بالاخره تموم شد: نیم فاصله ها اینجا خوب کار نمیکنه…
سخن مترجم
شاید بتوان ادعا کرد داستان گویی در جرم شناسی و توجه به زندگینامه ها با تولد جرمشناسی محکومان بیش از هر زمان دیگری موردتوجه پژوهشگران جرمشناسی قرار گرفت. وقتی گروهی از محکومان پیشین با بیان تجربه ی زیسته ی خود بر ابعاد تاریکی از واقعیت دوره ی محکومیت نور تاباندند (راس و ریچاردز، ۲۰۰۳)؛ ابعادی که تاکنون هیچیک از گرایش های متنوع جرم شناسیِ جریان غالب و جرمشناسی انتقادی قادر به کشف آن نشده بودند. تاریخ نظریه های جرمشناسی، مشتمل بر «اصلاحات و بازنگری های متعدد راجع به مطالعه ی جرم است» (برنارد، ۲۰۱۰). از اوایل دهه ی ۱۹۲۰ نظراتی که از دیدگاه زیست شناختی به علت شناسی جرم می پرداختند با تبیین های محیطی، اقتصادی-اجتماعی و رفتاری جایگزین شدند و این تحولات تا امروز ادامه یافته و منجر شاخهشاخه شدن و تخصصیتر شدن رویکردهای جرمشناسی ازجمله جرمشناسی انتقادی شدهاند. از دهه ی ۱۹۷۰ به اینسو، جرم شناسی انتقادی به شاخه های مختلفی تقسیمشده و این تقسیمبندی همچنان ادامه دارد: رویکردهای تکمیلی مانند جرم شناسی فمینیست (چسنی-لیند، ۱۹۹۱؛ ۱۹۹۷؛ کارینگتون، ۲۰۱۴) جرم شناسی پسامدرن/پستمدرن (میلووانویچ، ۱۹۹۷)؛ جرم شناسی واقع گرای چپ (متیوز، ۱۹۹۷)؛ جرم شناسی صلح طلب (پپینسی و کویینی، ۱۹۹۱ و پپیسنکی ۲۰۱۳)؛ جرمشناسی فرهنگی (پرس دی، ۲۰۰۳ و فرل، ۲۰۱۴)؛ جرمشناسی محکومان (راس و ریچاردز، ۲۰۰۱)؛ جرمشناسی روانی-اجتماعی (گد و جفرسون، ۲۰۰۹)؛ جرمشناسی اگزیستانسیالیست (لیپنز و کرو، ۲۰۰۹)؛ جرمشناسی روستایی (دانرمیر و دکسردی، ۲۰۱۴)؛ جرمشناسی کوئیر (بویست و لنینگ، ۲۰۱۶)؛ جرمشناسی آنارشیست (فرل، ۱۹۹۷؛ هفل بوئر، ۲۰۱۱، نوسلا و دیگران، ۲۰۱۸)؛ جرمشناسی نسلکشی (پرویت، ۲۰۲۰) و این روند همچنان ادامه دارد.
این تنوع و تکثر در رویکردهای جرم شناسی حاکی از آن است که جرم شناسی رادیکال و انتقادی حوزه ی نظری خود را توسعه داده است. باوجود اینکه این گفتمان های متنوع و «فراداستانی… فضاهای نوینی برای مباحث مفهومی و مرتبط با سیاستگذاری ایجاد می کنند»(فررل، ۱۹۹۸:۶۴ به نقل از راس و ریچاردز، ۲۰۰۳)؛ اما «در حد مباحث نظری و حداقلِ رجوع یا حداقل ِارتباط با بزهدیدگانِ واقعیِ دستگاهِ بیروحِ نظام عدالتکیفری باقی مانده اند» (راس و ریچاردز، همان:۲).
داستان های بزهدیدگان، مجرمان و محکومان به تصویرسازی های بیروح و آکادمیک که عمدتاً بر پایه ی مطالعات کمّی در دوره ی حاکمیت مطلقِ جرم شناسی پوزتیویستی شکلگرفتهاند، رنگ واقع بینی پاشیدهاند. عمیق تر که بنگریم با این گفته ی تونی داستر، در کتاب جرم شناسی محکومانِ راس و ریچاردز همرأی خواهیم شد که «سطح هر ایدئولوژیای را که بتراشیم، درنهایت به یک زندگینامه میرسیم»(همان: ۳۳۴)، به یک داستان می رسیم، به تجربه ی زیسته ی فردی می رسیم که به نمایندگی از انسان های مشابه خود، لب به سخن گشوده و این تجربه ی خاص را تبدیل به مسئله ای در گفتمان دانشگاهی نموده که خود بنیانگذار تغییرات، تحولات و اصلاحات آتی شده است.
