English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

صوتی سایه: ۱۵

۱۴۰۰-۱۰-۰۲

 

قسمت قبلی 

متن داستان 

قسمت بعدی

پ ن۱ : به جای سوگل گفتم لیلا. لیلا زن سوم مجتبی است و سوگل زن اولش.

پ ن۲: ازمعدود مواردی که دیدن کامنت یا پیام زیاد حالمو خوب می‌کنه؛ کنجکاوم می‌کنه و لبخند روی لبم می‌آره…

 

پ ن ۳: جنس کاغذم خیلی بد بود. اشتنباخم تموم شده، خواستم روی مقواهای خودکارم امتحان کنم که گند زدم. اصلاً نمیشه سایه‌ها رو محو کرد. کاغذش زودی پوسته می‌کنه. امروز اگه بشه دوباره می‌کشمش. عکس بابا توی بیست و چند سالگی… اعتماد برادر سومم نسخه‌ی دیگه‌ی باباست… ‌زندگی‌مان تکرار اندر تکرار اندر تکرار است… گویا من هم ظاهراً و شخصیتاً شباهت بسیار زیادی به مامان بزرگ مادری‌م دارم که هیچ‌وقت ندیده‌مش… قبل از تولد من از این دنیای خاکی فرار کرده‌… (نمک رد انگشتام پایین کاغذ 😁😁)

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

14 پاسخ

  1. توی نسخه متنی به قدری شفاف و زیبا همه چی رو ترسیم میکنین که آدم فکر میکنه نسخه صوتی نباید تفاوت چندانی با متنی داشته باشه، در حالی که صوتی دنیاییه اونم با صدای شما❤️
    کتی عالیییییه😍😍😍

    چه خوب که دیدن کامنتها امروز براتون خوشایند بوده، همین امروز صبح با خودم میگفتم، بهتره کوتاه تر بگم که خیلی وقتتون گرفته نشه برای خوندن و جواب دادن.

    پیشرفت تون توی نقاشی، در این مدت کم، تحسین برانگیزه👏👏👏👏👏👏

    1. جان دلمی 😍😍🙈🙈

      آره خیلی خیلی … توی اون کامنت دیگه ات هم ازت خواهش کردم هر چه میخواهد دلت بگو که واقعا لذت میبرم… و لطفا کوتاهش نکن… هنوز دلم میخواد نظرتو راجع به اون قسمتی که گفتی خیلی حرف دارم واسه ش بدونم… 😍😍😍😍 (برای خودم هم عجیبه … واقعا عجیبه … یعنی اصلا فکر نمیکردم یک روزی نقاشی بشه یار غارم… اصصصصلن یک اپسیلین درصد… حتی شاید برای رقصیدن میتونستم گزینه ای قائل بشم ( که کاملا با من در تضاده) اما واسه نقاشی؟ آدمیزاد چه موجودیه که خودش خودشو متعجب میکنه … وقتی من خودمو نمیشناسم چطور میتونم ادعا کنم بقیه جهانو میشناسم… ( این کتابه که درام ترجمه می کنم همین رو هم مدام یادآوری میکنه … هر چند از زبون شیرین در گرگ و میش هم بارها به خودم یادآوری کردم)

      1. به روی چشم.
        اووو آره حتما، حتما، باید یه موقع با آرامش بشینم دوباره اون قسمت رو بخونم تا یادم بیاد چی بود، یادمه یه عالمه چیزی میخواستم بگم.
        خیلی خوشحالم که نقاشی میکشین و ازش لذت میبرین و بهتون آرامش میده❤️
        توی داستان گرگ و میش هم مثل بقیه داستان هاتون خیلی به جا و باظرافت، مطالبی رو مطرح کردین که عمیقا منو به فکر می بره👌👌👏👏👏💋💋💋

  2. چقدرررررر تو چهره پیشرفت کردینننننن🤩🤩🤩👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻عالیییی شده😻😻😻👏🏻👏🏻👏🏻🤩🤩🤩داستان هم که مثل همیشه عالی

