اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

آوای لطیف اهریمن

۱۴۰۰-۰۶-۲۸

نادین گوردیمر، آوای لطیف اهریمن، ترجمه فاطمه پور جعفری، انتشارات بوتیمار، ۱۳۹۳، ۱۰۶ صفحه.

 

 

مشتمل بر یازده داستان کوتاه

  • طلسم
  • ادای احترام
  • یکی بود یکی نبود
  • آگهی شی‌ء گمشده
  • آوای لطیف اهریمن
  • تاراج
  • ل.و.ص.ی
  • تفاوت نسل‌ها
  • هدیه‌ای برای یک دختر خوب
  • لحظه قبل از شلیک
  • ملاقات با جرج

قلم نادین گوردیمر رو دوست دارم.

«چشمانت را ببند و دستت را در جامعه‌ات فرو ببر و تکه‌ای از حقیقت را بیرون بکش»

از مقدمه کتاب به نقل از مترجم.

 

از داستان آوای لطیف اهریمن

 

دوسش دارم جسور بوده چیزی که من نیستم. از اولین کسایی بوده که وقتی ماندلا زندانی می‌شه به دیدنش می‌ره.

«چگونه است که انسان هیچ‌گاه به قدرتی که لباس‌ها دارند فکر نمی‌کند؟ چگونه است که انسان‌ها در آن آسودگی زنده‌بودنشان حضور سرد بی‌جان‌ها که همواره با آن‌ها هستند را احساس نمی‌کنند؟ همان‌ها که آدمی خودساخته و بر آن‌ها چیره گشته و پیرامونش را فراگرفته‌اند … پیرامونش را در انتظار: ماشین و مواد شیمیایی و گجت ها و … لباس‌ها …»

 از داستان طلسم

لعنتی دلم می‌خواد تمام جملاتشو بنویسم. بااینکه نویسنده پرکاریه اما توی ایران تمام کاراش ترجمه نشده. حتماً ازش چند تا کار ترجمه می‌کنم چون خیلی با دریچه ذهنش احساس هم‌افقی می‌کنم…

از داستان یکی بود، یکی نبود

 

حتماً بخونید و امیدوارم از خوندنش لذت ببرید… من با مجموعه چند تا آهنگ از مالماستین خوندم که یه دوست وروجک واسه‌م فرستاده بود … آپلود می‌کنم اینجا… هرچند واقعاً حس خوبی نیست این آپلود کردن آهنگ‌ها بدون رعایت مالکیت معنوی‌ش. در وضعیتی بسیار منفعت‌گرایانه هم بیشتر برای خودم نگرانم تا صاحب اثر که مبادا فردا روز واسه‌م مشکلی پیش بیاد…!

 

 

 

«حرکت لب‌هایم را بنگر. چراکه من حرف نمی‌زنم. آنجا نشسته‌ای و با هر تکان قطار، انگار به جلو خم می‌شوی تا چیزی بشنوی، اما من حرف نمی‌زنم… هیچ‌گاه دیگر حرف نخواهم زد … من هیچ کسم … هیچ کشوری مرا در سرشماری‌هایش به‌حساب نمی‌آورد… حرف نمی‌زنم… خودم را درگیر زندگی هیچ‌کس نمی‌کنم و باکسی صمیمی نمی‌شوم حتی با هیچ زنی!»

از داستان ادای احترام

تک تک این جملات انگار از درونم برخاسته … «من هیچ کسم … هیچ کشوری … و عین این جمله آخر رو یه بار وقتی از دانشگاه اومدم خونه با گریه فریاد زدم … توی دانشگاه یک دوره جو نماینده زنان جامعه منو گرفته بود و سعی کردم تا می‌تونم در جذب اساتید حق‌التدریس جنسیت یکی از اولویت‌هام باشه … اما چه زخم‌ها که از همون زن‌ها که بخاطرشون جلوی همکارام سینه سپر کردم نخوردم… دست‌کم اگر همکارانم که همه مرد بودند در برابرم می‌جنگیدند، این زن‌های عزیز از پشت خنجر می‌زدند… آسمان آرمان‌گرایی- زیرزمین بدبینی… آسفالت واقع‌گرایی… من فکر میکنم در ظلم تاریخی ای که بر زنان شده هشتاد درصد خودشون مقصر بوده اند بیست درصد جامعه مرد سالار… صرف نظر از اینکه ما خودمون مادران ترویج نظام تربیتی مرد-محور بوده ایم…! شاید یه روزی راجع بهش وراجی کنم… الان اصلا فاز این چیزا رو ندارم… میخوام از واقعیت فرار کنم برم بوراک بازی …

 

 

می‌تونم از داستان‌های نادین شعر دربیارم. بس که لابه‌لای خط داستانش جملات قشنگ داره و البته الآن هم یه ایده‌ای به ‏ذهنم رسید واسه یه داستان کوتاه یا حتی یه رمان امیدوارم یادم بمونه اجرایی‌ش کنم…‏ چند تا جمله خوب دیگه بنویسم برم پی کارم:

‏«نمی‌فهمیم؛ قدرت چیزهای فاقد حیات را نمی‌توانیم احساس کنیم. وحشت تنها از آن ناشناخته‌هایی است که باورشان داریم ‏و این از آن ناشناخته‌هایی است که هنوز حتی خلقش نکرده‌ایم…»‏

از داستان طلسم

 

«گور پدر همه‌شان… مردی که از زندگی با زن‌ها شانس نداشت تصمیم گرفت برای مدتی تنها زندگی کند. دو بار عاشق شده بود و ازدواج‌کرده بود…»

از داستان آگهی شیء گم شده

 

چقدر خوب می‌نویسه نه؟

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

3 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

کتاب‌هایی که خوانده‌ام

مرگ ایوان ایلیچ

مرگ ایوان ایلیچ؛ نوشته لئو تولستوی؛ ترجمه صالح حسینی؛ انتشارات نیلوفر به نظرم هر کسی باید یک بار این داستان رو بخونه. نشر هرمس، قطره،

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بن بست نویسنده

بن بست نویسنده. نوشته وودی آلن. ترجمه محمدرضا اوزار.نشر بیدگل.  شامل سه داستان ریور ساید درایو؛ با سه شخصیت اصلی : فرد ، جیم و

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

حکایت دختران قوچان

داشتم برای «کارگر» یا به قول مامانم «ندیمه‌ی» شخصیت مامی توی داستان سایه دنبال اسم می‌گشتم که به کتاب حکایت دختران قوچانِ نجم‌آبادی برخوردم. این

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

داستان کوتاه

گربه نارنجی

روزهاست که تبدیل به گربه نارنجی رنگی شده ام که روی صفحه تلگرام یک دخترک نویسنده خیره به رو به رو ایستاده و دستهای آویزان

ادامه مطلب »
نقد

فقط کف صابون

داستان کف صابون نوشته هرناندو تلز ترجمه اسماعیل فصیح داستان طرح: تورز، رهبر مقابله با انقلابیان شهر به سلمانیِ راویِ انقلابی می آید تا زیر

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

 غیب‌گویی

پیتر هاندکه، ترجمه علی‌اصغر حداد، نشر چشمه، ۱۳۹۷، ۱۹ صفحه. باز هم از کتابها یا نوشته هایی که با جملاتش خندیدم و گاه بغض کردم

ادامه مطلب »