اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

فرقی نمی‌کند…!

۱۴۰۰-۰۵-۱۳

نوشته آگوتا کریستف، ترجمه فرزانه شهفر، تهران: کتاب نشر نیکا، ۱۳۸۹٫ (با کتابخوان کتابراه و تنظیمات من ۶۷ صفحه بود، در شناسه کتاب تعداد صفحات ذکر نشده).

مجموعه ۲۴ داستان کوتاه که داستان اول یعنی تبر را قبلا خوانده بودم، فکر میکنم  در مجموعه داستان صبح یکشنبه از اصغر نوری، اصلا از همانجا هم گشتم دنبال داستانهای دیگر نویسندگان آن کتاب. امیدوارم که تصویرسازی های فریب آمیز ذهنم نباشد.

 

پ ن ۱: تمام مدتی که داستانهای کوتاه آگوتا رو میخوندم، یاد تمام اون آدمایی بودم که

  • بدون اینکه خودشون یه خطِ  غیرداستانی نوشته باشند، روی نوشته های دیگران خط کش میذارند،
  • یا اونایی که خیلی داستانهای خوبی نوشته اند و با شابلون ذهن خودشون نوشته های دیگرانو ارزیابی میکنند،
  • یا اونایی که مقهور یک سبک یا ژانر یا رویکرد یا مکتب یا هر کوفت دیگه ای شده اند و باز با خودکار قرمز خط میکشند روی نوشته های ملت و ذوق نوشتنشون رو کور میکنند.

البته که

  • هیچ کدوم اینا منظورم این نبود که بخوام از خودم دفاع کنم. من یه آدم لجباز کله خرم که وقتی بخوام یه کاری رو انجام بدم، هم کل اطلاعات اون حوزه رو شخم میزنم، هم اینکه هر چی ازم ایراد بگیرند بیشتر تلاش و به تبعش پیشرفت میکنم، البته به قول مامانم بستگی داره که هِرَم به چی بگیره، توی این مسیر کوتاه و شیرین چند ماه گذشته، دخترا و پسرای زیادی رو دیدم که بخاطر این ارزیابی های کوته فکرانه آدمهای همیشه در حال نظردادن، بیخیال نوشتن شده اند و بعضیاشون واقعا شیرین مینوشتن. بخصوص برای دو مورد خاص دلم بدجور کبابه؛ اصلا شاید ایده اینکه منم طنز نویسی رو امتحان کنم (که البته اصلا ارادای نبوده) به طور ناخودآگاه از یکی از این دوتا گرفته باشم؛
  • اما خب اونام مثه خود من، شاید بیشتر از تعریفها روی نقدها فوکوس میکنند، یا ارزیابی استادشون از همکلاسی تازه کار خوش بینشون بیشتر روشون اثر میذاره … به هر حال حیف… خوندن این جمله که «بیخیال… من آدم نوشتن نیستم، در جواب این سوال که سلام فلانی؟ چه خبر چیز میز تازه چی نوشتی؟ خیلی حال آدمو میگیره…ببخشید که توی فاز آیسام و ادبیاتم ممکنه مناسب نباشه)

جمع بندی: من از خوندن دونه دونه داستانهای کوتاه آگوتا کریستف لذت بردم و امیدوارم هر کی میخونه لذت ببره. خیلیام ممکنه بخونن با دادن یه دور سیصد و شصت درجه ای به مردمک چشاشون این جمله معروفو بگن که : «این که چیزی خاصی نداشت»! (ایموجی خنده اشک دار؛ ریپلای: فقط شما خاصی، تمام دنیا عام اند)

پ ن ۲ : اینم واسه مریم و زهرا که مدام میگن نویسنده خانم معرفی کن و راجع بهشون توضیح بده، هم نویسنده هم مترجم خانم؛

بنابر اطلاعات ویکی پیدیا و یادداشت مترجم اول همین کتاب آگوتا کریستف سی اکتبر ۱۹۳۵ در مجارستان به دنیا اومده و از ترس کمونیسم مجبور به مهاجرت اجباری شده و بعد از جدایی از همسرش زبان فرانسه رو به طور جدی یادگرفته و شروع به نوشتن کرده.

ظاهرا زخم ترک اجباری وطن بیش از هر چیزی او رو آزرده و تمام عمر با او بوده.

بعید میدونم اگه روزی از ایران برم چنین احساسی داشته باشم… البته که اساسا من هیچ وقت به خصیصه هایی که انتخابشون نکردم افتخار نکردم و دل نبستم، تازه اونایی رو هم که انتخاب کردم بعد یه مدت فهمیدم چه گندی زدم با اون انتخابم، به این ترتیب خوشحالم که کلا با کلمه افتخار کردن مشکل دارم …

از فرزانه شهفر اطلاعات زیادی پیدا نکردم، دو تا کتاب دیگه هم به اسم ماهی طلا از ژان ماری لوکلزیو و هندی از رویاها از الن سیکسو ترجمه کرده که من هیچ کدوم رو نخوندم و امیدوارم که بخونم به زودی.تا جایی که سرچ کوتاه من نشون داد،فرزانه هم مترجم و هم شاعره، از موریس مرتلنک ، ژود استفان، آنتونیو ماچادو، ژان باتیست پارا و ماسائویوئه یاما در مجله کلک و گلستانه و گوهران شعر چاپ کرده.

