English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

«جن‌گیرهای مدرنی» که «قصد می‌کنند در شفای حالمان»

۱۴۰۰-۱۰-۰۱

با کتاب‌های هرمان هسه خیلی ارتباط برقرار نکرده‌م… به خصوص با دِمیان و پیتر کامنتسیند. (گرگ بیابان حالا کمی بیشتر)؛ اما زندگی‌نامه‌ش بد جور مجذوبم کرد. شاید گاهی برای اینکه نگاهی یکی را به دنیا رو درک کنی اول باید بدانی چه مسیری را طی کرده؟

(بعد از این که ترجمه‌ی کتابم تموم شه یه استراحت به خودم می‌دم و مجموعه‌ی آثار یه چند تا نویسنده از جمله هرمان هسه رو شخم می‌زنم).

از قرار معلوم، مادر هرمان هسه یک هندشناس معروف و پدرش در کار نشر کتاب بوده. پدربزرگش هم یک کتابخونه‌ی بزرگ داشته؛ محموع این‌ها ظاهرا فضای علاقه‌مند شدنش به ادبیات رو فراهم کرده.

(هر چند به تجربه دیده‌م که شرایط مشابه یک خونه در خواهر و برادرها لزوماً علایق مشابه یا گرایش‌های مشابهی رو ایجاد نمی‌کنه.پس من معتقد نیستم که کتابخونه پدربزرگ یا شغل پدر و مادر لزوما باعث علاقه هسه به ادبیات شده باشه. چون میتونست به سادگی در خونه‌ی دیگه‌ای به دنیا بیاد که اصلاً ربطی به ادبیات نداره و دلیل دیگه ای برای علاقه ش پیدا کنیم؛ من هم هنوز -به قول مامی در داستان سایه– نمیدونم آدمیزاد رو طبیعتش متفاوت می‌کنه یا تربیتش…)

به اجبار پدر و مادر به  یک مدرسه‌ی کلیسایی فرستاده میشه. هرمان در پونزده‌سالگی از مدرسه فرار می‌کنه و دچار افسردگی حاد می‌شه. پدر و مادرش او رو تحت نظر «یک جن‌گیر مدرن» (از اون ترکیب‌های بی‌نظیر که می‌تونم ساعت‌ها با فکر کردن بهش بخندم و سرگرم شم) قرار می‌دن و هرمان دست به خودکشی می‌زنه.  بعد دچار افسردگی حاد می‌شه و میفرستنش به آسایشگاه “کودکان عقب افتاده‌ی ذهنی”!!! (شباهت زیادی بین هرمان و سایه می‌دیدم نمی‌دونم چرا و می‌دونم چرا)

در نهایت این آدم جایزه‌ی نوبل ادبیات، جایزه‌ی ادبی گوته و جایزه‌ی صلح کتابفروشان آلمان رو می‌گیره و با به جا گذاشتن سه فرزند و چندین کتاب بسیار آشنا « گرترود، سیذارتا و … سفر به شرق) درسن هشتاد و پنج سالگی دنیای زمینی ما رو ترک می‌کنه…

راجع به سفر هسه از آسایشگاه کودکان عقب‌افتاده ذهنی تا دریافت جایزه نوبل رو از ویکی‌پی‌دیا یا دانشنامه‌ی بریتانیکا رو بخونید…

کتاب شناختی از هرمان هسه ترجمه‌ی رضا نجفی رو هم می‌تونم معرفی کنم که البته خودم تازه گرفتم و هنوز نخوندم…

پ ن: سیاه و سفید پناهگاه جستن‌های من …آن‌قدر که تا مرز میانشان خاکستری شود…

 

 