بااینحال، بهرغم آنکه در بسیاری از پژوهش های جرم شناسی انتقادی، تجربه ی زیسته ی افراد بهعنوان مصداقی برای تحلیل مورد استناد قرار گرفته است؛ پِرِسِر اولین کسی بود که در سال ۲۰۰۹ با ابداع ترکیب اصطلاحی «جرم شناسی روایت پژوه»[۱]، حوزهی تازه ای را مرزگذاری کرد که تمرکزش بر داستان ها و روایت هاست. در این حوزه ی جدید از تمامی رویکردهای مطالعاتی مرتبط – و به طور عمده مطالعات فرهنگی، تاریخی، روانشناختی، جامعه شناختی- که پیشازاین نیز از روایت-داستان بهره گیری کرده اند، دعوت می شود تا روایت را به عنوان یک روش تحقیق و چارچوب تحلیلی ویژه برای درک جرم به رسمیت بشناسند (پرسر، ۲۰۱۶، ۱۳۸). بهزعم وی این جرم شناسی به مطالعه ی نقش به اشتراک گذاشتن روایت های مربوط به جرم در تجربه ی زیسته ی کنشگران اجتماعی می پردازد (پرسر و سندبرگ، ۲۰۱۶، ۱۴۱). او در تعریف دیگری اذعان داشته که «جرم شناسی روایت پژوه، هر پژوهشی بر پایه ی دیدگاه داستان هاست که بهمنظور برانگیختن، تداوم یا تأثیرگذاری بر ترک رفتارهای آسیبزا انجام میگیرد»(پرسر و سندبرگ، ۲۰۱۵،۱)
پس از پرسر، بلافاصله جرم شناسان دیگری این ترکیبِ مفهومی را در آثار خود در خصوص موضوعاتی چون قاچاق مواد مخدر (سندبرگ، ۲۰۰۹، ب)، درک فعالیتهای مجرمانه (اکانر، ۲۰۱۵)، خشونت (سندبرگ و دیگران، ۲۰۱۵؛ کوپس و دیگران، ۲۰۱۵) جرمشناسی فرهنگی سبز (برسیمن، ۲۰۱۶) عدالت روایتپژوه (مک گرگور، ۲۰۱۸)، پیوند جرمشناسی روایتپژوهی و فرهنگی (آسپدن و دیگران، ۲۰۱۵) درک فرهنگ پلیس (کرتز، ۲۰۱۷)، درک بیعدالتی (پمبرتون و دیگران، ۲۰۱۸) به کار گرفتند و بر اهمیت چندصدایی بودن این روایت ها تأکید کردند.
بهرغم وجود تعاریف متعدد از روایت، بررسی ها نشان میدهد (برای نمونه بنگرید رایزمن، ۱۹۹۳؛ گیلبرت، ۲۰۰۲؛ لایت فوت، ۲۰۰۴؛ پولکینگهورن، ۱۹۹۵) این مفهوم باوجود تنوع و تکثر تعاریفش، دارای معنای روشنی نیست. به همین دلیل رایزمن و کوئینی (۲۰۰۵) اظهار میدارند، بهجای تمرکز بر تلفیق تعاریف یا ارائه ی مفهومی روشن از روایت بهتر است، تمرکز را بر یافتن مؤلفههای اصلی روایت گذاشته و از این طریق چارچوب مفهومی روایت را انسجام ببخشیم. بر این اساس از بررسی تعاریف ارائهشده میتوان این مؤلفهها را برای روایت برشمرد: ۱٫ بازگویی رخدادهای تجربه شده؛ ۲٫ بهعنوان پدیده هایی معنابخش ۳٫ به تجربه ی زیسته ی مردم ۴؛ که می تواند خطی یا غیرخطی باشد؛ ۵؛ و موجب ساخت یا برساخت واقعیت می شوند.
پرسر بهعنوان اولین کسی که ترکیب جرمشناسیِ روایت پژوه را مورداستفاده قرار داده نیز بر این باور است که استماع روایت های متنوع از جانب کنشگران اجتماعی مختلف، موجب می شود تا این رخدادها را از چشم اندازهای مختلف (و نهفقط از یک زاویهی دید خاص) درک کنیم و مفاهیم واقعی اجتماعی و آسیبهای واقعی رفتارها (و نهفقط رفتارهایی که در فرایندهای رسمیِ جرمانگاری به دلایل خاص ممنوع اعلامشدهاند) را ارزیابی کنیم (پرسر و سندبرگ، ۲۰۱۵، ۳)
روایت پژوهی در جرم شناسی شاید بیش از هر حوزه ی دیگری در علوم انسانی و اجتماعی حائز اهمیت باشد؛ زیرا سازوکارها و فرایندهای کنترل جرم با سرکوب، ناتوانسازی یا طردِ مجرمان یا نادیدهانگاری بزه دیدگان واقعی همراه است و موجب می شود تا (۱) صدا و بهاینترتیب (۲) تجربه و به دنبال آن (۳) آسیب های ناشی از بخشی از مناسبات و کنش های اجتماعی در مباحث جرمشناختی و آسیبشناختی و بنابراین در سیاست جنایی طرح نگردد و در اولویت یا موردتوجه قرار نگیرد. جرم شناسی روایتپژوه با شنیدن داستان های تمامی طرف های پدیده های مجرمانه و آسیب زا در تلاش است تا در علت شناسی و اولویتگذاری مسائل اجتماعی از حیث توجه به آسیب های واقعی تغییر ایجاد کند.
