از کتاب چشم اندازهای نظری فساد، نوشته خیالت دوگراف؛ پیتر واخنار؛ پتریک فون مارایک؛ ترجمه هانیه هژبرالساداتی و دیگران!!!!؛ نشر آگاه؛ ۱۳۹۴؛ ۳۸۴ صفحه.
(در مورد این کتاب حتما یک داستان رئال مینویسم. ماجرای ترجمه و چاپ این کتاب خودش برای به من وضوح روشن کرد که چرا فساد وجود دارد؟ و من پاسخ آن را در یک جمله ساده میگویم: چون ما آکادمیسیَنها یا دانشگاهیان وجود داریم!! خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل…
فکرشو که میکنم میبینم چقدر قصه دارم واسه نوشتن… همیشه توی کلاسهای داستان نویسی خنده ام میگیره وقتی بچه ها واسه پیدا کردن ایده نوشتن زور میزنند و بعضی ها معصومانه به هم توصیه میکنند از خوابهات الهام بگیر… زندگی تمامش قصه است… مسئله اصلی برای من چگونگی روایت کردن و داشتن زمان کافی برای نوشتن این روایته…با یادآوری کل ماجرای این کتاب همینطور زنجیروار موضوعات مختلفیه که داره توی مغزم رژه میره و همونها واسه نوشتن یک رمان مثل جستجوی زمان از دست رفته پروست بسه… یاد ماجرای اون دانشجوی دانشگاهمون افتادم که شوهرش رو کشت و عضو کمیسیون پیشگیری از جرم هم بود…)
ار فصل اول کتاب:
رشته های دانشگاهی زیادی وجود دارند که درباره فساد مطالعه میکنند و منجر به گفتمانهای دانشگاهی مختلفی شده اند. هوجز[۱] (۱۹۷۷) دانشجوی مدیریت توسعه، چهار نوع از نظریههای فساد را از هم تفکیک کرده است: نوع آرمانی وبری[۲]، کارکردگرایی ساختاری[۳]، اقتصاد نهادی[۴] و اکولوژیکی[۵]. بااینهمه، از زمان نگارش پایاننامه هوجز در مورد فساد در هند، گفتمانهای دانشگاهی دیگری در مورد فساد نیز پای به عرصه وجود گذاشتهاند؛ بنابراین، ما بر این چهار نوع نظریه، چشماندازهای نظری نظام، طراحی نهادی[۶]، فرااثباتگرایی[۷] و جرمشناختی[۸] را نیز اضافه کردهایم. در اینجا این هشتچشمانداز را به اجمال معرفی میکنیم.
- رهیافت نوع آرمانی وبری (نگاه کنید به رابیناشتاین[۹]، فون ماراویک[۱۰]، فصل ۲) فساد را بهمثابه فقدان عقلانیت خدمات عمومی در نظر میگیرد. از منظر طرفداران این رهیافت، فساد مرحلهای است در مسیر پدرسالاری[۱۱] بهسوی اقتدار عقلانی قانونی[۱۲] (هوجز ۱۹۷۷: ۵۵-۵۳؛ هوجز ۱۹۸۲:۶۷-۶۵؛ برای مثال نگاه کنید به رابیناشتاین ۱۹۸۳). در نظام بوروکراتیکِ کاملاً توسعهنیافته، روزنههایی برای انجام اعمال فاسد وجود دارد.
- رهیافت کارکردگرایی ساختاری (نگاه کنید به زوارت[۱۳]، فصل ۳) جامعه را بهمثابه مجموعهای از نظامهای منسجم در نظر میگیرد که در آن تمام پدیدههای اجتماعی دارای کارکرد هستند؛ بنابراین پژوهشگرانی که از کارکردگرایی ساختاری الهام گرفتهاند از خودشان میپرسند که فساد چه کارکردی را در یک جامعه معین ایفا میکند (هوجز ۱۹۷۷: ۵۷-۵۵؛ هوجز ۱۹۸۲: ۶۹-۶۷). برای مثال، زمانی که کارمندان فاسد یک عملی را بین سطوح مرکزی و محلی تسهیل میکنند، «حق دلالی[۱۴]» یک چنین کارکردی دارد (بلاکمنز[۱۵] ۱۹۸۸؛ کمپل[۱۶] ۱۹۸۹: ۳۳۴؛ هوئیسکمپ[۱۷] ۱۹۹۱، ۱۹۹۵). فساد میتواند باعث کاهش قوانین خشن و ناروا گردد (مکفارلین[۱۸] ۱۹۹۶: ۵۹-۵۶) یا حمایت و نفوذی را برای گروههای اجتماعی که دارای ثروت مادی هستند ولی قدرت سیاسی اندک یا ناچیزی دارند فراهم سازد (واکت[۱۹] ۱۹۹۲: ۶۲). مثال دقیق رهیافت کارکردگرایی ساختاری در مورد فساد را میتوان در نظریه جامعه درخشان[۲۰] فرد ریگز[۲۱] پیدا کرد (ریگز ۱۹۶۴).
