English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

می‌گن!

۱۴۰۱-۰۲-۲۸

  • مي‌گن لخت مادرزاد توي اتاق خواب يك زن شوهردار سكته كرده… تا بخوان برسوننش به بيمارستان، جان به جان آفرين تسليم كرده…
  • چه مرگ افتضاحي…
  • آره واقعا … آدم اگه فکر کنه موقع انجام گندکاریاش ممکنه بمیره و حیثیت دروغینش به باد بره دست به خیلی کارا نمی‌زنه…
  • آدم وقتی مرد، دیگه مرده … چه اهمیتی داره دیگران چی فکر کنند… زنش وقتي ماجرا رو فهميده چي كار كرده؟
  • هيچي! چي كار كنه؟به روي خودش نياورده! مثل حكومت‌ها كه گه کاریاشونو به روي خودشون نميارن و چنان محكم به دروغاشون مي‌چسبن كه آدم به خودش شک کنه و فك كنه حرفايي كه راجع به كثافتكارياشون مي‌زنند يه توهم توطئه بيشتر نيس!
  • چی بگم … حالا شايد اينام فقط حرف باشه… كي مي‌دونه؟ به نظرم هیچ کس هیچ وقت نمی‌فهمه حقیقت چیه …
  • اگه من از خليل شنيده باشم كه اعزامي صد و پونزده به خونه اون زنه بوده باشه چي؟
  • خب اون وقت يه چيزي… حالا واقعا از خليل شنيدي؟

 

پ ن: اولین بشقاب قلم‌زنی… 😉

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

4 پاسخ

  1. جالبه که نتیجه ی اون تق تق کردن ها، ضربه زدن ها و آزار گوش، می‌تونه یک چیز به این جذابی و زیبایی باشه…🌹🌹
    پس انسان هم اگر بفهمه دنبال چیه، می‌تونه از پس این همه درد کشیدن، ضربه خوردن، غوغا، آشوب و آزار، از مهلکه ی دنیا زیبا و سربلند بیرون بیاد👍👍
    راستی، داستان هم عالی👌👌

  2. واقعا هم شاید اگه آدما بدونن موقع گند زدناشون ممکنه بمیرن گنداشونو نزنن… اولین بشقاب قلم زنی شما حتی از کارهای معروف تو بازارم چشم نواز تر و ظریف تره🤩🤩🤩🤩👏👏👏👏😻😻😻😻❤❤❤❤

  3. 👊🏼❤️😍👏🏼👏🏼👏🏼👏🏼👏🏼👏🏼
    I really need money lots of money
    To live the way I like
    Away from all the people
    Damn money!
    Good for you
    Live the way you live and keep doing all these great stuffs

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

داستانک

در میانه‌ی پايان

  چشم‌های بازِ به سقف دوخته‌شده که آن را تار می‌بیند. هیچ‌چیز قطعي نيست! دمممممم، هیچ‌چیز واقعي نیست! بازدمممم، هیچ‌کس هميشگي نيست! دممممممم، هیچ‌چیز ابدي

ادامه مطلب »
داستانک

کات

  دخترک هفت یا هشت‌ساله بود. با موهای حنایی فرفری و گونه‌های کک‌مکی. موهایش را پشت سرش جمع کرده بود و آبشار آن را روی

ادامه مطلب »
داستانک

ذاتِ هر لامپ

  لامپ کوچک از پشت بریدگی بیضی روی جعبه محافظش، سعی کرد بیرون را نگاه کند. بالاخره یکی او را انتخاب کرده بود و از

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

چاپ‌شده‌ها

از کتاب مجازات و تمدن

جان پرت، مجازات و تمدن: تساهل و عدم تساهل در جامعه مدرن، نشر میزان، ۱۳۹۶٫ این بخشو میتونید کلا نخونید و از سخن مترجم تا

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

اتحادیه ابلهان

اتحادیه ابلهان، نوشته جان کندی تول، ترجمه پیمان خاکسار، تهران:نشر زاوش، ۱۳۹۲٫

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

پولی

  وقتی به آن روز و آن خیابان خلوت فکر میکنم با خودم میگویم خدا باید وجود داشته باشد؛ اما وقتی فلاکت و بیچارگی آدمهای

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

پدر و مادرش چه‌کاره‌اند؟

  ♠ فانی؟ فانی بیا. بهروز جان آمده. ♥ بهروز؟ عه! سلام بهروز جان چطوری؟ خوش‌آمدی. خوش‌آمدی. ¨ ببخشید سرزده آمدم. این بنگاهی بغل بودم.

ادامه مطلب »