English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

کنیزو

۱۴۰۰-۰۱-۲۳

داستان کنیزو نوشته مینرو روانی پور

از کتاب مجموعه داستان کنیزو، انتشارات نیلوفر، چاپ چهارم: ۱۳۸۰، ۱۴۵ صفحه.

  • داستان طرح: مریم دختری ده ساله در محله تازه ای در پایین شهر که به تازگی باخانواده اش ساکن شده، توجهش به کنیزو زن تنفروشی جلب میشود که به نظرش شبیه آهوی مادربزرگ است. کنیزو دستگیر و زندانی میشود و پس از زندان به گدایی می افتد، دائم الخمر میشود و در نهایت میمیرد.
  • موضوع: زن در جامعه. فمنیسم بومی.
  • مضمون: به تصویر کشیدن وضعیت زن تن فروش در جامعه محلی. بررسی وضعیت اجتماعی و زیستی زنان تن فروش و واکنش گروه های همجوار به آنان.
    • معلم در داستان نماینده افرادی است که به بسترهای سوق دهنده زنانی مثل کنیزو آگاهی دارند.
    • مریم در میانه باورهای جبرگرایانه مادرش (به عنوان نماد آدمهای عامی جامعه) که خودش هم به آن اعتقادی ندارد و باورهای علمی و واقع گرایانه معلمش مانده. در عین حال هر دو را به درستی درک میکند و بنابر هر دو باور به کنیزو حق میدهد؛ کنیزو اسیر جبرهای جامعه ای است که در آن به دنیا آمده.
    • مریم وجدان جامعه است. وجدانی که عوام ساکتش میکنند یا نادیده اش میگیرند: مادر میگوید همه اسیر جبر سرنوشت اند اما خودش به اینکه کنیزو هم مجبور است باوری ندارد و مریم این را به روی مادر می آورد. مادر میگوید کنیزو زندان برود آدم میشود، مریم جواب میدهد اما خانم معلم میگوید فایده ای ندارد. مادر میداند که کنیزو بخاطر ارتزاق دست به این کار میزند اما در جواب مریم که میگوید: نمیشود ما خرجش را بدهیم؟ پدر خرجی اش را بدهد، جوابی نمیدهد. مدام او را از فکر کردن به کنیزو وضعیتش بر حذر میدارد و تف و لعنت و برچسب زدنش را ادامه میدهد. جامعه
    •  معلم نماینده طبقه آگاه جامعه است.  تشبیه کنیزو به آهو بیانگر معصومیت و بی گناهی کنیزو و اشاره به جبر اجتماعی- اقتصادی وضعیت اوست. از جهت اخلاقی شاید این تشبیه درست نباشد، اما تعبیری که به نظرم نویسنده از آن دارد تحقیر آمیز نیست. کنیزو از همه جهات شبیه آهوست. زیبایی، معصومیت و حتی جبری که حیوان تحت تاثیر آن قرار دارد، وضعیت حیوان وابسته به مسئولیتی است که صاحب حیوان نسبت به او روا دارد یا ندارد. صاحب حیوانی که اگر به آهو غذا ندهد دنده هایش بیرون میزند، حیوان اسیر جبر و رفتارهای صاحبش است. کنیزو هم اسیر جبر جغرافیایی اجتماعی که در آن زیست میکند.
    • داستان از حیث به تصویر کشیدن زنان چند صدایی است. طیفی از زنانِ آگاه، عامی، آسیب دیده و پرسشگر را به تصویر میکیشد. در این داستان به رغم اتفاقی که در دنیای داستانی می افتد، به جای کنیزو عوام، زنان و مردانِ ناآگاه و فاقد بنیانهای فکری درست، مورد نقد قرار میگیرند. جامعه ای که تماشا میکند، به وظایف و مسئولیتهایش متعهد نیست و بر چسب میزند و آزار میدهد.
    • در تصویری که از مردان ترسیم میکند نیز به رغم چیرگی سیاهی، پاکبان و مرد مستی که برای کنیزو اشک میریزند دارای صداهای متفاوتی از سایر مردان داستان اند. پس از این حیث هم چند صدایی است. به ظرافت هم این بیت را به تصویر کشیده: زاهدان کین جلوه در محراب و منبر میکنند؛ چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند : «دیگه چیزیم نمونده …. نگاه کنین…. رئیس شهربانی می اومد… شهردار می اومد … پیر و جوون می آن… بعدش تف میکنن… تف به هیکلتون… تف به سرتاپاتون… تف به جد و آبادتون…» و موافقم… تف به همه مون که فقط نگاه میکنیم و نگاه میکنیم و کاری نمیکنیم. یاد عبارتی از کتاب ظرافت جوجه تیغی موریل باربری ترجمه مرتضی کلانتریان که یادش گرامی افتادم: زورمندان در میان میان ما حرف میزنند و حرف میزنند و کاری نمیکنند…! ما نیز هم…
  • شروع میانه پایان:
    • کنیزو مرده بود. در پاراگراف مقدماتی مریم و کنیزو معرفی میشوند. فضای محله و واکنش مردم به عرق فروشی. در واقع تمام اجزای مهم در کل روایت، در پاراگراف مقدماتی معرفی میشوند.
    • میانه داستان ماجرای ورود خانواده مریم به شهر و محله جدید، پرده برداشتن از تن فروش بودن کنیزو و آگاهی مریم از این ماجراست. کنیزو از آزارهای روانی هم محله ای هایش به تنگ می آید. پس از معرکه گیری در خیابان و اسم بردن از تمام افراد به ظاهر آبرودار شهر که همخوابه اویند به زندان می افتد و وقتی از زندان بر میگردد به گدایی می افتد. تغییرات شخصیتی کنیزو احتمالا به سبب رابطه عاطفی ای است که میان او و مریم ایجاد شده. مریم برایش دل میسوزاند. در این داستان به ظرافت تمام آسیبهای اجتماعی و فردی زندگی یک تن فروش به تصویر کشیده شده. کنیزو از لحاظ اقتصادی در رنج است. راه دیگری برای امرار معاش ندارد. از جامعه اطراف آزار میبیند، تحقیر میشود و به لحاظ درونی از کاری که انجام میدهد راضی نیست. عذاب وجدان دارد و خودخوری میکند.
    • پایان داستان در واقع اندکی پیش از مرگ کنیزوست که به گدایی افتاده.
  • داستان با عدم تعادل آغاز میشود: ورود خانواده مریم به شهر و دریافتن اینکه در نقطه ای نامناسب خانه خریده اند. با تعادل ظاهری به پایان میرسد: مرگ کنیزو و راحت شدن از شر تن فروشی که موجب شلوغی کوچه شده، اما برای مریم قضیه برعکس است. او از تعادل به عدم تعادل رسیده … مریم روایت تمام انسانهای پرسشگری است که در آینده زندگیشان را به نوعی وقف مبارزه با آسیب های اجتماعی میکنند.
  • کشمکش: مریم با دنیای درون و بیرون. کنیزو با دنیای درون و بیرون.

