English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

راهم بده…

۱۴۰۰-۰۶-۱۹

من براهه،

تو ابرنواختر منی…!

به ذات‌الکرسی‌ات راهم بده …

زمین دیگر ‏جای زیستن نیست!

بلوره بهشت قرن‌هاست زیر پای سم اسبان مارِد خردشده…

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

4 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

روزنوشت‌ها

قلم زدنی با قلم‌زنی…

با خودم لج كرده‌ام؛ ذهنم آبستن داستان‌ها و قصه‌های بسیار است. دستانم تشنه‌ی قلم زدن و نوشتن واژه‌ها… اما چونان كه بخواهي كودك خواهانِ پفك

ادامه مطلب »
روزنوشت‌ها

انگار که نیستی…

چو هستی، خوش باش… چشم‌هاتو ببند و فرض کن همین الان همین لحظه مُردی… اولش ممکنه فکر کنی: کارهام؟ احتمالا بچه هام؟ شوهرم؟ زنم؟ مادرم؟

ادامه مطلب »
روزنوشت‌ها

دی سگ …!

دی سگ با دوربین همی گشت دور شهر کز آدم و انسان ملولم و حیوانم آرزوست!    

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

جنس سرگردان: سایه

سایه: قسمت سوم

  بچه می‌خوابد. مادرش می‌خواهد هدفون را از روی گوشش بردارد، با دست اشاره می‌کنم که نه، مبادا بچه بیدار شود. با لبخند و پلک‌

ادامه مطلب »
از کتاب‌ها و از نویسنده‌ها

دیوانگی هنر

ما در تاریکی زندگی می‌کنیم، آنچه می‌توانیم انجام می‌دهیم، آنچه داریم تقدیم می‌داریم. تردید ما اشتیاق ماست و اشتیاق ما وظیفه ما. باقی، دیوانگی هنر

ادامه مطلب »