خب ترجمهی این هم تموم شد و رفت که بره دست بازخوان و نمونهخوان و ویراستار و نشر چار… خلاصه سفر به سلامت کتاب تازه…!
داستانش ماجرای هتلیه به اسم «هتل اینجا هیچی برای دیدن نیست!» ولی در واقع چیزهای زیادی برای دیدن هست.
قلم در تصویرسازیها چه متنی چه کشیدنی عالی و جذاب بود. مخصوصاً این تصویرو خیلی دوست داشتم:
این کتابو واسه یه جمله اش قبول کردم: «غیرعادی یعنی عادی جدید!» یا «عجیبغریب، عادی جدیده!»
پیام کتاب تاکید بر به رسمیت شناختن تفاوتهاست و من این پیام رو خیلی دوست دارم.
این دو نفر نویسنده و تصویرگر کتاب بودند؛ اگه روی تصویر کلیک کنید میتونید برید سایتشونو ببینید:
استیون بی نویسنده، بازیگر، صداپیشه و مجری بزرگترین نمایش کتاب روی زمین در روز جهانی کتابه . وقتی چیزی نمینویسه، روی صحنهی نمایش میچرخه یا روی صفحهی تلویزیون کارهای سوپر-نمایشی انجام میده، یا وقتش رو صرف این میکنه که غبار روی خارهای ته باغ رو پیدا کنه و گرد و حاک شیشهها رو تمیز کنه. مجموعهی کتابهای پونگ اشتباهیش توی فهرست نهایی جایزهی معتبر رولد دال به عنوان یکی از بامزهترین نویسندهها قرار گرفته .
استیون ال یه تصویرگره که توی برایتون زندگی میکنه، جایی نه چندان دور از هتل اینجا هیچی واسه دیدن نیست. علاوه بر طراحی تمام موجوداتی که توی این کتاب دیدید، مجموعههای شیفتی مکگیفتی و اسلیپری سام و عناوین داستانی فرانک کوترل بویس رو هم تصویرگری کرده. وقتی استیون تصویر عنکبوتهای غولپیکر و پری دریاییهای سالمند را نقاشی نمیکنه، دوست داره توی ساحل برایتون بستنی بخوره و توی افق دنبال کشتی دزدان دریایی بگرده…
با توجه به چیزی که از رزومه نویسنده و تصویرگر کتاب خونده بودم، انتظار زیادی از این کتاب داشتم ولی به نظرم نویسنده آش شله قلمکاری از مجموعهی موجودات اسطورهای رو ریخته بود توی قابلمهای اقتباس شده از هتل ترانسیلوانیا و پیرنگ داستانی قوی هم نتونسته بود بسازه. به نظرم با این تعداد شخصیت و تصویرپردازی باید داستانش خیلی طولانیتر از بیست هزار کلمه میشد.
شاید خود نویسنده و تصویرگر این رو حس کردند که جلد دو و سه و چهارش رو هم خلق کردند.
شاید هم من راجع به داستاننویسی برای کودکان چیزی نمیدونم. شاید نباید طرح داستان خیلی پیچیده باشه.
به هر حال حال تجربهی خوبی بود و به من کلی ایده داد واسه کارهای انیمیشنبازی و کمیکبازیای که در آیندهای نزدیک قراره انجام بدم.
و البته خوندنش قطعاً ارزششو داره، به خصوص اگه با چشم یک نقاد سختگیر نخونیدش که خط کش تمام چیزهایی رو که یاد گرفته برداشته و داره طول و عرض کتابو با وسواس اندازه میگیره.
پ ن: امیدوارم فعلاً دیگه وسوسه نشم و ترجمهای قبول کنم و این آخرین کتابی باشه که امسال ترجمه میکنم.
شروع دوباره ترجمهها بمونه تا آخر اردیبهشت سال ۱۴۰۱ اگر عمری باقی بود…
10 پاسخ
😍😍 ای جان بهتون🧿🧿🧿 کی میاد توی بازار خانم دکتر؟ چقدر خوبه … از اینا ترجمه کنین… اون چی چی لوژی چی بود هنوزم بلد نیستم بخونمش 🤣🤣😜😜😜ممکنه قبل از عید چاپ بشن؟ خیلی دوسش دارم. جلدای دیگشم شما ترجمه میکنین؟😍😍😍خیلی هیجان آوره 😍😍😍
جان به خودت خوشگل مهربونم 😍😍😍نمیدونم… خیلی دوست دارم … ولی اگه قبل عیدی بهم پیشنهاد بدن دیگه توان ندارم … میخوام یه کم دچار گشادیسم حاد بشم هر چند همین الان چند تا کار دارم که امکانش رو تا حدی کم میکنه 🤣🤣
👍🏼👍🏼❤️❤️👏🏼👏🏼
😍😍
برای منم خیلی جذاب بود. هم موضوع کتاب و هم تصویرسازیس!! 😍😍
😍😍 هنوز توی کتابو ندیدی… یا برات فرستادم انگلیسیشو؟
هورااااا تموم شد😻😻😻🤩🤩🤩چه تصویر باحالیییییه😻😻😻🤩🤩🤩دوست دارم بخونمششش😻😻😻🤩🤩🤩👏👏👏مخصوصاااا که شمام ترجمه کردین 😻😻😻👏👏👏🤩🤩🤩جمله ای هم که بابتش کتابو قبول کردین واقعاااااااااااااا درست و جالب بود
😍😍😍جان دلم
تبریک🤩🤩🤩😍😍😍چقدر جالب ومتفاوته👌🏻👌🏻👌🏻 پیام کتاب خیلی خوبه🤩🤩دارم فکر میکنم چقدر کتاب نخونده از شما دارم😋😻😻😻😻😻یهو همشون چاپ شن چه خوشوقت بشم😍😍😍😍😍
بگردمت من تو رو 😍😍😍