از مقاله
ترسیم مرزهای جرمشناسی: جمعبندی اندیشهها
از کتاب جرم شناسی چیست؟ کارولین هویل ماری بوس ورث، مترجم گروهی از پژوهشگران حقوق کیفری و جرم شناسی، به کوشش حمیدرضا نیکوکار، نشر میزان، ۱۳۹۸، ۷۳۶ صفحه.
کارولین هویل و مری بوسوُرث
سخن مترجم :
سوال در خصوص چیستی جرم شناسی ، ممکن است ، لبخندی شیطنت آمیز یا حتی تمسخرآلود بر لب حقوقدانان کیفری سنتی بیاورد. در برخی از جلسات دفاع، اساتید بزرگ با طنزی شیرین اذعان میدارند که «ازین علوم جدید چیزی نمیدانند والبته خود این علوم هم خودشان چیزی نمیدانند» ؛ اما واقعیت این است که به رغم عدم وجود اجماع در خصوص چیستی جرم شناسی باید یادآوری کرد که این گرایش/رشته از بدو تولد خود ، دستاوردهای بسیاری برایمان به همراه آورده است.
آشتی علومِ انسانپژوه، اولین دستاوردی است که به ذهن من متبادر میشود؛ شکستن اقتدار و تک بعدی نگری حقوق کیفری و انسانی تر کردن آن نیز از دستاوردهای بعدی، آزمون و خطا در حوزه علت شناسیهای تکبعدی و رسیدن به علتشناسی های جامعتر و تلفیقی با دیدگاههای عمیق تر انتقادی از دیگر دستاوردهای جرم شناسی است. لذا اگر بخواهم فهرستی از این دستاوردها تهیه کنم قطعا طوماری طویل خواهد شد ، اما اگر بخواهم اندیشه های موجود در حوزه های جرم شناسی را جمع بندی کنم قطعا به نقطه ای خواهم رسید که کارولین هویل و مری بوسورث نویسندگان این مقاله و به واقع کتاب به آن رسیدهاند.
با این حال، این ابهام در تعریف جرم شناسی یا ترسیم مرزهای آن مرا ناامید نمی کند؛ چرا که باور دارم اگر گذشتهی جرمشناسی در مقیاس کلان با اکنون مورد مقایسه قرار گیرد، درخواهیم یافت که گامی به پیش برداشته شده و نه به پس؛ زیرا به دست آوردن آگاهی حتی در خصوص اشتباهاتمان نیز خود قدمی به جلوست. وقتی انجام کاری موجب کسب نتایج مفید میشود، عدم توانایی در تعریف آن امر نگران کننده ای به نظر نمیرسد. چنان که فلاسفه و صاحبنظران قرنهای متمادی از تعریف واژهی عدالت عاجز بوده اند ؛ اما این، تبدیل به مانعی برای عدالت جویی و عدالت پژوهی بشر نشده است. با این حال، گاهی برای درک بهتر امری، باید از آن فاصله گرفت و تصویر بزرگتر را دید، چه آنکه تمرکز بر جزئیات همیشه بیانگر وضعیت واقعی و بنابراین موجب اخذ تصمیمهای دقیق نیست ؛ گاه ضروری است تا تصویر کلیتری از مساله را مورد بررسی قرار داد.
برای روشنتر شدن مطلب مثالی میزنم، وقتی به اخبار جزئی در خصوص وقایع و رخدادهای جهان معاصر مینگریم، خیل خبرهای مربوط به تروریسم، قتل انسانهای بیگناه، آلودگی محیط زیست و … موجب نگرانی فزاینده و طرح این پرسش میشود که با این همه آشوب فردا چه خواهد شد ؟ آیا اصلا هیچ دستاوردی در خصوص جرم شناسی ، کنترل جرم و ایجاد امنیت داشته ایم ؟ مقالات متعدد نشان میدهد سیاستگذاری های دولت ها در کنترل جرم موفقیت چندانی نداشته اند و آمار جرایم روز به روز افزایش یافته اند؛ اما بررسی تصویر کلیتر تاریخ معاصر نشان میدهد که «اگر در جوامع کشاورزی کهن، خشونت انسانی تریبا مسبب ۱۵ درصد مرگ و میرها در سطح جهان بوده است، در قرن بیستم فقط باعت ۵ درصد و در آغاز قرن بیست و یکم تنها موجب یک درصد مرگ و میر در جهان بوده است»[۱]. یا «درسال ۲۰۱۰ چاقی و بیماریهای مربوط به آن حدودا جان سه میلیون نفر را گرفت در حالی که تروریستها در مجموع ۷۶۹۷ نفر را در سراسر جهان کشتند»[۲]. یا در سال ۲۰۱۲ حدود ۵۶ میلیون در سراسر دنیا جان باخته اند که تنها مرگ ۶۲۰ هزار نفر از آنها بواسطه خشونت انسانی یعنی ۱۲۰ هزار نفر در نتیجه جنگ و ۵۰۰ هزار نفر در نتیجهی جرم و جنایت بوده است ، در حالی که ۸۰۰ نفر خود کشی کرده اند و یک و نیم میلیون نفر به سبب دیابت جان خود را از دست داده اند». [۳]این تصاویر کلیتر و بزرگتر اگر هنوز نتواند ما را به سوی پیش بینی دقیق وقایع جهان یا تعریف حدود و صغور جرم شناسی سوق دهد، اما دست کم میتواند امیدوارمان کند که انجام پژوهش های علمی و دستاوردهای مربوط به آن موجب افزایش سلامت، امنیت و آسایش بیشتری نسبت به قرنهای پیش شده است.
