English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

ساعت شوم

۱۳۹۹-۱۱-۲۴

مشخصات کتاب در بخش معرفی کتاب هست.

ماجرای داستان راجع به پخش شدن شب‌نامه یا هجویه با مضمون افشای فساد یا شایعات مربوط به افراد شهر است. در نهایت بچه ای بیست ساله به عنوان مسئول پخش هجونامه دستگیر و قبل از محاکمه در زندان به طرز مشکوکی به قتل میرسد. به دستور شهردار جسدش پنهانی خاک میشود و شهردار ادعا میکند او نمرده و فرار کرده.

از مجموع کلیدهایی که در کل داستان به خواننده داده میشود؛ مثلا جمله «من اگر قرار بودم هجویه بنویسم اول یکی دم خونه خودم میزدم» و برقراری حکومت نظامی به بهانه دستگیری پخش کنندگان هجویه در شهر، تغییر قوانین در یک جامعه به اصطلاح دموکراسی مدار به قوانین خودکامه با توجیه وضعیت خاص «وقتی حکومت نظامی باشه حتی سینما رو میشه موسسه دولتی اعلام کرد» و منافعی که در مجموع نصیب شهردار می شود، احتمال میدهم مسئول پخش هجویه ها خود شهردار و عوامل حکومت بوده باشند.

داستان روز سه‌شنبه ۴ اکتبر با بیدار شدن پدر آنخل شروع می‌شود: روز قدیس فرانسیس آسیسی؛ و روز جمعه ۲۱ اکتبر : روز قدیس هیلاری به پایان می‌رسد. کارهای تکراری پدر در این دو روز و روزهای دیگر احتمالاً اشاره به روزمرگی و عادت است. تاکید بر این که مرد خدا بدون شستن دست و روش و بدون دعا خواندن به کارهای روزمره می پردازد، میتواند نشانگر عدم اعتقاد واقعی و درونی خود او به دین باشد. داستان روایت زندگی در یک شهر گرفتار دیکتاتوری مذهب و حکومت است. ارکان مهم داستان کشیش، شهردار، دکتر ، قاضی، دندان‌پزشک ، طبقه فاسد فرادست ، طبقه فرودست و هجونامه‌نویسان اند که به گفته کاساندارای پیشگو هجونامه نویسان، «همه مردم شهرند و هیچ کس نیست». البته به نظرم در پایان داستان قدرت مذهب در جریان یک کودتا کم می‌شود.

التماس مدیر سینما به کشیش بی‌تفاوت برای ممنوعه اعلام نکردن فیلمهایش،من را یاد وضعیت ارشاد ایران انداخت.

«اینجا جهنمه» جمله‌ای از طرف مدیر سینما به نظرم کنایه غیرمستقیمی به دیکتاتوری داشت! پدر انخل از تحمیل نظر خودش به مدیر سینما احساس خشنودی می‌کند. اما خود پدر آنخل هم از گرما عرق می‌ریزد: در جامعه دیکتاتوری حتی اگر قدرت داشته باشی خودت هم از خفقان به تنگ می‌آیی.

آسان نویس است. داستان طرح معلوم است. جملات شخصیت‌ها مشخص است. کوتاه نویس است. ازنظر سبک بیان به نظرم دووجهی است در بعضی چیزها حداکثرتر است؛ در بعضی چیزها حداقل گراست. راوی نمایشی است. داستان عینی است. سوم شخص است ( دانای کل). بر اساس آغاز داستان : اطلاعات مشخص نیست . ذره‌ذره اطلاعات به خواننده داده می‌شود. بر اساس نحوه انعکاس دیدگاه‌ها چندصدایی است. حتی تفسیرهای متفاوتی که هر کس از شنیدن یک آهنگ یا چیزی مثل سیرک دارد از دیدگاه آدم‌های مختلف داستان به‌طور متفاوت بیان می‌شود. (اشاره به درک متفاوت آدم‌ها از چیزها : دو دیدگاه راجع به یک آهنگ که شب سه‌شنبه پخش‌شده : به نظر کشیش نه خیلی خوب؛ به نظر زن سزار مونترو زیبا. اما شهردار از سیرک برداشت دیگری داشت (نسبت به موسی سوری) بنخامین میگه: گرما یه مسئله ذهنیه نباید بهش توجه کرد).

