با یکمشت اندام و اعضا، تمام آنچه لازم است برای زندگی دوباره، چند صباحی بیشتر دوام آوردن، اسمش را زندگی خواهم گذاشت و خواهم گفت این منم، خواهم ایستاد، دیگر نخواهم اندیشید، سرم بسیار شلوغ خواهد بود، به ایستادن، ایستاده ماندن، اینسو و آنسو رفتن، دوام آوردن، رسیدن به فردا، به هفته بعد از فردا، کافی خواهد بود، هشت روز کافی خواهد بود، هشت روز در بهار آدم را سرحال میآورد. همینکه بخواهی کافی است و من خواهم خواست. برای خود تنی خواهم خواست. برای خود سری خواهم خواست، کمی توان، کمی جربزه، حالا دارم شروع میکنم، هشت روز زود سر میآید، بعد بازهم اینجا، این بی گریزگاه، دور از روزها، روزهای دور، آسان نخواهد گذشت.
متنهایی برای هیچ
نوشته ساموئل بکت؛ ترجمه علیرضا طاهری عراقی. نشر نی.
.آخرین دیدگاه