۲۸ آذر ۹۹ توی سایت پیاده رو ازش یه شعر نتشر شده به اسم «خائن است این چمدان»

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

7 پاسخ

  1. خوشحالم که نظرات منفی و ایرادهای سلیقه ای و من‌درآوردی دیگران که یا از روی نادانی و یا بخل و حسد هست، روی شما تاثیر نمیذاره (اونی که نظر درست بده دیگه نمیشه منفی میشه نقد سازنده که خیلی هم کمک کننده است و میدونم شما هم خوشحال میشین، برای همین با اطمینان گفتم از روی نادانی یا حسادت هست) چون من عاشق نوشته های شما هستم و علاوه بر نوشته های خودتون که بالذت میخونم😍، چند تا از کتابهایی که معرفی کردین، به صورت صوتی گوش دادم یا pdf یا فیزیکی خوندم، چون من عاشق مطالعه هستم ولی نمیدونم چی بخونم، نقد کتاب یا معرفی کتابی رو سراغ نداشتم مثل شما توضیح بده که بدونم احتمال داره دوسش داشته باشم یا کلن سبکش چه جوریه؟ نوشته های خودتون هم که اونقدر تنوع داره که فکر میکنم هر کسی با هر سلیقه و هرحس و حالی که بیاد توی این سایت، حتمن حداقل یه مطلب پیدا میکنه که از خوندنش لذت ببره. من که طرفدار شمام خانم نویسنده😍❤️

    1. دقيقا … اصلا به نظر من كسي كه نقد سازنده مي كنه اهميت ميده به كار آدم، گفتن ايرادي كه باعث بهتر شدن آدم يا اثرش ميشه واقعا نهايت لطف يه ادم به آدم ديگست. من يه وقتايي دلخوريم از اطرافيانم شبيه دلخوري آيسا از اطمينان بوده كه چرا ايرادمو به خودم نگفت، بوده… منم طرفدار شمام مليحه خانوم مهربونم😍😍😍😍😍😍😍😍😍

      1. من كه ديدم شما با نقد غيرسازنده هم خيلي باشخصيت برخورد مي كنين
        ولي من هميشه لجم مي گرفت
        به نظرم بعضيا رو بايد فقط زد تو دهنشون كه توي هر حوزه اي نظر بيخود ندن
        يادتونه پست اينستا گذاشته بودين اولين درس تو دانشگاه بايد مقدمات نظر ندادن باشه؟🤣🤣🤣🤣🤣🤣😍😍😍😍

  2. خوشحالم که نظرات منفی و ایرادهای سلیقه ای و من‌درآوردی دیگران که یا از روی نادانی و یا بخل و حسد هست، روی شما تاثیر نمیذاره (اونی که نظر درست بده دیگه نمیشه منفی میشه نقد سازنده که خیلی هم کمک کننده است و میدونم شما هم خوشحال میشین، برای همین با اطمینان گفتم از روی نادانی یا حسادت هست) چون من عاشق نوشته های شما هستم و علاوه بر نوشته های خودتون که بالذت میخونم😍، چند تا از کتابهایی که معرفی کردین، به صورت صوتی گوش دادم یا pdf یا فیزیکی خوندم، چون نقد کتاب یا معرفی کتابی رو سراغ نداشتم مثل شما توضیح بده که بدونم احتمال داره دوسش داشته باشم یا کلن سبکش چه جوریه؟ نوشته های خودتون هم که اونقدر تنوع داره که فکر میکنم هر کسی با هر سلیقه و هرحس و حالی که بیاد توی این سایت، حتمن حداقل یه مطلب پیدا میکنه که از خوندنش لذت ببره. من که طرفدار شمام خانم نویسنده😍❤️

  3. دیدگاهم ثبت نمیشد، میگفت نظر تکراری شناسایی شد، شما قبلا چنین چیزی گفته بودین🤨 منم یکی دو جمله رو پاک کردم، دوباره فرستادم، حالا میبینم دوتاش در انتظار بررسی هست🤔 سرصبح گیر حراست سایت افتادم، نظر تکراریم شناسایی کرد🤭 من برم🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️

    1. 🤣🤣🤣🤣🤣گذاشتم بمونه يادگاري بعدنا بخونيم بخنديم… حراست سليت خيلي تيكه خوبي بود… يه جا از داستانام سر دراورد بدون از خودت دزديدم🤣🤣🤣

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

کتاب‌هایی که خوانده‌ام

مرگ ایوان ایلیچ

مرگ ایوان ایلیچ؛ نوشته لئو تولستوی؛ ترجمه صالح حسینی؛ انتشارات نیلوفر به نظرم هر کسی باید یک بار این داستان رو بخونه. نشر هرمس، قطره،

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بن بست نویسنده

بن بست نویسنده. نوشته وودی آلن. ترجمه محمدرضا اوزار.نشر بیدگل.  شامل سه داستان ریور ساید درایو؛ با سه شخصیت اصلی : فرد ، جیم و

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

حکایت دختران قوچان

داشتم برای «کارگر» یا به قول مامانم «ندیمه‌ی» شخصیت مامی توی داستان سایه دنبال اسم می‌گشتم که به کتاب حکایت دختران قوچانِ نجم‌آبادی برخوردم. این

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

داستان کوتاه

کافه نیمه

  اما تو که تمام این سه سال هیچی نفهمیدی. چرا حالا باید فهمیدن این قضیه آزارت دهد؟ این‌قدر که بخواهی بی‌خیال ازدواج با آرش

ادامه مطلب »
در باب نقد

نقد ساختارگرایانه

اصطلاح ساختارگرایی را اولین بار رومن یاکوبسن در سال ۱۹۲۹ به کار برد. معنای لغوی ساختارگرایی: قرار دادن پدیده منفرد ذیل ساختاری معنابخش یا تعیین

ادامه مطلب »
داستانک

اشاره

ساعت ۸ و نیم صبح روز دهم مهر ۱۳۶۸ بالاخره بعد از چهل‌وپنج سال زندگی مشترک، آقای سلیمی آن‌قدر پول پس‌انداز کرده بود که زنش

ادامه مطلب »