  • اشاره به نظام اداری راکد ؛ اشاره به بوروکراسی و کاغذبازی.
  • نظام قضایی فاسد و راکد: بعد از اون سرو کارت با دادگاه ها و وکیل ها میافته که درست کم بیست هزار پزو تیغت میزنند و اگه بازجوی مخصوص بو ببره که تو میلیونری و به اونها برسونه بیش از این ها باید بسلفی!
  • اشاره به قوه مجریه فاسد: «شهردار به مونترو: دستور داشتیم پنهانی سرتو زیر آب کنیم؛ گله هاتو مصادره کنیم تا دولت با پولش هزینه کلان انتخابات اینجا رو بپردازه ؛ میدونی که تمام شهردارا این کارو می کنند؛ اما ما اینجا این دستور نادیده گرفتیم؛ حتی یه سنت از پولایی که برای جون خودت پرداختی به جیب من نرفت؛ همه رو برای برگزاری انتخابات خرج کردیم (به سخره گرفتن دموکراسی!) »

تأکید بر وجود عکس رئیس‌جمهور در دو یا سه جای داستان ؛ من را یاد جمله ناباکوف انداخت:«هر وقت تصاویر تبلیغ‌شده رهبران در اماکن عمومی بزرگ‌تر از اندازه تمبر پستی شود، خطر دیکتاتوری حتمی است.»

هجونامه ها برای خانه های افراد محترم میرود : افراد با نقاب نه برای مثلا فاحشه شهر که از قاضی  آبستن است!

دیدگاه‌های ضد زن زیاد در داستان دیده می‌شود جایی که شهردار داد می‌زند : آهای نامردها! به‌جای این‌که مثل زن‌ها اونجا بایستین و وراجی کنین …! یا آرایشگر می‌گوید: این کار بیشتر به درد زن‌ها می‌خوره ! یاد دوران خوشی که یه دختر شونزده ساله قیمتش از یه ماده گوساله کمتر بود!

البته که یکی دو جا هم جواب داده به این دیدگاه ها پاسخ داده میشود : اگر مردها آبستن میشدن از بیشعوری بیرون می اومدن.

ادعاهای شهردار و کشیش راجع به خوشبخت بودن و آبرومند بودن شهر! شهر نمونه ! بیانگر خودفریبی مسئولان در نظام‌های دیکتاتوری.

رویکرد داستان درمجموع چپ‌گراست : پولدارهای داستان فاسدند؛ در فصل هشت هم که دکتر به‌عنوان نماینده قشر فرهیخته می گوید: پولدارها آدمهای دیوونه‌ای اند. کمی هم آنارشیستی است ؛ تقریبا تمام ارکانی که برقرارکننده نظم اند فاسدند.

  • توی این مملک ثروتی پیدا نمی کنین که پشتش چند الاغ مرده پنهان نباشه.
  • پول مدفوع شیطانه.

اشاره به کتاب ها

  • اشاره به کتابی از دیکنز
  • بینوایان اثر ویکتورهوگو
  • آثار الکساندر دوما

داستانهای گابریل گارسیا مارکز پر شخصیت اند. این رمان هم که در واقع باید آن را اولین رمان مارکز حساب کرد چیزی نزدیک به چهل شخصیت دارد.

پ ن : در مجموع به نظرم ترجمه خیلی ضعیف بود.

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

نقد

قلعه‌ی سفید

نوشته‌ی اورهان پاموک، مترجم ارسلان فصیحی، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۰، گوینده احسان چریکی،ناشر صوتی نوین کتاب، سال انتشار صوتی ۱۳۹۶، مدت زمان ۷ ساعت و ۱۷

ادامه مطلب »
نقد

فارنهایت ۴۵۱

نوشته ری بردبری، ترجمه معین محب علیان، انتشارات میلکان،۱۳۹۷، ۱۴۸ صفحه. نسخه اصلی کتاب ۱۹ اکتبر سال ۱۹۵۳ چاپ شده… داستان طرح: گای مونتگ آتش‌نشانی

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

معرفی کتاب

بزه دیده و بزه دیده شناسی

بزه دیده و بزه دیده شناسی، نوشته ژرار لپز و ژینا فیلیزولا، ترجمه روح الله کرد علیوند و احمد محمدی، انتشارات مجد، چاپ اول ۱۳۷۹،

ادامه مطلب »
از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

مقصد؟هسه

راهی را که برگزیدم به کدامین سوی رهنمونم خواهد بود؟ چه راه جنون‌آمیزی و چه ناهموار است این راه، مگر به بیراه‌ام کشاند. بگذار تا

ادامه مطلب »
نقد

فارنهایت ۴۵۱

نوشته ری بردبری، ترجمه معین محب علیان، انتشارات میلکان،۱۳۹۷، ۱۴۸ صفحه. نسخه اصلی کتاب ۱۹ اکتبر سال ۱۹۵۳ چاپ شده… داستان طرح: گای مونتگ آتش‌نشانی

ادامه مطلب »