پ ن : داستان را از دیدگاه نظریه های متعددی میتواند بررسی کرد و خواند: خشونت های ساختاری، فیزیکی، روانی و …؛ علتشناسی آسیب اجتماعی تن فروشی، نقش جامعه در بازتولید آسیبهای اجتماعی، صداقت اجتماعی در جامعه ایدئولوژیک و …

پ ن ۱: یکی از بهترین داستانهایی که تا به حال خوانده ام. بی نظیر… !

پ ن ۲: توصیه به مطالعه کتاب جامعه شناسیِ روسپیگری سعید مدنی قهفرخی نشر پارسه برای درک بهتر داستان و وضعیت زنانی چون کنیزو…

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

نقد

قلعه‌ی سفید

نوشته‌ی اورهان پاموک، مترجم ارسلان فصیحی، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۰، گوینده احسان چریکی،ناشر صوتی نوین کتاب، سال انتشار صوتی ۱۳۹۶، مدت زمان ۷ ساعت و ۱۷

ادامه مطلب »
نقد

فارنهایت ۴۵۱

نوشته ری بردبری، ترجمه معین محب علیان، انتشارات میلکان،۱۳۹۷، ۱۴۸ صفحه. نسخه اصلی کتاب ۱۹ اکتبر سال ۱۹۵۳ چاپ شده… داستان طرح: گای مونتگ آتش‌نشانی

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

تضاد در مجازات
ترجمه‌

تضاد در مجازات

تبیینی درباره افراط‌گرایی کیفری در کشورهای انگلیسی‌زبان و استثناگرایی کیفری در کشورهای شمال اروپا این کتاب آخرین و جدیدترین کتاب پروفسور جان پرت است که

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

موندو

نوشته ژان ماری گوستاو لوکلزیو، ترجمه سمیه زختاره، نشر آویسا، ۱۳۹۳، ۸۰ صفحه. این پارت داستانو خیلی دوست داشتم… توی اسم خودمم یه نردبون دیدم،

ادامه مطلب »
ترجمه شعر

بالکن

  گویی هیچ ساختن از فاصله‌ای که میانمان ایجاد شده ساده به نظر می‌رسد تا از آتش اطمینان تو ملالتی ن نامطمئن جعل کنم…  

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

زندگی بدون عینک

  آقای دقیقی، با خودش فکر می‌کرد، اگر قرار باشد به این روال ادامه دهد، آیا بازهم دقیقی خواهد بود؟ مگر نه اینکه حالا زندگی

ادامه مطلب »