بهزعم سندبرگ و آگلویک (۲۰۱۶) «تعیین دقیق نقطه ای که جرم شناسی روایت پژوه ظهور کرده، کار ساده ای نیست»(۱۲۹). مسئله ای که برای بسیاری از چارچوب های تحلیلی در تاریخ علوم انسانی رخ داده است. مفهوم و واژه ی جرمشناسی توسط فرد خاصی (توپینار یا گاروفالو) در سال خاصی (۱۸۷۹ یا ۱۸۸۵) و در مکان خاصی (فرانسه یا ایتالیا) ضرب می گردد؛ اما رویکردهای جرم شناختی را می توان تا صدها سال قبل از آن و صدها سال قبل از میلاد مسیح پی جویی کرد. روایت پژوهی نیز همین وضعیت را دارد. ارسطو که وی را پدربزرگ تحلیل روایتپژوه نامیده اند و اصول بنیادین روایتشناسی دوران مدرن را پایه گذاری کرده، انسان را «حیوان داستانگو» نام نهاده است (سندبرگ و آگلویک، ۲۰۱۶:۱۳۰). بهاینترتیب عمر روایت را میتوان تا قدیمی ترین اسناد مکتوب موجود در تاریخ دنبال کرد و میتوان تصور کرد که با تکامل انسان خردمند در شرق آفریقا یعنی حدود ۲۰۰ هزار سال پیش یا اندکی واقع بینانه تر با ظهور زبانِ بیان تخیلات و رخ دادن انقلاب شناختی یعنی چیزی در حدود ۷۰ هزار پیش (هراری، ۱۳۹۷ الف)، داستان در کنار لایه ی دنیای واقعی و دنیای ذهنی، تبدیل به لایه ی سوم و ناگزیر زندگی انسانی شده باشد. از همین زمان نیز تعدی و آسیب رسانی انسان بر هم نوع خود یا محیط اطراف خود وجود داشته است و هر سر ماجرا، داستانی و حقیقتی از ظن خود؛ بنابراین آسیب و داستان، روایت و جرم عمری به درازای عمر انسان خردمند دارد.
پرسر در سال ۲۰۰۹ اذعان کرد که بهرغم سایر گرایش ها (همچون جامعه شناسی، روان شناسی، مطالعات تاریخی و فرهنگی) جرم شناسان هنوز به جنبش «چرخش روایت» نپیوسته اند. درحالیکه پژوهش های جرم شناختی بهطور گسترده از روایات و داستان ها در پژوهش های خود بهره برده اند.
تاریخ استفاده از روایت پژوهی در حوزهی تخصصی جرم شناسی را میتوان تا پژوهش های سایکس و ماتزا (۱۹۵۷)، بکر (۱۹۶۳) و لیمرت (۱۹۶۷) پیجویی کرد که تفاسیر خنثی سازی، شناختی یا برچسب زنی را وارد جرم شناسی کردند و هریک با نقل روایت هایی تازه چارچوب تحلیلی جدیدی به جرم شناسی سنتی افزودند (کوپس و مارونا، ۲۰۰۵؛ پرسر، ۲۰۰۹). بااینحال این پژوهش ها هیچگاه راجع به روایات نبوده اند؛ بلکه بهمنظور کاوش سایر عوامل (همچون عوامل جرم زا) مورداستفاده قرارگرفتهاند.
