English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

از هر چه میگویی چیزی نگو

۱۴۰۰-۰۶-۱۸

جمهوری وجدان، شیموس هینی، مجموعه شعر، انتشارات سولار، ۱۳۹۴، ۱۴۴ صفحه.

از شعرِ از هر چه میگویی چیزی نگو

من دارم این‌ها را می‌نویسم

پس از مواجهه با روزنامه نگار انگلیسی

در جستجوی چشم‌اندازهای اشیای ایرلندی زمستان برمی‌گردم

به بخش‌هایی که از خبرهای بد دیگر خبری نیست

آنجا ارباب رسانه‌ها و نوازندگان

هوا را استنشاق می‌کنند و اشاره می‌کنند

آنجا لنزها ضبط کنندگان و سرب‌های پیچیده زوم می‌کنند

هتل‌ها را آلوده می‌کنند

زمان‌ها خارج از دسترس‌اند

اما من تااندازه‌ای به دانه‌های تسبیح تکیه‌دارم

همچنان که به یادداشت‌های کوتاه و تحلیل‌های سیاستمداران و روزنامه‌نگاران

آنان که نبردهای درازمدت گاز را قلم‌فرسایی کرده‌اند

و اعتراض می‌کنند به مواد منفجره و کشنده

آنان که بر نبض‌های خود پا می‌فشارند به آتش به پا کردن، عقب‌نشینی و شکست، بال موقتی، دوگانگی و نفرت دائمی

حتی من اینجا زندگی می‌کنم

من نیز اینجا زندگی می‌کنم

آواز سر می‌دهم

ماهرانه با زبان تربیت‌شده و همسایگان باادب

بر سیم‌های بلند اولین گزارش‌های بی‌سیم

مکیدن طعن مصنوعی

مزه‌های سنگی

این پاسخ‌های دندان‌شکن پیچیده کهنه و تحریم شده

آه شرم‌آور است

به‌راستی موافقم

کجا به پایان خواهد رسید؟

اسفناک تر می‌شود

آن‌ها قاتل‌اند

بازداشت

قابل‌درک

صدای نزار به سرفه افتاده است

مذهب هرگز اینجا یادآوری نمی‌شود

تو آنان را از روی چشم‌هایشان می‌شناسی و زبانت را نگه می‌داری

این‌طرف به‌اندازه سمت دیگر تأسف‌آور نیست

هرگز بدتر نیست

مسیح، زمان آن است که چند قطره کوچک فروچکد

برای بستن موج خطرناکی به دنبال شیموس است

حتی برای تمام این هنر و تجارت بی‌تحرک

من ناتوان ام

مشهور به کم‌حرف شمالی

اختناق سخت جایگاه

و زمان‌ها؛ آری

آهنگ وی سیکس می‌خوانم

آنجا تو باید نجات‌یافته باشی

تنها نجات می‌یابی

و هرچه میگویی، چیزی نمی‌گویی

نشانه‌های دود، قیل‌وقال‌اند که با ما مقایسه شدند

مانورهایی برای یافتن نام و مدرسه

تبعیض‌های حیله گرانه با آدرس‌ها

با سرسختی اعتراضی به قانون …

رؤیای دهشتناکی بدون صدا

زندگی پیش از تمرگ هست آیا؟

… ما دوباره سرنوشت کوچکمان را در آغوش می‌گیریم

 

 

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

تولد دوباره؟

آدم‌ها فکر می‌کنند؛ اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی می‌کنند. شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود. فکر می‌کنند می‌توانند همه‌چیز

ادامه مطلب »
از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

سایه‌ی من!

… فقط می‌ترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم، زیر در طی تجربیات زندگی به این مطلب بر خوردم که چه ورطه‌ی

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۲۸

  قسمت قبلی  متن داستان قسمت بعدی   پ ن ۱: «انگار» برای اولین بار شادی را می‌بینم. توی ادیت یا خوندن «انگار»ش کات شده…

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

. نقطه ؛ پایان خط.

برای شیده لالمی   امروز می­خوام خودکشی کنم. به راهای زیادی واسه خودکشی فکر کردم و از بین هَمه‌ش پریدن از روی پلُ انتخاب کردم.

ادامه مطلب »
نقد

داستان باغ ملی

 نوشته کوروش اسدی از کتاب مجموعه داستان باغ ملی، نشر نیماژ، ۱۳۹۵، ۷۹ صفحه راجع به این داستان چه میشود گفت جز این که حیف

ادامه مطلب »