English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

17 پاسخ

  1. 😍😍😍 ای جانم که باز سرتون به یه جایی شلوغه نقاشی هم نداریم🤣🤣خودمم درگیر فاینال زبان بودم دیر سرزدم🙈🙈۹۸ شدم خانم دکتر😍😍بهم افتخار میکنید؟

  2. عاااالی بود😍😍😍😍🤩🤩🤩چقدر قصه گفتن مامی و دوست دارم👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻😻😻😻😻
    خیلی کنجکاوم محتوای نامه‌ی ساحل و خاطراتشو بدونم…
    کاش سایه ۳۰ یا ۴۰ قسمت دیگه ادامه داشته باشه 🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩
    پی‌نوشت نداشتیم🥺🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈

    1. 😍😍نمیدونم چند قسمت ادامه پیدا کنه ولی هنوز خیلی چیز واسه گفتن داره …. آره ببخشید سرم مشغول بود به چند تا کلاس جدید واسه همین کارای داستانی و اینا که خیلی هیچان انگیز بود 🙈🙈

  3. یه تیکه سایه داشت میگفت چرا آدم گاهی به رفتارهای گذشته اش که نگاه میکنه احساس میکنه تو خواب غفلت بوده یا آدم دیگه ای به جاش داشته تو اون مسرا قدم برمیداشته… چقدرررررررررررر قابل درک بود واسم و به دلم نشست واقعااااا منم گاهی همین حس ها رو دارم هرچی سنم بالاتر میره و تجربه ام تو زندگی بیشتر میشه بیشترم این اتفاق میفته… مثل همیشه عالی😻😻👏🏻👏🏻❤️❤️

    1. خودم هم خیلی وقتا همین حسو دارم😍😍😍 … از خودم میپرسم اون آدم من بودم ؟ بماند که خیلی وقتا جلوی آینه هم از خودم میپرسم این آدم کیه؟ تازگی بی معرفت شدیا… جا پای اقبال نذاری… یه خط در میون سه روز یه بار میای سر میزنی … 😒🥺🥺🥺

      1. من مشغول مامان بابا بازیم این هفته واسه همین دو روز بود نیومده بودم 🙈🙈🙈🙈نه بابا عمراااااااا🤩🤩🤩🤩🤩

          1. 😂😂😂😂😂😂😂الهی بگردم به جون ساناز منظورم اصلا آقا اقبال نبود منظورم دیر اومدن و اینا بوددددد

      1. حداقل روزی دو سه بار میام ولی آره خییلی شلوغم نمیدونم چرا هر وقت برای همه چی برنامه ریزی میکنم، دو سه روز عالی پیش میره تا با خودم میگم همه چی روبراهه، باز همه چی بهم میریزه طوری که یک هفته از برنامه عقب بمونم… الانم که دو هفته امتحانات بچه ها شروع شده و شده مزید بر علت….. ایلیا که حضوری هم هست و بردنش هم با خودمه😕 برای هر کلمه هم من باید حرص بخورم تا بخونه🤦‍♀️

        1. عزیز دلم😍😍😍 … باور کن برای من هم همینطوره ؛ یعنی تا برنامه ریزی میکنم یه چیزی پیش میاد که دو روز خوب پیش برم بعدش به فاک بره همه چیز… ولی خب مهم رها نکردنه … ول نکردنه … نمیدونم کی و کجا بهم گفت که «تو وقتی بچگیت یه بار زمین میخوردی یا دو بار یا ده بار یا صد بار دیگه روی زمین ولو میشدی و میگفتی خسته شدم بس که زمین خوردم؟ دیگه راه نمیرم؟» زندگی هم مثه یاد گرفتن راه رفتنه … آدمیزاد هی در رسیدن به اهدافش با مانع مواجه میشه و هی راه تازه ای واسه غلبه بر اون شرایط پیدا میکنه و این طوری رشد میکنه… ( واسه تیکه ایلیا مردم از خنده … 😅😁خیلی دوست دارم ببینمش😍😍 وروجک یاغی رو !)
          همیشه باشی و همیشه خوب باشی و شاد باشی و همون ملیحه پر انرژی مهربونی که من توی خاطرم هست : پر انرژی تر و پر نشاط تر

          1. چه خوبه این مثال زمین خوردن در کودکی! درسته. همه چی توی ذهن ماست و رمز موفقیت توی باور و عقیده مونه که چه طور به قضایا نگاه کنیم.
            خیلی خوب میشه به هوای ایلیا منم ببینمتون😍😍😍

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۳۸

  قسمت قبلی متن داستان  قسمت بعدی پ ن: امروز کله صبح یه شاهکاری زدم توی اتاقم که تا ساعت هفت اتاقمو غیرقابل سکونت کرد.

ادامه مطلب »
صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۳۷

  قسمت قبلی متن داستان  قسمت بعدی   پ ن: امروز صبح دوباره اون تا دوستام اومده بودند راجع به آتکه؟ عاتکه؟ حرف می‌زدند، آتکه

ادامه مطلب »
صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۳۶

  قسمت قبلی  متن داستان قسمت بعدی   پ ن: نقاشی بازی…فکر نمی‌کردم این قدر پیچیده باشه،بیخود نبود استادمون گفت از اون طرح آسونتره شروع

ادامه مطلب »
صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۳۵

    قسمت قبلی متن داستان  قسمت بعدی   پ ن: اونی که کنارش فلش زدم نقاشی منه. این هم گروه رفع اشکال کلاسمونه. هر

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

خلاصه کتاب جرم شناسی محکومین

جرم شناسی محکومین: مختصری از جرم شناسی انتقادی برخاسته در کانادا و آمریکا و گذری بر دیالوگ زندانیانِ جرم شناس شده، تالیف سلمان کونانی، انتشارات

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

صبح یکشنبه

مجموعه داستان‌هایی از ادبیات امروز فرانسه زبان، انتخاب و ترجمه اصغر نوری، نشر افکار، ۱۳۹۰، ۱۳۴ صفحه مجموعه یازده تعداد داستان به انتخاب مترجم از

ادامه مطلب »
روزنوشت‌ها

فَرِه

هيچ كس نميداند ولي تو ميداني هيچ كس نميبيند ولي تو ميبيني هيچ كس نميخواند ولي تو ميخواني – دايره المعارف رنج را كه بر

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

توتالیتاریسم

هانا آرنت، ترجمه محسن ثلاثی، نشر ثالث، (سال انتشار نسخه الکترونیکی: کتابخوان طاقچه ۱۳۸۸) ۱۳۶۶؛ ۳۶۳ صفحه. اولین بار این کتاب رو بیست سال پیش

ادامه مطلب »