی

۱۴۰۰-۰۷-۱۲

 

متن داستان

 

پ ن: داستان تمرینی کلاس استاد محمدرضا گودرزی بود، باید راجع به خیانت پدر و مادرمون داستان مینوشتیم…

پ ن ۱: امیدوارم بتونم ظرف یکی دو روز آینده اینو تموم کنم … پاستل بازی…

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

7 پاسخ

  1. 👏🏻👏🏻😻😻❤️❤️داستان صوتی که عالی نقاشی هم که کامل تر و کامل تر میشه و خیلی حس قنگیو هم منتقل میکنه👌🏻👌🏻👌🏻

  2. به به داستان خیلی خوب بود😍😍😍👌🏻👌🏻
    نگاشی هم عالیه🤩🤩اولین بار که این نقاشی و گذاشتید به نظرم عالی اومد چه برسه الان که تو مراحل پایانیه👏🏻👏🏻😍😍😍❤
    همیشه خوب و پرانرژی باشید❤❤❤

  3. فقط شما میتونین توی کمتر از ۳ دقیقه، این همه کتاب معرفی کنین، تازه آدم همزمان غرق قصه‌گویی تون هم بشه😍😍😍😍

  4. اون مسيجمو كه گفتم سانسور كنيد كلشو سانسور كرديد؟🤣🤣🤣مجوز پخش نگرفت؟🤣🤣🤣
    😍😍😍😍🧿🧿🧿

    1. با اجازه ات … هم پیام تو هم امیرحسین موند واسه خودم… ❤❤یادم آورد عقل و درایت ربطی به سن نداره … گاهی عمیق ترین حرفها رو باید از کوچکترین دوستات ( به لحاظ سنی بی تردید) بشنوی و توهم تجربه بیشتر به این سو نکشونت که پخ عاقلی هستی…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

داستان کوتاه ِ صوتی

دالان تاریک چشم‌هایش

  متن داستان   این هم تمرین کلاسی بود. با کمتر از ۱۲۰۰ کلمه باید یک ماجرا رو از دو نگاه شرح می‌دادیم. طوری که

ادامه مطلب »
داستان کوتاه ِ صوتی

و اما ریاضی!

  متن داستان    پ ن ۱: این داستان ماجرای واقعیِ دختری به اسم مریمه که توی کلاس داستان باهاش آشنا شدم. متاسفانه بعد از

ادامه مطلب »
داستان کوتاه ِ صوتی

نبوغ مگسی

  متن داستان ظاهراً این داستان بدون اینکه بخوام یا فکر کرده باشم، شد مقدمه‌ی تولد خی‌خی. یکی از تمرین‌های کلاس داستان نویسی استاد گودرزی

ادامه مطلب »
داستان کوتاه ِ صوتی

هستی و نیستی؛ پاریس

  متن داستان پ ن: یک جا واژه‌ی «زمان» جا موند: حتما پدر بالقوه ام دلش می‌خواهد فقط توی همان «زمان» زندگی کنم و بمیرم…

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

داستان کوتاه

محاکمه پشت میز کامپیوتر

  چهره‌های بعضی‌شان را نمی‌شناسم. بعضی‌ها هم به طور عجیبی آشنا هستند. شاید از دانشجوهایم باشند؟ یا فک‌وفامیل‌های دور که هیچ‌وقت خاطرم نمی‌ماند، اما توی

ادامه مطلب »
داستان کوتاه ِ صوتی

خورشید خانم مرد است.

  متن داستان   خودم این جمله‌ها رو دوست دارم ( خود گویی و خود خندی مصداق منه‌ها ) …من دارم خدای‌نامه می‌خوانم و فکر

ادامه مطلب »
ترجمه‌

جرم شناسی صلح طلب

سیاره­ ی ما دیگر نیازی به انسان­ های موفق ندارد؛ این سیاره به ­شدت نیازمند افراد صلح ­جو، درمانگر، ناجی و عاشق است. دالای لاما

ادامه مطلب »
ترجمه شعر

به یاد آور…!

  مرا به یاد آور، وقتی که دیگر نبودم؛ آن‌گاه که به دوردست‌ها به سرزمین سکوت رفتم؛ آن‌گاه که دیگر دستان تو در آغوشم نخواهد

ادامه مطلب »