ویسواوا شیمبورسکا، ترجمه ملیحه بهارلو، انتشارات چشمه، ۱۳۹۲٫
دوسش داشتم، توی یه مصاحبه گفته :
عبارت موردعلاقه من این بوده است «نمیدانم»، من به سن خودشناسی رسیدهام، بنابراین هیچچیز نمیدانم. کسانی که ادعا دارند چیزی میدانند ، مسئول بیشترین هیاهوهای دنیا هستند.
( بخشی از شعر) شکنجه
چیزی تغییر نکرده است، بدن جایگاه درد است، مجبور است بخورد، نفس بکشد، بخوابد، پوست نازکی دارد و درست زیر آن خون در جریان است، تعداد نسبتاً خوبی دندان و ناخن دارد، استخوانهایش میتوانند بشکنند، مفصلهایش میتوانند کشیده شوند، در شکنجه همه این چیزها را در نظر میگیرند…
شعر هیچچیز دو بار اتفاق نمیافتد
برای پدر و مادرم
هیچچیزی نمیتواند دو بار اتفاق بیفتد
حقیقت تلخ این است که :
ما بیتجربه و خام به دنیا میآییم
و بیهیچ شانسی برای یادگرفتن از دنیا میرویم
حتی اگر کندذهنتر از تو در دنیا نباشد و تو کودنترین آدم روی زمین باشی
نمیتوانی دوباره این کلاس را بگذرانی، این درس فقط یکبار ارائه میشود.
هیچ روزی مثل دیروز نیست و هیچ شبی دقیقاً مثل شب پیش نیست و نمیتواند تو را همانطور از خوشی لبریز میکند
دیروز یک نفر در حضور من اسم تو را بر زبان آورد طوری شدم که انگار گل روز خوش بویی به زمین افتاده باشد …
… امروز که باهمیم
مدام به ساعتم نگاه میکنم میخواهم زمان زودتر بگذرد و با خودم فکر میکنم
رز؟ رز دیگر چیست؟
رز گل است یا سنگ؟
روزها همه زودگذرند
پس اینهمه ترس و اندوه بیدلیل برای چیست؟
هیچچیز همیشگی نیست
فردا که بیاید امروز فراموششده است
ما ترجیح میدهیم که با لبخندها و بوسههایمان خود را طالع و سرنوشتمان هماهنگ کنیم
اگرچه باهم فرق داریم اما یکدیگر را همراهی میکنیم
درست مثل دو قطره آب…
4 پاسخ
فوق العادست این کتاب👌🏻👌🏻😍😍😍خیلی خیلی خوبه👌🏻👌🏻👌🏻
دوسش داشتم منم 😍😍
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️👏👏❤️❤️❤️❤️🥺
😍😍