در نحله های جرم شناسی انتقادی نیز، هنری و میلووانویچ (۱۹۹۶) با ایجاد رویکرد ساخت نگر در جرم شناسی از «جایگزین شدنِ گفتمان ها» برای درک بهتر صدای بزه دیدگان طرفداری کردند و اذعان داشتند که پژوهشگرانی که به دنبال علت شناسی ارتکاب جرم اند باید صدای بزه دیدگان را هم دریابند (هنری و ملووانویچ، ۱۹۹۶:۶). این امر مستلزم «توجه به فرایند دوگانه ی ساختارشکنی از ساختارهای مسلط مفهومی و تغییر آن ها به مفاهیم، کیفیات، واژگان و عباراتی است که دربردارندهی معانی جایگزین اند»(هنری و میلانویچ، ۱۹۹۶:۲۰۴). این روش به شنیده شدنِ «صدای تجربه ی روزانه ی شخصیِ … گروه های بهحاشیهراندهشده» کمک می کند (رنزتی، ۲۰۱۳، ۱۳۳). از دیگر پژوهش هایی که برای درک علت ارتکاب جرم از پژوهش روایی استفاده شده می توان به پژوهش میسون (۲۰۰۲) اشاره کرد که از روایت پژوهی در مطالعات جنیست محور در انگلستان و ایالاتمتحدهی امریکا بهرهگیری کرد و به بررسی داستان هایی پرداخت که موجب برانگیختن حملات خشونت آمیز به کلینیک های سقطجنین می شوند. پشت واقعیتِ حملات مذکور، این داستان توجیه آمیز از «هوادارانِ دلیر زندگی» وجود دارد که «افرادِ حامی/مرتکب/همیارِ سقطجنین را توطئه گران و دشمنانِ علیه زندگی» تلقی میکنند (ص ۱۹۱) و بهاینترتیب بهرغم آگاهی از پیامدهای کیفری اقدامات خشونت آمیزشان، ازآنجاکه خود را قهرمان درستکار قصه تلقی می کنند، از تحمل مجازات ابایی ندارند.
کی (۲۰۰۵) با استفاده از پژوهش روایت، داستان های جمعی ای را موردبررسی قرار داده است که به ابقای مجازات مرگ در ایالاتمتحده اصرار دارند. در تمامی این داستان ها «آسیب زدن به مجرمان به دلایل متعدد مجوز اخلاقی دارد»(ص ۱۷) و بنابراین امری خطا یا بد یا بایستهی توقف تلقی نمی شود.
اسمیث (۲۰۰۵) جنگ را در قالب انتخاب یک ژانر داستانی، تئوریزه می کند که ملت ها برای تعارضات ژئوپولتیکی خود به آن متوسل میشوند. تحلیل سه تعارض بین المللی در تاریخ پس از جنگ جهانی دوم در ایالاتمتحده، او را به کشف این نکته قادر ساخت که ژانر داستانیِ «لزوم جنگ علیه باطل/بدی و پیروز نهایی حق/باطل» بیش از ژانر تراژدی جنگ، در برانگیختن و توجیه شرکت/آغاز جنگ در این کشور غالب بوده است. استرن برگ (۲۰۰۳) و وتلسن (۲۰۰۵) در پژوهشی مشابه نظریه ای عام در رابطه با «قساوت های جمعی» بر مبنای داستان ها تبیین نموده اند؛ در هر یک از این موارد، مؤلفان نشان دادهاند که «برگزیدگان جمعی» چگونه از روایات برای توجیه ایراد آسیب و عادی جلوه دادن آن استفاده کرده اند.
با ظهور جرم شناسی محکومان در اوایل سده ی بیستویک، روایت پژوهی بیش از دیگر مکاتب پیش گفته بهمنظور انجام پژوهش جرم شناسی و ارائه ی راهکارهایی برای اصلاح فرایندها و نظام عدالتکیفری مورداستفاده قرار گرفت. نویسندگانی با سابقهی محکومیت در زندان های ایالاتمتحدهی امریکا و دانش جرم شناختی، جامعه شناختی یا حقوق گرد هم آمدند و به بیان تجربیات خود از تحمل حبس و به چالش کشیدن مبانی نظری برخی از تبیین های جرم شناختی پرداختند. مشارکت این صداهای تازه موجب بازاندیشی در نظریات و مفروضه های پیشین و جایگزینی آن با ایده های جدید گشت و این امر همچنان ادامه دارد (برای نمونه بنگرید به تیتجن، ۲۰۱۹؛ راس و دارک، ۲۰۱۹). بهاینترتیب، بااینکه روایت پژوهی در جرم شناسی، عمری نهچندان بلند دارد؛ اما بهره گیری از آن در پژوهش های جرم شناختی منجر به تحولات ماندگار و اثرگذاری شده و به بلوغ این گرایش کمک کرده است. برخی از پژوهشگران نیز جرم شناسی روایت پژوه را به مطالعات انتقادیِ قوم نگاری در جرم شناسی و جامعه شناسی مرتبط کرده اند که داستان گروه های اقلیت را به اشتراک می گذارند (برای نمونه بنگرید بکا، ۲۰۰۱؛ بورژوآ، ۲۰۳۰۳ و شوکلا، ۲۰۱۶)؛ اما جرم شناسیِ روایت پژوه، به سه دلیل از این گرایش ها متمایز است:
(۱) بهرغم آنکه این پژوهش ها به دنبال بیان نادرستی افسانه های مسلط اند، جرم شناسی روایت پژوه محصول اجتماعی تمامی داستان ها را مورد ارزیابی قرار می دهد (پرسر و سندبرگ، ۲۰۱۹، ۳) و این امر را به رسمیت می شناسد که راویان برای بیان داستان های خود مرزهای فرهنگی خاصی دارند و داستان های آنها از هم صحبت و مصاحبشان نیز متأثر می شود.
