رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفدهسال طول کشید، داستانهایی از نویسندگان معاصر روس، ترجمهی آبتین گلکار، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۵٫
حاوی ۹ داستان از هفت نویسندهی معاصر روس:
- دختر بخارا و حیوان وحشی از لودمیلا اولیستکایا
(این خانم نویسنده که نویسندگی را دیر شروع کرد و امروز از نثرنویسان بزرگ محسوب میشه،بهخاطر نوشتن رمان سونیچکا به شهرت رسیده و جایزهی مدیسی فرانسه رو به خاطر استعداد خارقالعاده در نویسندگی دریافت کرده و بیشتر واقعگرا مینویسه، بر اساس توضیحات مترجم،از این نویسنده مجموعهی داستان زیبا با ترجمهی مهناز صدری (نشر ثالث، ۱۳۹۳) و نمایشنامهی مربای روسی با ترجمهی مریم شفقی ( نثر هرمس، ۱۳۹۴) به فارسی منتشر شده.)
از متن داستان:
… با همهی اینها همسایگانِ نیمهگرسنه و تهیدست حیاط، بر خلاف قوانین نانوشتهی عدالت در بیچیزی همگانی که فقری برابر و اجباری را برای همه روا میداند، این حق اشرافی را بر آنها میبخشیدند که سهنفری در سه اتاق زندگی کنند…
طعنهای که توی این جمله هست، تمسخر و دردشُ دوست دارم.
داستان متن روون و شیرینی داره و به محض خوندن اولین جمله «در زندگی دیرینهی محلههای حومهی مسکو، در این هستههستهها، کوچهپسکوچهها که مراکز جابهشان تلمبههای یخبسته و انبارهای هیزم بود…» آدمُ میکشه توی دنیای داستان…
- پالتوی سیاه از لودمیلا پتروشفسکایا
(این خانم نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویسه و ظاهراً از نویسندههای جنجالبرانگیزیه که صحنههای روابط جنسی، مستی، مصرف مواد مخدر و … خیلی ناتورالیستی توصیف میکنه. بهجز نویسندگی نقاشی میکنه و برای کارتونهای کودکانه تصویرسازی میکنه، آهنگ رپ میخونه و توی مسکوتئاتر شخصی داره. به زعم مترجم، دو تا کتابش تا سال ۹۵ به فارسی ترجمه شده، مجموعهی داستان دماغ، ترجمهی صوفیا محمودی(نشر چشمه، ۱۳۷۷) و از میان دیوار ترجمهی مرضیه خسروی (نشر روزگار نو، ۱۳۹۱))
- زن آدمکش از دینا روبینا
(این خانم نویسنده هم -تاکیدم بر خانم بودنشون واسه اینه که خودم به راحتی و از روی اسم نمیتونستم تشخیص بدم که نویسنده زنه یا مرد و با اجازهتون واسه من جنس/جنسیت نویسندهها مهمه- مترجم اطلاعات زیادی راجع به دینا ننوشته، کار زیادی هم جز همین یه داستان به فارسی پیدا نکردم، احتمال میدم به خاطر تابعیت دوگانهاش باشه و مهاجرتش از سال ۱۹۹۰ به اسرائیل؛ بر اساس اطلاعات موجود در ویکیپیدیای انگلیسی تا حالا هفتتا رمان منتشر کرده، بیستوهفتتا داستان کوتاه و ده تا جستار)
- حادثهی خانوادگی از آندری گلاسیموف
(آقای نویسنده، اهل سیبری، در دو رشتهی ادبیات و تئاتر درس خونده، دکترای ادبیات انگلیسی داره و از سال ۲۰۰۱ شروع به انتشار کارهای ادبیش کرده، بیشتر واقعگرا مینویسه، توی کتاب پایان شاد: گزیدهای از داستانهای معاصر روسیه ترجمهی زهرا محمدی ( نشر نیکا، ۱۳۹۱)، داستان کوتاه تو میتوانیِ آندری چاپ شده)
- رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید و ونگوک از میخایییل یلیزاروف
(آقای نویسنده و ترانهسرا که بهخاطر آثار پستمدرن و واقعگرایی جادوییش معروفه، دهتا اثر ادبی داره و بابتشون پنجتا جایزه گرفته و از سال ۲۰۱۰ تا الان نزدیک به دهتا آلبوم موزیک از ترانههاش منتشر شده)
- آدمکش و دوست کوچکش از زاخار پریلپین
(این آقای نویسنده هم از پرسروصداترین نویسندههای معاصر روسه که ظاهرا موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی خاصش باعثشون شده، رئالیسته، آثارش بازتاب عقاید و دیدگاههای مردم ورسیه به ویژه جوونهاست. اسم اولین رمانش پاتولوژی (۲۰۰۵) بوده که باعث شهرتش شده ( به موضوع جنگ چچن و زندگی جوانان درگیر در این جنگ پرداخته)، پاول باسینسکی، نویسنده، منتقد ادبی و زندگینامه نویسِ ماکسیم گورکی معتقده «گورکیِ دیگری ظهور کرده» (یه بخشهایی از این داستان آدمکشش منو یاد گیلهمردِ بزرگ علوی انداخت).
7 پاسخ
👍🏼❤️
Why don’t you draw anymore? Busy reading and writing?
سرگرم ترجمه ام یه کم تنبلی کرده ام از برنامه ام عقبم … کتابهایی که قراردادش زمان تحویل خاصی داره به استرسم میندازه … 🙈🙈امروز و فردام پرکوب بشینم پاش ببینم بعدش میتونم یه کم بیام اینجا پلاس شم… بخصوص که ساجده منو میکشه بس که پیاماشو جواب نداده گذشتم😂😂
😍😍😍اي جان جان جان غلط كنم بكشمتون🙈🙈🙈ولي تا همين الان چند تا كامنت گذاشتم كه چرا جوابمو نميدين🤣🤣🤣و بهم بر خورده بود كه چرا جواب اميرحسين اقا رو دادين توي اون متن تولدتون جواب منو ندادين🤣🤣🤣🙈🙈🙊🙊🙊😍😍😍😍😍خب دوس داشتن حسادت مياره! حالا هرچي شما بگيد مالكيت گرا نباش! انحصارطلب نباش… تو ذاتمه ديگه
خيلي ذوق زده ام داستان بلند داريمممم…
🙈🙈🙈خوشحالم که فهمیدی عمدی نبوده… مالکیت گرا نباش… انحصار طلب نباش… ذوق زده باش و ذوقت را به من منتقل کن🤣🤣
😍😍😍👌🏻👌🏻👌🏻میره تو لیست
😍😍😍
عالی👍❤️