- طرفداران رهیافت اقتصاد نهادی (نگاه کنید به رز آکرمن، فصل ۴) کارمندان فاسد را بیشینه سازان سود عاقلی تصور میکنند که بهراحتی سودمندترین راهکار را برمیگزینند (هوجز ۱۹۷۷: ۶۰-۵۷؛ هوجز ۱۹۸۲: ۷۱-۶۹؛ کلیتگارد ۱۹۹۱؛ لامبسدورف[۲۲] ۲۰۰۷؛ رز آکرمن ۱۹۷۸). رز آکرمن میگوید از منظر این نوع تحلیل، «در یک مطالعه فساد، فرد میتواند با مدلهایی که سلایق و ارزشها را مسلم میپندارد و افراد را بهمثابه موجوداتی عقلانی که تلاش دارند تا منافع شخصی خود را در جهان منابع کمیاب افزایش دهند پیشرفت قابلتوجهی بکند» (رز آکرمن ۱۹۷۸: ۴). کار رز آکرمن در مورد علل فساد در داخل سازمانها نخستین ایده را در مورد کشف موضوع در اختیار ما قرار میدهد. نتیجهگیری او این است که هر ساختار سازمانی در برابر استثمار شدن بهوسیله کارمندان بیپروا[۲۳] آسیبپذیر است اما این ساختارها ازنظر مکان هندسی فساد متغیر هستند (۱۹۹۳: ۸۱۷). رز آکرمن بر این نظر است که ساختار بوروکراسی، قدرت شخصی یک کنشگر و هزینههای مورد انتظارِ پذیرش رشوه را معین میکند (۱۹۹۳: ۸۰۳). درنتیجه ظهور اشکال جدید نظامهای مدیریتی، این سؤال که خطرات بالقوه فساد در نظامها را کجا باید شناسایی کرد با درک بهتری از وضعیت مرتبط است. رهیافت اقتصاد نهادی از نظریه های فرعی و جریانات مختلفی همچون نظریه رانت خواهی[۲۴] و هزینه تراکنش[۲۵] تشکیل یافته است (برای مثال لامبسدورف ۲۰۰۲a، b).
- رهیافت اکولوژیکی شامل ترکیب سطوح کلان، میانی و خرد تحقیق فساد است. شرایط اینوس[۲۶] (بخش ناکافی ولی ضروریِ یک غیرضروری اما کافی[۲۷]) ماکی، نقش مهمی در این رهیافت ایفا میکند. هابرتز یک مفهوم مشابهی را در رهیافت چندگانه[۲۸] ارائه میکند (نگاه کنید به هابرتز، فصل ۹).
- نظریه نظام، رهیافت نیکلاس لومان (مقایسه شود با برانز[۲۹]، رزباخ[۳۰] ۱۹۹۷) به فساد است (نگاه کنید به هیلر[۳۱]، فصل ۵). جامعه به نظامهای ارزشی مجزا، خود مرجع[۳۲] و خود ترمیمکننده[۳۳] تقسیم میشود. فساد درنتیجه همپوشانی نظامها اتفاق میافتد، برای مثال، زمانی که ارزشهایی از نظام اقتصادی در نظام قانونی یا سیاسی رخنه میکند (لومان ۱۹۹۵a) به سوءاستفاده از منطق نظام دیگر منجر میشود (سینلاقیک؛ هیلر ۲۰۰۵: ۶۱).