(۲) جرم شناسی روایت پژوه، این امر را مفروض در نظر می گیرد که کنشِ داستان ها در جهان ممکن است پیامدهای خوب یا بد داشته باشد (پرسر و سندبرگ، همان). داستان ها بخصوص هنگامیکه با دیگران به اشتراک گذاشته می شوند می توانند به فرار از سختی و سرکوب کمک کنند (مانند نقل داستان های زندگی محکومان در زندان، برای نمونه بنگرید راس و درک، ۲۰۱۹) یا دستآویزی برای تشدید سختی و سرکوب نسبت به گروههای دیگر گردند؛ مانند نقل داستان های بزهدیدگان جرائم جنسی در فرایندهایی که منجر به عوام گرایی کیفری شده است یا موجب افزایش قوانین تبعیضآمیز و ناقض اصول بنیادین حقوق کیفری توسط جناح راست در ایالاتمتحده یا بریتانیا نسبت به افرادی که اتهام های تروریستی دارند، مهاجر یا محکوم اند، با استناد به روایت های گزینشی از بزهدیدگان شود (برای نمونه بنگرید به کورتروپ، ۲۰۱۹).
(۳) جرم شناسی روایت پژوه نسبت به سایر نگرش های جرم شناسی که از داستان بهره می گیرند، بیشتر گفتمانی یا وابسته به زبان است و نقش ابزارهای گفتمانی و میان گفتمانی در ایراد آسیب و ارتباط آن ها با آسیب را موردبررسی قرار میدهد (برای نمونه بنگرید به پژوهشِ کیتون، در پرسر و سندبرگ، ۲۰۱۵ یا اُکانر در همان که به شیوه ای زیرساختاری نشان می دهد چگونه ابزارهای گفتمانی مورداستفاده مصرفکنندگان مواد مخدر و تدابیر شدید امنیتی بر زندانیان، بر تغییر خطهای داستانی و بنابراین تصمیمات آنها در زندگیشان تأثیر دارد).
(۴) از همه مهم تر اینکه جرم شناسی روایت پژوه، داستانها را بهمثابهی نیروهای اجتماعی تلقی می کند و نه اطلاعاتی راجع به نیروهای اجتماعی. داستان و نه لزوماً اطلاعاتی که فراهم میکند، پدیده ی موردبررسی جرم شناسی روایتپژوه است؛ پس جرم شناسی روایت پژوه از پژوهش هایی که خط داستانها و رخدادهای زندگی افراد را همچون پازل کنار هم مینهند متمایز است (برای مثال با اگنیو،۲۰۰۶)؛ زیرا تمرکز این رویکرد بر داستانهای افراد است نه رخدادهای مدلول از پس داستانها (پرسر و سندبرگ، ۲۰۱۵، ۴)؛ در این رهیافت درستی داستانها دغدغهی اصلی نیست. «درستی» یا «نادرستی» داستانها فقط پیامد دارند: میتوانند بر اندیشه و کنش اجتماعی اثر بگذارند؛ بنابراین، برخلاف رویکرد انتقادی جرم شناسی که در تلاش است تا از پوزتویسم اجتناب کند، جرم شناسی روایت پژوه صحنه را برای بیان ادعاهای علّی باز می گذارد (پرسر و سندبرگ، همان) و بهاینترتیب از هر دو شیوه ی کیفی و کمّی پژوهش بهره می گیرد. جرم شناسان روایت پژوه به مطالعه ی انواع، سازوکارها و برهم نهشتگی بافتاری داستان هایی میپردازند که بر ایراد آسیب تأثیر (مثبت/ایجابی یا منفی/سلبی) دارند. بر همین اساس، در فصل دهم این مجلد، بهمنظور تقویت جعبهابزار پژوهشگر حوزه روایت، رویکردهایی تحت عنوان تحلیل روایتپژوه کمی (فرانزوسی ۲۰۰۴، ۲۰۰۱) و تحلیل روایت بصری (رایزمن، ۲۰۰۸) و … معرفی میشود که مورد اخیر خود منجر به شکلگیری شاخهای جدیدی در جرمشناسی تحت عنوان جرمشناسی بصری شده است.
