داستان ابر بارانش گرفته بود نوشته شمیم بهار
از کتاب دهه چهل و مشق های دیگر، نشر بیدگل، گردآورنده داریوش کیارس،۱۳۹۸، ۳۸۵ صفحه.
- پیرنگ: منوچهر که در ایران زندگی میکند، برای استقبال از گیتی (نامزد دوستش) که به تنهایی به ایران آمده به فرودگاه میرود و در مدتی که او را در ایران همراهی میکند، عاشقش میشود. او برای دوستش نامه می نویسد تا به این عشق اعتراف کند و به نوعی عذاب وجدان از خود بزداید.
- موضوع: عشق
- مضمون: از مضمون داستان خوشم نیومد. عشق به گیتی و وفاداری به دوست در برابر هم قرار میگیرند؟ روحیه مردسالار احمقانه ای که مثلا عدم بروز عشق را جوانمردی( با این واژه شدیدا مشکل دارم، چون هم جوانی را تبدیل میکند به صفت مطلوب در برابر پیری که آن را تحقیر میکند، هم مردانگی را در برابر زنانگی و زن بودن را پست تلقی میکند) میدانند؟ مضمون چیپ و سطحی بود. اساسا به تملک گرایی در روابط نقد شدیدی دارم. ضمن اینکه عشق را ارتباطی عمیق تر میدانم از صرفا کششی سطحی که بدون داشتن روابط طولانی و مدید پدید آید. به آن کشش هر نامی میتوان داد: تمایل جنسی، کراش و هر کوفت دیگری. چیزی که هست عشق بر پایه شناخت، صداقت و اعتماد متقابل طی زمان ایجاد میشود. مثل اینکه به آب انگور یا سرکه اسم شراب بدهی! به نظرم اکثر آدمها بخصوص نویسنده های دوران قدیم مثل شخصیتهای داستانهای داستایفسکی که ببخشید مثه بادی که از یه جایی در میره عاشق میشدند هیچ درک درستی از رابطه عاشقانه نداشته اند. اکثرا عشق هایی را به توصیف کشیده اند که بسیار تحقیر آمیز وسطحی است. بیشترشان بیماری های روانی و ناشی از مشکل حقارت شخصیتی است تا عشق. اینجا هم به نظرم منوچهر فقط کششی سطحی به سوی گیتی پیدا کرده که اگر تبدیل به وسواس مریض گونه ذهنی نشود، بعد از مدتی از سرش میپرد.
- راوی| زاویه دید: دوم شخص مفرد یا اول شخص( به نظرم این دو تا با هم فرق چندانی ندارند. در واقع باید بگیم اول شخصی دارای مخاطب خاص در متن یا اول شخص بدون مخاطب. حالا مهم هم نیست اونقدرا) داستان در قالب نامه.
- شروع میانه پایان :
- در شروع گیتی معرفی شده که به تازگی پدرش مرده و برای مادرش هم اتفاقی افتاده.مخاطبی وجود دارد که نویسنده امیدوار است ننامه زودتر از زمانی که او و گیتی هم را میبینند به دستش برسد.به نظرم شروع موفق است، چون تمام این اطلاعات را در ۹۴ کلمه میدهد.
- پایان و میانه داستان به نظرم خسته کننده بود. میتوانست داستان را کوتاه تر بنویسد. شاید هم این نامه های فلان صفحه ای در دوران خودش مرسوم بوده. کل داستان در واقع در همان پاراگراف اول تا پنجم گفته شد. الباقی به درازا کشاندن ماجرای احساسات منوچهر به گیتی است. احساساتی که من اصلا نمیتوانم با آنها همراهی کنم.
- کشمکشها: منوچهر با خودش ، با ذهنش و با قلبش؛
- داستان با عدم تعادل به پایان میرسد: عشق احتمالا ناکام مانده منوچهر به گیتی و تغییراتی که در او ایجاد شده
- اشخاص حاضر در داستان:
- گیتی: دختر روشنفکر، شجاع و پر نشاط که به ایران آمده و خود را جستجو میکند. او هم در دورانی که در ایران است دچار تغییراتی میشود.
- منوچهر (راوی): از ادبیات سر در نمی آورد، توی اداره روزنامه کار میکند، با گیتی که آشنا میشود شروع به تغییر میکند. اوایل حرفهایش را نمیفهمد.
- مخاطب: وارد دانشگاه شده ، اهل تئاترا ست، رابطه مشترکی با گیتی دارد، گیتی و مخاطب قرار است با هم ازدواج کنند. او و راوی هفت سال است هم را ندیده اند.
به رغم اینکه شمیم بهار رو دوست دارم، این داستانش به نظرم خیلی سطحی بود…
3 پاسخ
تعریف شما از عشق بسیار زیبا و درست است👌👌
زاویه دید، دوم شخص مفرد رو دوست دارم و کمتر کتابی خوندم که اینطور باشه. البته کتاب صوتی آئورا رو که دارم در وقت های مرده ام گوش می کنم راوی، دوم شخص مفرد است😍👌
….
با توضیحات شما، الان تکلیف چیه؟😬 بخونیم این کتاب و یا نخونیم؟🙈😬
آئورا که عالیه گوش بده. من پنج بار اون داستانو خوندم. ولی ابر بارانش گرفته بود… ممممم… به درد یه بار خوندن میخوره. از روی این سایته بخون:
https://seemorgh.com/culture/literature/story/184950-184950/
آره آئورا رو دارم گوش می کنم واقعا عالیه:))) پس می خونم مرسی برای سایت:)))