اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

به یاد آور…!

۱۴۰۰-۰۹-۱۲

 

مرا به یاد آور،

وقتی که دیگر نبودم؛

آن‌گاه که به دوردست‌ها به سرزمین سکوت رفتم؛

آن‌گاه که دیگر دستان تو در آغوشم نخواهد گرفت؛

نه من رفته‌ام و دیگر باز هم نخواهم گشت؛

مرا به یاد بیاور وقتی که دیگر هیچ‌گاه چونان همیشه

درباره‌ی نقشه‌هایی‌که برای آینده‌مان کشیده‌ای حرف نخواهی زد؛

فقط مرا به‌خاطر خواهی آورد و خواهی دانست

که دیگر برای گفتگو کردن یا دعا خواندن دیر است؛

پس اگر قرار است مرا برای مدتی فراموش کنی

و

باز به خاطر بیاوری،

اندوهگین مباش؛

که پس‌مانده‌ی افکار من با تاریکی و تباهی خواهند رفت؛

 چه بهتر است برایت که فراموشم کنی و لبخند بزنی تا به یادم بیاوری و اندوهگین باشی…

شعری از کریستینا روزتی،شاعر و نویسنده رمانتیک انگلیسی (۱۸۳۰ تا ۱۸۹۴)

پ ن: اگه روی کلمه‌ی شعر بزنید، می‌تونید فایل صوتی انگلیسی شعر رو گوش بدید و اگه روی کریستینا بزنید عکسش رو ببینید و زندگینامه‌ش رو بخونید.

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

16 پاسخ

  1. 😍😍😍قربونتون بشم من😍😍😍مراقب خودتون باشين🧿🧿🧿نميخوام پيله بازي در بيارم ولي توروخدا سعي كنين قسمت دهو بنويسين🙈🙊😍

      1. نگران که شدم ولی سعی کردم مثبت نگر باشم و فکر کنم درگیر ترجمه و کارهای دیگه هستین و خبری از بیماری و ناراحتی نیست. الانم خوشحالم که به خاطر سفر غایب بودین، امیدوارم همیشه در خوشی و سلامتی باشین ❤️

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

ترجمه شعر

بالکن

  گویی هیچ ساختن از فاصله‌ای که میانمان ایجاد شده ساده به نظر می‌رسد تا از آتش اطمینان تو ملالتی ن نامطمئن جعل کنم…  

ادامه مطلب »
ترجمه شعر

دلتا[۱]

  در جریانی نهانی که به تو پیوند خوردم زندگی فرومی‌پاشد با خود جدل می‌کند و به نظر می‌رسد تو را نمی‌شناسد، حضورش خفه‌کننده است

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

کتاب‌هایی که خوانده‌ام

هاويه

هاویه به معنای جهنم مجموعه ١٤ داستان كوتاه در ١٢٠ صفحه، نوشته ابوتراب خسروی است.      

ادامه مطلب »
از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

خاطرات…!

  هر چه بیشتر به خاطر بیاوری به مردن نزدیک‌تر می‌شوی… تقلای یادآوری گذشته مثل هر ناکامی دیگری به این می‌ماند که تلاش کنی کورمال‌کورمال

ادامه مطلب »
صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۵

  قسمت قبلی متن داستان قسمت بعدی پ ن ۱: یعنی تازگی صبح‌‌ها من با دوست‌ِ برگ-فوت-کُن‌ام برنامه دارم. بعدش برنامه‌ی دو تا دوست جدیدم 

ادامه مطلب »
داستار: نَه‌داستان+نَه‌جستار

ژارگون

ژارگون! به معنای دشوارگویی! تا مدت‌ها این واژه را فقط در متون فلسفی می‌دیدم؛ اما ظاهراً به‌تازگی برخی دوستان جوان حقوقی نیز این واژه به

ادامه مطلب »