زندگی و مرگ، خوابوبیداری؛
اینها توقفگاههای جان سرگشتهاند که یکی از پس دیگری میپیمایدشان و در این راه از اشیا اشارتها و علامتهایی را برمیگیرد، بیهدف در دریای تاریکیها حرکت میکند، سرسختانه امید را در دل نگه میدارد و لبخندی مبهم بر لب دارد.
در جستجوی چه هستی مسافر؟
کدامین احساس در سینهات میجوشد؟
چگونه زمام غریزهها و اندیشههایت را در دست میگیری؟
چرا چون سواران قهقهه سر دادهای و چون کودکان اشک میریزی؟
شادی جشنها و پایکوبیها را میبینی. شمشیر جلاد را میبینی که بر گردنها فرود میآید و هر عمل زیبا و زشت با بسمالله الرحمن الرحیم آغاز مشود.
تو باجان خود سایبانهای سحرانگیزی چون مادر، آموزگار، معشوق و پردهدار را برمیگزینی .
اینها سایبانهاییاند که در برابر توفانهای دوران نمیایستند اما نامشان جاودانه میماند….
از کتاب سفرنامهی ابن فطومه، نجیب محفوظ، ترجمه جواد اصغری، نشر کیان افراز، ۱۳۹۷، ۱۷۰ صفحه.
پ ن: البته این اولین پاراگراف رمانه که من این طوری نوشتمش… چون به نظرم شعر طوری بود…
6 پاسخ
Do this more often please… I mean putting pictures out of the text…liked it👍🏼
Miss you
I wish we could meet in person
I got you a special souvenir 😅❤️
چشم چشم چشم … فعلا که مادر تو توی پرواز بودی اسپشال سوونیغت بمونه تا سه هفته بری قرنطینه پرواز پسرم … و مرسی مرسی مرسی که یادم بودی
👏👏👏👏👏❤️❤️❤️
جان جان جان 🧡🧡🧡
خيلي خوب بود😍😍😍منم موافقم از متن كتاب اسكرين بذاريد. آدم بيشتر ترغيب ميشه😍😍
چشم چشم چشم 😍😍🤣