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

11 پاسخ

  1. توضیحاتتون مفید بود 😍😍😍😍 اینکه لینک می‌ذارید برای اطلاع بیشتر هم خیلی خوبه مررررسی❤️❤️❤️🙌🏻🙌🏻🙌🏻 نقاشی هم که مثل همیشه بی‌نظیر 👌🏻👌🏻😍😍😍
    نگاشی انار هم چه خوبهههههه و کالیگرافی هم ازبغل داره چشمک میزنه😍😍😍😍😍😍

  2. هرمان هسه واقعا با استعداد بوده که رفتار خانواده باعث نشده که اعتماد به نفسش اونقدر پایین بیاد که دیگه نتونه حتا زندگی نرمال داشته باشه، احتمالن بچه های زیادی با رفتارهای اینجوری زندگی شون نابود شده😔
    میز کارتون عالیه❤️میتونم ساعت ها بشینم و غرق رنگ های مدادها و تنوع لوازم التحریر بشم و صد البته نقاشی های جذااااب😍😍😍😍

    1. دقیقا… شاید واسه همین میگن داروینیسم اجتماعی: قوی تر ها باقی میمونند و ضعیف تر ها حذف میشن… ولی اونهایی که دیگران رو میشکنند یا نقاط ضعفشون رو تشدید میکنند چی ؟ شاید واسه همینه که بودن دنیای دیگه و جواب پس دادن مسکن آدمیزاده …

      ای جان دلم… خودم هم واقعا میتونم ملیحه … چهل سال تمام من به تصورم نمیگنجید نقاشی کردن میتونه دوای دردم باشه… از هر مخدر و سکرآوری که آدمیزاد واسه فرار از زندگی بهش پناه میبره شیرین تره… با یه موزیک یا یک کتاب صوتی اصلا از این دنیا جدا میشی… 😍😍😍😍😍( البته بعدش سی دی جان -محمود خان- با خبری هیجان انگیز مانند: دلار شد فلان تومن ؛ کرونای چی چی اک هم به مشهد رسید؛ فلان کسک با فلان میزان فلان چیزک از منابع ملی دزدی کرد و در رفت؛ سهام فولاد سقوط کرد و اخباری مشابه می آد و منو شاتالاق میکشه توی زندگی واقعی 😂😂😂😂😂)

  3. کاری به بعد از مرگ ندارم، من اعتقاد دارم توی همین دنیا، همه نتیجه‌ی اعمالشون رو میبینند، یک زمانی از بی عدالتی و ظلم شکایت داشتم ولی بعدش بهم ثابت شد، همه چیز این جهان روی نظم هست.
    میتونم تصور کنم که غرق در نقاشی میشین و خوشحالم که راهی برای خوب کردن حالتون پیدا کردین😍
    آخ امان از این اخبار که دائم در شبکه های مختلف یک خبر تکرار میشه، همسر من که معتاد خبره🤦‍♀️

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

تولد دوباره؟

آدم‌ها فکر می‌کنند؛ اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگری زندگی می‌کنند. شاد و خوشبخت و کم اشتباه خواهند بود. فکر می‌کنند می‌توانند همه‌چیز

ادامه مطلب »
از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

سایه‌ی من!

… فقط می‌ترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم، زیر در طی تجربیات زندگی به این مطلب بر خوردم که چه ورطه‌ی

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

داستان دنباله‌دار

برنشین : قسمت ششم

  تا خورشید در یک سوی آسمان ناپدید شد، بدر کامل ماه از سوی دیگر بالا آمد. ‏ ماه نور طلایی خود را بر بدن‌های

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

باغ ملی

مجموعه داستان باغ ملی،نوشته کوروش اسدی نشر نیماژ، ۱۳۹۵، ۷۹ صفحه

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بند محکومین

بند محکومین، نوشته کیهان خانجانی، تهران :نشر چمشه ، ۱۳۹۶٫

ادامه مطلب »
از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

حقیقت تو!

کتاب مرا به دور بینداز، مگذار متقاعدت کند! گمان مبر که حقیقت تو را کس دیگری می‌تواند برایت پیدا کند … به خود بگو که

ادامه مطلب »