English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

نقاب

۱۳۹۹-۱۲-۲۵

 

  • نکنه افسردگی داری؟ چرا هیچ‌وقت به هیچ مهمونی ای نمیای؟
  • چون نقاب روی صورتم سنگینی می‌کنه.

۱۸ کلمه

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

داستانک

می‌گن!

مي‌گن لخت مادرزاد توي اتاق خواب يك زن شوهردار سكته كرده… تا بخوان برسوننش به بيمارستان، جان به جان آفرين تسليم كرده… چه مرگ افتضاحي…

ادامه مطلب »
داستانک

در میانه‌ی پايان

  چشم‌های بازِ به سقف دوخته‌شده که آن را تار می‌بیند. هیچ‌چیز قطعي نيست! دمممممم، هیچ‌چیز واقعي نیست! بازدمممم، هیچ‌کس هميشگي نيست! دممممممم، هیچ‌چیز ابدي

ادامه مطلب »
داستانک

کات

  دخترک هفت یا هشت‌ساله بود. با موهای حنایی فرفری و گونه‌های کک‌مکی. موهایش را پشت سرش جمع کرده بود و آبشار آن را روی

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

چاپ نشده‌ها

جرم‌شناسی فمینیست

«منظورت از جرم‌شناسِ فمینیست کیست؟» این سوال دانشجو باعث شد لحظه ای تامل کنم؛ اما نه بدین معنی که پاسخی برای آن نداشتم؛ بی تردید

ادامه مطلب »
از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

روزی دوباره…!

روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی كه كمترین سرود بوسه است و هر انسان برای

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

 غیب‌گویی

پیتر هاندکه، ترجمه علی‌اصغر حداد، نشر چشمه، ۱۳۹۷، ۱۹ صفحه. باز هم از کتابها یا نوشته هایی که با جملاتش خندیدم و گاه بغض کردم

ادامه مطلب »