  3. 😍😍😍الهی بگردمتون؛ عاشقتونم که عین یک فیلم سینمایی یا تئاتر رادیویی اجرا میکنید… ما هم عاشق روزایی هستیم که میبینیم شما همه پیاما رو جوا دادید و این گوشه صفحه نوشته هانی هژبر در جواب فلان هانی هژبر در جواب علان ؛ کاش زندگی از شما بسازه تکراری… من یکی با تمام وجودم راضی ام توی زندگی م به طور تکراری و تکراری و تکراری با شما و شما و شما آشنا بشم… حتی یه مدل آقای شما رو پیدا کنم و باهاش ازدواج کنم 😂😂😂😁😁😁😁😍😍😍😍😍😍😍🧿🧿🧿🧿🧿

    1. ای جون دلم … مرسی که هستی… 😍😍😍ایده این ورژن صوتی مال خودت بود مهربونم… وگرنه احتمالا هیچ وقت انجامش نمیدادم… قربونت بشم من 🤣🤣🤣اگه پیداش کردی قبل ازدواج بیا ا ز محمود نظر سنجی کن ببین بهت میگه ازدواج کنی با طرف یا فرار کنی؟

  4. نمک عمو که اگر عموش نبود می‌رفت تو کار سایه😅
    شخصیت‌های جدید که وارد داستان میشن یه لحن و بیان خاص براشون دارید که متفاوت با بقیه باشه❤️❤️❤️❤️❤️👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻 من اگه بودم همشون و یک‌جور می‌گفتم اصلا نمیشد تشخیص داد کی به کیه🤦
    نگااااشی چقدر خوبهههههه😍😍😍😍😻😻
    اگه منم اینقدر تو نقاشی تبحر داشتم خیلی دلم می‌خواست چهره‌ی شما رو بکشم 🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🙈🙈
    بعد از اتمام ترجمه کتاب، از پیانو نوازی هم، ویدئو بذارید اگر میشه😍😍😍😍😻😻😻😻🙈🙈🙈

    1. ای جان🤣🤣😍😍 ( یه بنده خدایی داشتیم دور و بر همیشه میگفت: اگه فلان کست ( مثلا محرمت) نبودم میرفتم تو کارت… ( ولی فکر کنم کلا میخواست توی کار همه بره )🤣😍
      جان دلمی… فدای تو حتما حتما 😍😍به شهاب ( معلم پیانوم قول دادم بعد این کتاب جدی تر تمرینامو شروع کنم)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۳۸

  قسمت قبلی متن داستان  قسمت بعدی پ ن: امروز کله صبح یه شاهکاری زدم توی اتاقم که تا ساعت هفت اتاقمو غیرقابل سکونت کرد.

ادامه مطلب »
صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۳۷

  قسمت قبلی متن داستان  قسمت بعدی   پ ن: امروز صبح دوباره اون تا دوستام اومده بودند راجع به آتکه؟ عاتکه؟ حرف می‌زدند، آتکه

ادامه مطلب »
صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۳۶

  قسمت قبلی  متن داستان قسمت بعدی   پ ن: نقاشی بازی…فکر نمی‌کردم این قدر پیچیده باشه،بیخود نبود استادمون گفت از اون طرح آسونتره شروع

ادامه مطلب »
صوتی| جنس سرگردان: سایه

صوتی سایه: ۳۵

    قسمت قبلی متن داستان  قسمت بعدی   پ ن: اونی که کنارش فلش زدم نقاشی منه. این هم گروه رفع اشکال کلاسمونه. هر

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

فیلمنامه

دختربچه

داخلی – اتاق خواب – روز دختربچه‌ای حدوداً هشت‌ساله توی تخت دراز کشیده. نور آفتاب روی صورتش می‌تابد. چشم‌هایش را باز می‌کند و به سقف

ادامه مطلب »
از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

خاطرات…!

  هر چه بیشتر به خاطر بیاوری به مردن نزدیک‌تر می‌شوی… تقلای یادآوری گذشته مثل هر ناکامی دیگری به این می‌ماند که تلاش کنی کورمال‌کورمال

ادامه مطلب »
از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

وظیفه معلم: هسه

یک معلم، حضور ده تا کره خر را در کلاس درس، به یک دانش‌آموز با نبوغ ترجیح می‌دهد. درواقع حق با اوست چون وظیفه او

ادامه مطلب »
معرفی کتاب

کیفرشناسی نوین

کیفرشناسی نوین یا کیفرهای اجتماعی، تجربه ایران و دنیای معاصر، ترجمه و تحقیق محمدرضا گودرزی بروجردی و لیلا مقدادی، انتشارات مجد، چاپ اول ۱۳۸۴، ۱۹۲

ادامه مطلب »