- پیروان رهیافت طرح نهادیِ نظامهای سیاسی (برای مثال گرینگ، ثاکر[۳۴] ۲۰۰۴؛ جانستون ۲۰۰۵؛ کونیکوا[۳۵]، رز آکرمن ۲۰۰۵؛ مانو[۳۶] ۲۰۰۵) بر این باورند که نهادها باعث شکلگیری رفتار میشوند و درنتیجه برخی از نظامهای سیاسی مستعد فساد هستند (نگاه کنید به پیترز[۳۷]، فصل ۶)[۳۸]. مطالعه رابطه بین نهادهای سیاسی و تنظیمات[۳۹] حاکمیت سیاسی و فساد، بر اثرات متفاوت انواع نظامهای سیاسی تأکید دارد. مفهوم نظریِ مرکزی، در فرض رقابت سیاسی واقع شده است که بر انتخابات ایده آل بهعنوان ابزار کافی برای کنترل و پاسخگویی[۴۰] تأکید دارد. چنین چشمانداز تحلیلی در پی کشف سازوکارهای علّی ناهمخوان[۴۱] همچون باز بودن[۴۲] و شفافیت[۴۳]، رقابت حزبی، قواعد تصمیمسازی، یا مسائل کنش جمعی است. این چشمانداز اغلب تلاش دارد تا فساد سیاسی را با کمبود رقابت تبیین کند. آیا دموکراسیهای پارلمانی[۴۴] بیش از دموکراسیهای ریاستی[۴۵] مستعد فساد هستند، یا نظامهای متمرکز[۴۶] نسبت به نظامهای فدرال[۴۷] به سطوح فساد کمتری منجر میشوند؟
- رهیافت فرا اثبات گرایی بر این امر تأکید دارد که فساد چگونه ازنظر اجتماعی برساخته میشود (دگراف، واگنر[۴۸]، هاندربم[۴۹]، فصل ۷). مایکل جانستون[۵۰] دانشمند علوم سیاسی امریکایی فساد را اینگونه تعریف کرده است: «طبق استانداردهای قانونی یا اجتماعی که نظام نظم عمومی یک جامعه را تشکیل میدهد، سوءاستفاده از یک نقش یا منبع عمومی برای نفع شخصی» (جانستون ۱۹۹۶: ۳۳۴-۳۳۱). او از ما دعوت میکند تا بررسی کنیم که چگونه محتوای مفاهیم سوءاستفاده، نقش اجتماعی و نفع شخصی در مکانها و زمانهای خاص موردبحث قرار میگیرد. جانستون به فهم چگونگی نزاع بر سر مرز بین عمومی و خصوصی، سیاست و مدیریت، نهادها و منابع قدرت، دولت و جامعه، منافع خصوصی و جمعی و محدودیتهای اختصاصی توسعه بازار علاقهمند است، زیرا دقیقاً در طی چنین تضادهایی است که مفاهیمی همچون راستی و فساد معنای خود را به دست میآورند (جانستون ۱۹۹۶). از منظر چنین رهیافت فرهنگی یا سازهگرایی، فساد بهمثابه یک نوع خاصی از روابط اجتماعی خود را نشان میدهد. معنای اجتماعی فساد باید با ارجاع به وضع اجتماعی آن دریافته شود (سیسنر[۵۱]۲۰۰۱). درنتیجه، معنای انحراف[۵۲] از جامعهای به جامعه دیگر و در سراسر تاریخ تغییر میکند. نه یک فهم جهانی از فساد (خویشاوندگرایی[۵۳] یا انحراف) وجود دارد و نه این پدیدهها در بُعد شیطانی انسانها واقعشدهاند. بلکه آنها مکانیسم های اجتماعی را بازنمایی میکنند تا در بین و داخل گروه های خویشاوندی، همبستگی ایجاد کنند (تانزلر[۵۴] ۲۰۰۷). مطابق این فهم، تأکید بر انواع ادراک از فساد، سازه اجتماعی واقعیت را آشکار میسازد؛ بنابراین تحقیق تجربی بر اهمیت روایتها و بحثها در فهم چشم انداز ذهنی واقعیت تأکید دارد.
- کسانی که رهیافت جرمشناختی را انتخاب کرده اند (هاشمن[۵۵]، ون وال[۵۶]، فصل ۸) علاقهمند به کارمندان فاسد فردی هستند و نظریه های جرمشناختی را بر آنها اعمال میکنند. دگراف و هابرتز (۲۰۰۸) ده مورد فساد هلندی را مطالعه کردهاند و به اهمیت آرایش روانی مرتکبان درگیر توجه کرده اند. این بررسی نتیجه میگیرد که کارمندان فاسد در هلند، به خاطر راحت بودن و فراست آنها و بالأخص تواناییشان برای «انجام دادن کارها» اغلب محبوب همکارانشان هستند. معمولاً مردها هستند که جهتگیری آنها برای حل مسئله و نه ایجاد مشکل، آنها را برای سازمانشان ارزشمند میسازد. بازهم دقیقاً حالت متعارف و نتیجه-محورِ عمل آنها است که باعث میشود آنها از خط باریکبین رفتار قابلتمجید[۵۷] و قابل تأسف[۵۸] عبور کنند.
