نوشته جمیز جویس، برگردان: صفدر تقی زاده و محمدعلی صفریان
داستان طرح: مردی که زندگی کسلکنندهای دارد وارد رابطهای غیراخلاقی با زنی شوهردار میشود و پس از پایان یافتن ارتباط از مرگ او براثر افتادن زیر ریل قطار آگاه میشود.
راوی : سوم شخص محدود به ذهن جیمز دوفی. ساده نویس. نمایشی و عینی. واقعگرا.
داستان مدرن.
شخصیتها: جیمز دوفی، امیلی سینیکو، دختر و همسر امیلی سینیکو.
مضمون: تنهایی انسان متفکر و اهل اندیشه؛ روزمرگی وسیلهای برای فرار از تفکر.
نوع پیرنگ : باز، روشنگر
تضاد : انسان نخبه و متعالی با عوام.
رابطه بینامتنی با دوره کامل آثار وردزورث و کتاب شرعیات مای نوث، نمایشنامه میشل کرامر اثر هاپ من؛ چنین گفت زرشت؛ حکمت شادان.
تعبیرهای جالب:
- حالت آدمی را داشت که همیشه در انتظار محبت کسانی است تا به او توجه کنند ولی بیشتر وقتها ناکام میشود.
- او همیشه در فاصله دور از خود زندگی میکرد و به اعمال و رفتار خود با نگاههای زیرچشمی مشکوک مینگریست.
- نه آشنایی داشت و نه دوستی، به کلیسا نمیرفت و به دین و ایمانی هم پای بند نبود. زندگی معنوی خود را بدون هیچگونه رابطهای با دیگران میگذارند. اقوام و بستگان خود را تنها روز عید میدید، یا وقتی میمردند به دنبال جنازهشان تا گورستان میرفت.
- گاهی به خودش اجازه میداد تا درباره موقعیت مناسبی برای دستبرد زدن به بانک فکر کند؛ اما چون موقعیتش پی نمیآمد زندگیاش مثل یک قصه بی ماجرا به یکنواختی ادامه داشت.
- نگاه خیرهاش با نشانی از جسارت و بیاعتنایی شروع میشد.
- همچنین به زن گفت که احتمال نمیرود تا چند قرن دیگر هیچ انقلاب اجتماعی دوبلین را به جنبش درآورد.
- زن میپرسید «چرا افکار و اندیشههای خود را نمینویسد؟» و او با بیاعتنایی دوراندیشانهای گفت: برای چه؟ برای مقابله با خرافه و نکتهپردازانی که قادر نیستند حتی برای دقیقهای درباره موضوعی فکر کنند؟ یا برای اینکه خودش را مورد هجمه انتقادات و خردهگیریهای طبقه متوسط احمقی قرار دهد که اجرای اصول اخلاقی خود را به دست پلیسها و هنرهای زیبایشان را به دلالان هنری واگذار کردهاند؟!
2 پاسخ
فیلمش هم هست ؟
باید جذاب باشه 🙌
نه خیلی خسته کننده و لوس بود. فقط چند تا جمله قشنگ داشت. البته که من جیمز جویسو دوست دارم ولی داستانهای کوتاهش اکثرا ننره.