در ادبیات بهاصطلاح علمی و دانشگاهی ایران مرسوم است که «من و مایی» در متن دیده نشود. منها و ماها را پشت واژگانی چون نگارنده، پژوهشگر و بعضاً «حقیر!» پنهان میکنیم تا مبادا از اعتبار واژگان علمیمان کاسته یا فردی منم منم کن و مغرور قلمداد شویم. خوب به یاد دارم در اولین نسخهی رساله کارشناسی ارشدم استاد راهنما، در تورق اجمالی رساله، اولین کاری که کرد خط کشیدن روی «من» هایم بود و تأکید کرد که در متن علمی نباید چنین نوشت. حال که با رویکرد جرمشناسی روایتپژوه آشنا شدهام میتوانم این رفتار را به ویژگیهای فرهنگیمان ارتباط دهم. بااینحال مکاتبهی من با برخی از نویسندگان این کتاب حاکی از تأکید نویسندگان بر استفاده از ضمایر من و ماست. چون بهزعم آنان، به این طریق خواننده با نویسنده همسویی بیشتری مییابد؛ البته این نکته را هم یادآور شدند که حذف حضور نویسنده و پژوهشگر از متن علمی، یادگاری توهم آمیز بیطرفی پژوهشگر در رویکردهای اثبات گرایانه است که امروزه بخصوص در پژوهشهای کیفی، واقعبینانه از این ادعا پرهیز میشود. تحلیلگر هرچقدر هم بیطرف، ماشین نیست و انسانی است با پسزمینههای فکری، ایدئولوژیکی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی خاص که همین زمینه و پیشزمینه هم به تحلیلهای بهاصطلاح بیطرف او جهت و رنگ ویژهای میبخشد. بهاینترتیب من در نیمههای ترجمه کتاب شروع به تغییر ضمایر محذوف من و ما نمودم که طی سالیان متمادی دیگر ملکه ذهنم شده و بدون تأمل بهصورت خودکار انجام میشود. بااینحال تصور میکنم بازهم نتوانسته باشم در بخشهایی به تأکید نویسندگان متعهد باشم.
با رویکرد روایتپژوهی هنگام ترجمهی کتاب مجازات و تمدن و با جرمشناسی روایتپژوه هنگام ترجمهی کتاب جرمشناسی محکومان آشنا شدم. به کمک میراندا فورسایث[۲]، دوست استرالیایی مهربانم، به فایل کتاب حاضر دسترسی پیداکرده و با ترجمه این کتاب میتوانم بگویم وارد فصل جدیدی از داستان زندگی خود شدم. لذت بردن من از مطالعه و ترجمه این کتاب، جرمشناسی محکومان و تمدن و مجازات، نسبت به دیگر کتابها، شاید به سبب علاقهام به حوزهی داستان و روایت باشد؛ اما بهجرئت، همانطور که در طول این کتاب هم بهکرات مورداشاره نویسندگان مختلف قرار میگیرد، میتوانم بگویم، جرمشناسی روایتپژوه فقط شیوهای برای پژوهش، یا چهارچوبی نظری برای تحلیل نیست؛ جرمشناسی روایتپژوه بهطور خاص و روایتپژوهی بهطور عام میتواند به ما در شناخت بهتر خویش، انسانها و جهان اطرافمان کمک کند. از مطلقنگریها و قضاوتهای سختگیرانهمان نسبت به هم بکاهد و باعث شود تا صداهای بیشتری را در سمفونی بزرگ زندگی در این کره خاکی بشنویم. با تجربهای که از شرکت در جلسات دفاع به دست آوردهام میتوانم ادعا کنم نگرش اغلب اعضای هیئت ژوری کمّی و پوزتویسیتی است؛ برخی از این عزیزان حتی در مقام ارزیابی رسالهی دانشجویی که کار کیفی انجام داده از در تمسخر و کوچک شماری وارد میشوند و هنوز و همچنان رویکردهای کمّی در تفکر دانشگاهی ما از ارزش و اعتبار بیشتری برخوردارند. بخصوص اگر دو تا تحلیل نرمافزاری هم در رساله اضافهشده باشد: ببین احاطه کرده است عدد فکر خلق را؛ درحالیکه در این کتاب بر اهمیت تحلیل کیفی بهطورکلی و روایتپژوهی که در آن از ابزارهای متنوعی چون تحلیل گفتمان، مصاحبه، بررسی اسناد، قومنگاری، بررسی زندگینامهها و خود زندگینامهها، گزارشهای روزنامهها، ادبیات مقامهای سیاسی و … بهرهگیری میشود، بهمنظور درک بهتر چرایی رخداد پدیدههای آسیبزا و آسیبرسان و دنیای اطرافمان تأکید میشود. به هر سو امیدوارم ترجمهی این کتاب بتواند تلاشی کوچک در جهت اعتبار بخشیدن به پژوهشهای عمیق کیفی ازجمله روایتپژوهی باشد.
