- نکنه افسردگی داری؟ چرا هیچوقت به هیچ مهمونی ای نمیای؟
- چون نقاب روی صورتم سنگینی میکنه.
۱۸ کلمه
۱۸ کلمه
ابرهاي سفید گفتند بياييد بازي كنيم. شكل درست كنيم. آدمها را سرگرم كنيم. ابر سياه گفت : بيخود تلاش نكنيد. تا بلايي نازل نشود آدمها
ميگن لخت مادرزاد توي اتاق خواب يك زن شوهردار سكته كرده… تا بخوان برسوننش به بيمارستان، جان به جان آفرين تسليم كرده… چه مرگ افتضاحي…
چشمهای بازِ به سقف دوختهشده که آن را تار میبیند. هیچچیز قطعي نيست! دمممممم، هیچچیز واقعي نیست! بازدمممم، هیچکس هميشگي نيست! دممممممم، هیچچیز ابدي
دخترک هفت یا هشتساله بود. با موهای حنایی فرفری و گونههای ککمکی. موهایش را پشت سرش جمع کرده بود و آبشار آن را روی
«منظورت از جرمشناسِ فمینیست کیست؟» این سوال دانشجو باعث شد لحظه ای تامل کنم؛ اما نه بدین معنی که پاسخی برای آن نداشتم؛ بی تردید
روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت روزی كه كمترین سرود بوسه است و هر انسان برای
پیتر هاندکه، ترجمه علیاصغر حداد، نشر چشمه، ۱۳۹۷، ۱۹ صفحه. باز هم از کتابها یا نوشته هایی که با جملاتش خندیدم و گاه بغض کردم
یک پاسخ
👏👏👏👏
چند جمله پر از حرف و کامل که میشه ازشون درس گرفت.