داستان نزد سلمانی؛ نوشته آنتوان چخوف
- داستان طرح: پدر تعمیدی ماکار برای اصلاح سر مجانی به سلمانی او میرود. پس اصلاح نیمی از سرش خبر نامزد کردن دخترش آنا را به ماکار میدهد. ماکار که عاشق آنا بوده از شنیدن این خبر شوکه میشود. اما ایوانیچ یاگودف به ماکار میگوید بهخاطر نداشتن موقعیت اجتماعی اقتصادی مناسب آنا با شخص دیگری ازدواج کرده و بهتر است به فکر فرد دیگری باشد. ماکار دلشکسته دست از اصلاح نیمه نصفه سر ایوانیچ میکشد و او هم میگوید فردا برای ادامه کار برمیگردد. اما فردا وقتی ماکار از او اول طلب دستمزد میکند تا بعد سرش را اصلاح کند، راهش را میکشد میرود و با همان سر نیمه اصلاح شده در عروسی دخترش شرکت میکند و خوش میگذراند.
- مضمون: منفعتطلبی و سوداگری در روابط اجتماعی. بیتفاوتی، بیخیالی. بی رگ بودن. نقد خرده بورژازی روستایی روسیه. نقد عقلِ ابزاری ایوانوییچ.
- وحدت تاثیر دارد. ایجاز دارد.
- دلالتمندی دارد. هم باید در زمانی خواند،هم بر زمانی.
- اشخاص حاضر در داستان:
- ماکار کوزمیچ بلستکین: سلمانی، جوان ۲۳ ساله، عاشق آنا دختر ایوانیچ.
- ایوانیچ یاگودف؛ مردی مسن، پدر تعمیدی ماکار کوزمیچ، دربان کلیسا بوده و اکنون آهنگری میکند.
- ژانر:
- واقعگرا، خبری (میتواند پرسشی هم باشد)، شکست عشقی، عینی، غمناک، بسته، کوتاهنویس، آسان نویس، اجتماعی، جهان داستان برابر با جهان تجربی است.
- زمان: (نامشخص) یک روز صبح زود و روز بعد آن.
- مکان: احتمالاً روسیه.
- صحنه: دکه سلمانی
- راوی: دانای کل کم گو.
- زمانمندی: خطی.
.آخرین دیدگاه