در ترجمه واژگان تخصصی مرتبط با حوزه روایتپژوهی از دو فرهنگ توصیفی اصطلاحات روایتشناسی و نظریه و نقد ادبی استفادهشده که در برخی پاورقیها هنگام توضیحات بیشتر مشخصات آنها را ذکر کردهام. ازآنجاییکه رابطهی داستان و روایت، عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی هر داستانی روایت است اما همهی روایتها داستان نیستند؛ بهطور مشخص هر جا در این متن به واژهی «استوری» برخوردهام آن را «داستان» و «نریتیو» روایت ترجمه کردهام؛ درحالیکه خود نویسندگان در پیشگفتار یا مقدمه اذعان نمودهاند که در کاربرد این دو واژه در کتاب چندان مقید به مرز ارتباطی آنها باهم نبودهاند. از سایر واژهها همچون حکایت، قصه، برای معادلهایی دیگر فابل، تیل و … استفاده کردهام.
همچون همیشه، از استاد عزیزم آقای دکتر عباس شیری به سبب حمایتهای همیشگیاش از تجربهاندوزانی چون من در حوزه ترجمه و تألیف از صمیم قلب قدردانی میکنم و از خوانندگان عزیز درخواست میکنم اشتباهات مرا بنا بر ضربالمثلی که از استاد عزیزم دکتر آزمایش نقل میکنم «مشق نانوشته غلط ندارد»، از طریق ایمیل/رایانامه[۳] با من در میان بگذارند.
چونان همیشه برای محمود سیدی که در آینه ی عشق او هرروز بازمتولد شدم، بالیدم و خود را از نو شناختم.
هشتم تیرماه هزار و چهارصد- مشهد
[۱] Narrative criminology
[۲] Miranda Forsyth
[۳] Honey_hozhabr@yahoo.com
25 پاسخ
عشق ….
😍🤗🧿🤣
اي ژون اي ژون اي ژون 😍😍😍😍😍😍😍
از شما بعيد بود اين🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿🧿
ولي گاهي لازمه
اينقد روشنفكر نباشين چشم كورشده حسود انرژي داره 🤣🤣🤣لا حول ولا قوه اله بالله 🧿🧿🧿چشم حسود كف پاتون😍😍😍
😂😂😂😂😂😂😍😍😍😍
سلام استاد خوبين؟
استاد ببخشين اينجا پيام ميدم. توي تلگرام بهتون پيام دادم نديدين. اينستاگرام هم نميايين.
ميشه قبول كنين استاد راهنماي من بشين؟
خانم صولتي گفتن ديگه قبول نمي كنين. ولي من ميخواى شما استادم باشين استاد. چطوزي باهاتون حرف بزنم نيم ساعت؟ بيام دفترتون؟ ممنون استاد
سلام عزیزم. ببخشید. میدونم شرمنده ام. ایمیل بزن جواب میدم.
استاد همين موضوع اين كتابه سخته استاد؟ همينو كار كنم باهاتون؟
حالا تو ایمیل بزن با هم حرف بزنیم.
خانوم دكتر؟ هم من اومدم همه رفتن؟ پاي همه پستاتون ساناز و مليحه و سارا و هديه و اميرحسين و امير و سعيد و تقي و نقي و اوستا علي و ملي هميشه كامنت ميذاشتناااااا 🙄🙄🙄
باز من اومدم دريا گلاب به رو و قد و بالاي همه آفتابه يادم رفت😟😟😟💀💀😢😢
خودتونم كه كنابتون تموم شد چرا قصه نميذارين ديگه؟؟؟ اصن من برم گم شم؛ دوباره همه چي به رونق مي افته😭😭😭😭😭😭😭😭😭
استاد جونم تازشم قصه هياهوي بسيار براي هيچتونم خوندم، واستون دارم در جوابش يه قصه مينويسم … ميشه واسم پستش كنين؟ 😛😙😙😙😙
مرا با بوسه هايت بكش ولي به سويم اخم نكن😂😂😂😍😍🥰🥰🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐
ای جان دل…. نمیدونم خودمم بچه ها کجان. ولی فکر کنم میبینن تو جای همه شون داری کامنت میذاری اینطوری👀 میخونن. منتظرند ببینند من کی دعوات میکنم لابد😂😂😈😈راستش اون چالش صد داستانمون تموم شده ؛ منم افتادم روی دور ترجمه یه کم باز … و اینکه از دوشنبه قراره ترم جدید بازنویسیمون شروع بشه فک کردم داستان دارم به اندازه کافی. حالا دو سه تا قصه به قول تو ، تو ذهنم هست؛ اگه امشب اومد روی کیبورد پست میکنم… میگن پست به اینا؟ فدای شما بشم… بنویس برام. آره داستان در داستانش میکنیم فوقش… مننم داستان تو رو مینویسم. یه دختر مهربون پر شور که روز اول با دعوا با هم دوست شدیم. اون منو دعوا کرد من اونو؛ بعدش با هم آشتی کردیم؛ بعد تبدیل شد به وکیل مدافع من، هر جا اون بود توی دانشکده من هم دلم گرم بود که یکی هست با چشمای مهربونش مراقبمه هم دلم شور میزد الانه که گوش یکی رو بگیره بیاره به عذر خواهی که تو فلان حرفو زدی؛ یا توی راهروهای دانشکده جلو حراست بدووه بپره بغلم من از ترس سکته کنم که الان بهمون میگن جلف… بعد این دختر وروجک دیگه استادشو ندید و استادشم اونو ندید . تا اینکه سایت استادشو کشف کرد و رفت یکی از داستانهای استادشو خوند واسش یه قصه نوشت استاده هم با اون داستانه یه داستان دیگه نوشت. چطوره ؟ اینم قصه امشبت وروجک 😂😂😂😍😍ولی از شوخی گذشته ساجده جون، از این که هستی، از این که میخونی، از این که این قدر بهم انرژی میدی، از این که این همه مهربونی کلی خوشحالم. مرسی که وقت میذاری و مرسی که پیگیری و مینویسی. خودت میدونی چقدر برام عزیزی و شوخی های من و رویا و بقیه رو نادیده بگیر. از صمیم قلب آرزو میکنم همیشه همین قدر مهربون و پر انرژی بمونی… انرژی ما رو که کشیدند. آرزو میکنم مال تو روز به روز بیشتر بشه…
استااااااااااااد يااااااار جوووووووونمممممم😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍( خانوم دكتر ببينين من چقد به حرفاتون خوب و دقيق گوش دادم، يادتونه هر دو كلمه حرف ميزدم يه كلمه مي گفتم استاد؟ بعد شما گفتين انقد به ناف شمسي كوره و عره عوره استاد نبندين… استاد شان داره… بعد گفتين مربي داريم، استاديار داريم، دانشيار داريم بعد استاد؟ واسه نوشتم استاد يار جونم🤣🤣😍)
خودمو امادع كرده بودم بگين برو درتو بذار🥺🥺🥺😛😛
ژون ژون ژون … من راهمو پيدا كردم… ميخوام نويسنده بشم😍😍😍😍😍
ای حان حان که تو اومدی… در هوش و زرنگی و دقت تردید ندارم ابدا و اصلا. قربون تو بشم من . یه روزی خیلی زود راهتو پیدا میکنی. راستش اینه که من هنوزم دارم دنبال راهم میگردم… ولی بیشتر از راه حال خوبت مهمه… شمسی کوره و عره و عوره هم خوب اومدی😍😍😁😁😅😅😅
ولي من چي دارم كه به دنيا بگم؟ شما يه عالمه حرف دارين… من طنز نويس بشم؟ مرجع المعارف فوشم ميتونم تتهيه كنم 🤣🤣🤣🤣😍😍😍نظرتون چيه خانوم دكتر؟؟؟؟
من برم داستانمو تموم كنم😍😍😍😍😍💀💀💀💀
مرجع المعارفمو عمدی ساختی؟ یا باز ازون سوتی های ساجده طوری بود که خودمم زیاد دارم ؟ خوبه منم باهات همکاری میکنم. چون خیلی فحشهای دسته اولی بلدم😅😈🤗😍
هوراااا مبارکهههههههه، تموم شد😻😻👏👏🤩🤩❤❤مطمئنمممم یه ترجمه بی نظیر شده😻😻👌👌❤❤خوش به حال من این وسط😁🙈💃💃💃
😍😍😍🙌💓
ای جاااانم 😍😍😍مبارک باشه😍😍 خیلی کتاب خوبیه جاش خالی بود واقعا👏🏻👏🏻👏🏻
ان شاءالله به زودی کتاب تو دستم باشه😋
عزیز دلی فدای دستاتون خب😍😍😍
تبريك مي گم خانم دكتر. باعث افتخاريد🥇🥇🥇🥇
لطف دارید. سایه تون مستدام🙌
Shoma az tabrik khoshetoon nemiad
Pas
Migam go girl! 💪🏼🦾
Be strong
And go on!
مرسی مرسی 😍😍
عالي خانم دكتر
هميشه پر كار باشيد
🙌عزیزید ؛ دکتر نجفی هم همیشه همین جمله رو بهجای خسته نباشید یا تبریک به کار میبرند و من واقعا شنیدن این جمله رو دوست دارم . ممنون ازتون.
ممنون ازتون. بزرگوارید