این کتابِ پیشرو چنان ساختیافته که به نویسندگان مکاتب مختلف اجازه میدهد چشم اندازهای خاص خود را معرفی کنند. آنها راجع به تعاریف و مدلهای مورداستفاده اشان بحث میکنند، از مطالعات تجربی مثال میآورند، روشهای تحقیق خود را توصیف میکنند (برای مثال، کمّی یا کیفی) و قوت و ضعف ذاتی آنها را ارزیابی میکنند. درنهایت، نویسندگان بینشهای تجربی چشم اندازها را بررسی میکنند تا نشان دهند که چه چیزی را به این بحث اضافه کردهاند: این سؤال که چه چیزی باعث فساد میشود؟
[۱]Hoetjes
[۲]Weberian ideal-typical
[۳] structural functionalist
[۴] institutional economics
[۵] ecological
[۶] institutional design
[۷]postpositivist
[۸] criminological
[۹] Rubinstein
[۱۰] von Maravić
[۱۱]patrimonialism
[۱۲] rationallegal authority
[۱۳]Zwart
[۱۴]brokerage
[۱۵]Blockmans
[۱۶] Campbell
[۱۷]Huiskamp
[۱۸] McFarlane
[۱۹]Waquet
[۲۰] prismatic society
[۲۱] Fred Riggs
[۲۲]Lambsdorff
[۲۳] unscrupulous
[۲۴] rent-seeking
[۲۵] transaction
[۲۶] INUS
[۲۷] Insufficient butNecessary part of an Unnecessary but Sufficient
[۲۸] multi-approach
[۲۹] Brans
[۳۰]Rossbach
[۳۱] Hiller
[۳۲]selfreferential
[۳۳]autopoietic
[۳۴] Thacker
[۳۵]Kunicova
[۳۶]Manow
[۳۷] Peters
[۳۸] برعکس نظریههای نفع-محور، نظریه های نهادی نوین بر تعیین شوندگی ترجیحات فردی و کنش در موقعیتهای اجتماعی جمعی تأکید دارند (دیمگیو، پاول ۱۹۹۱: ۱۱؛ گودین ۱۹۹۶: ۷). رفتار فردی توسط قواعد، نمادها، روزمرگیها، هنجارها، متنها و قالبها شکل میگیرد (هال، تایلور ۱۹۹۶: ۱۵)؛ بنابراین نهادها باعث میشوند که رفتار با تخیف ابهام و عدم پیشبینی در موقعیتهای اجتماعی پیچیده و دینامیک قابل پیشبینی باشد (مارچ، اولسن ۱۹۸۹: ۲۴-۲۲). کنشگران از قواعدی تبعیت میکنند که آنها را مشروع در نظر میگیرند، یعنی، رفتارهایی که توافق مشترکی دربارة آنچه که راست، درست، منطقی و خوب است دارند. جستجوی هویت یا انجام انتظارات و التزاماتی که «در یک نقش واقع شده است» (مارچ، اولسن ۲۰۰۶: ۶۸۹) عنصر محوری در این نظریه است. به جای محاسبة نفع خالص گزینه های جایگزین، همنوایی یا منطق تناسب، تصمیمات را تبیین میکند. نتیجه، احتمال یا ارزش مهم نیست بلکه «معیار تشابه و همخوانی» اهمیت دارد (مارچ، اولسن ۲۰۰۶: ۶۹۰). عمل درست به معنای عمل مطابق با اعمال نهادی یک جمع است. فساد یا انحراف از هنجارها و معیارهای مورد پذیرش زمانی اتفاق میافتد که نهادها این کارکرد «حسساز» را ایفا نکنند و در نتیجه باعث ایجاد عدم تعیّن و بینظمی شوند؛ نهاد «جمعی» (مارچ، اولسن ۱۹۸۹: ۱۱۸، ۱۳۷) شروع به گسترش خود میکند تا نفع خالص انتخابهای جایگزین را بیشینه سازد.
[۳۹]arrangements
[۴۰] accountability
[۴۱] disparate
[۴۲] openness
[۴۳] transparency
[۴۴]parliamentarydemocracies
[۴۵] presidential
[۴۶] unitarysystems
[۴۷] federal systems
[۴۸]Wagenaar
[۴۹]Hoenderboom
[۵۰] Michael Johnston
[۵۱]Sissener
[۵۲] deviancy
[۵۳] nepotism
[۵۴]Tänzler
[۵۵]Huisman
[۵۶]VandeWalle
[۵۷] laudable
[۵۸] lamentable
2 پاسخ
این کتاب و حتما باید خوند مرسی که معرفی کردید 👏👏👏
😍😍