مقدمه مولف:
هرچند باید همایش آکسفورد را با شعاری مانند آنچه نوشتههای چاپی روی تیشرت دانشجوها به «جرمشناسی چیه؟… نمیدونم!» به پایان برسانیم، اما از این فرصت استفاده کرده و ملاحظاتی درخصوصِ وضعیت و چالشهای این رشته تحصیلی ارائه میشود. البته غرض از این کار، خاتمه دادن بحثی که در این نوشتار آغازشده، نیست، بلکه بیشتر بهمنظور دعوت به افزایش تعامل و مباحثه است و شاید هم به درد ویرایش دوم همین نوشتار بخورد!
با در کنار هم قرار دادن این مجموعه، از هر یک از نویسندگان مقالات درخواست شد تا به یک مجموعه از سؤالات پاسخ دهند- جرمشناسی چیست؟ جرمشناسی چه تأثیری دارد؟ جرمشناسی چگونه بایستی صورت گیرد؟ امروزه مسائل و مباحثات کلیدی جرمشناسی چیست؟ رشتهی جرمشناسی اخیراً با چه چالشهایی مواجه شده است؟ چگونه جرمشناسی بهعنوان یکرشتۀ تحصیلی طی چند دهۀ اخیر تغییریافته است؟
جای تعجب نیست که این پرسشها به پاسخهای یکسان منجر نگردید. هر یک از نویسندگان، تاحدی پاسخهای متفاوتی به این سؤالات دادند و تصویری از این رشتهی تحصیلی ارائه دادند که بهجای ثابت و واحد بودن، متفاوت و بحثبرانگیز بود. از این امر چه نتیجه یا نتایجی میتوان گرفت؟
برنامۀ اولیه در اصل دستهبندی مقالات بر اساس پرسشها بود. این تصور وجود داشت که چیدمان فصول بدین ترتیب، موجب تکرار برخی از تقسیمبندیهای نظری و روششناسی این حوزه میشود. پیشبینی میشد که ویژگیهای نظری و روششناختی جرمشناسی در سرفصلهای مختلف در برابر یکدیگر قرار گیرد؛ اما در عوض، تمایل نویسندگان به ارائهی دیدگاههای و سازوکارهای روششناختی مختلف و متفاوت، ازآنچه پیشبینی گردیده بود، بسیار بیشتر بود. بدین ترتیب آشکار شد که میان جرم شناسان توافقی جامع وجود ندارد، نگاه هر یک از آنها به مسائل جرمشناسی بسیار متفاوت است.
پس بهجای اصرار بر وفاداری متعصبانه یا قرار دادن افراد در درون یک مجموعۀ ناهمگون، مرزهایی شناسایی شد که بسیاری از جرمشناسان در امتداد آن قرارگرفته یا گاها از آنها عبور میکنند. مرزهای در جرمشناسی مانند هرجای دیگری، مدیریت ولی مکرراً نقض میشوند؛ جرمشناسها قادرند از این مرزها عبور کنند تا از نواحی دیگر یافتههای ارزشمند به دست آورند، این حوزههای جدید را تحسین کنند و یا از آنها چیزی یاد بگیرند. هرچند که عبور از برخی از خطوط مرزی ممکن است دشوارتر و مخاطرهآمیزتر از سایر حوزهها باشد، بااینحال بهندرت میتوان یک مجموعه یا حوزه کاملاً منزوی یافت.
با عبور کردن از مرزهای ایدئولوژیک، سیاسی، جغرافیایی و گرایشهای علمی، افرادی که خود را «جرمشناس» مینامند، مهارت، ابزار، مفاهیم و متون تأثیرگذار «مربوط به خود را» بههمراه خود میبرند. جرمشناسان مهارتها، ابزارها و مفاهیم خود را با دانشمندان «خارج» از حوزه خود سهیم شده و یا به منابعشان متوسل میگردند تا دنیای خود و همچنین دنیاهایی که فراتر از مرزهای جرمشناسی واقعشدهاند را بهتر درک کنند. با چنین تبادلاتی در طول زمان، مرزهای دانش ممکن است نابود یا جابجا شوند، ظهور کنند و درنهایت موجب بهره بردن تمام کسانی شوند که در دریای دانش غوطه میخورند. ازاینرو بهرغم وقفۀ زمانی نتیجه بر آن شد که کتاب بهصورت چارچوبی از مرزهای مختلف طراحی و ارائه شود.
سایر عناوین در این مقاله:
مرزهای داخلی
مرزهای خارجی
نظرات نهایی: مفهوم بخشیدن به مرزها، درک جرمشناسی
این نوشتار برای چه تنظیم شد؟ آیا برای تعریف جرمشناسی؟ یا برای ترسیم طرح بیرونی جرمشناسی و نشان دادن مرزهای مفهومی و معنایی آن؟ یا برای یادآوری این نکته که مرزها در زمان و مکان ثابت نیستند؛ اما میتوانند تااندازهای تحت تأثیر ما تغییر یابند؟ یا آیا درصدد بودیم تا مرزها را از میان ببریم؟
چگونه این مرزها را باید تصور کرد؟ آیا به این مرزهای تحمیلشده احترام بگذاریم یا آنها را محدودیتهای غیرضروری تلقی کنیم؟ آیا یافتههای خارج از رشته جرمشناسی را برای خود جمع کنیم و حوزه علمی خود را غنیتر کنیم یا اینکه منابعمان را به حوزههای بیرونی برده تا مرزهای فرهنگی، سیاسی و دانشگاهی را نابود کرده و سایر رشتهها را غنی کنیم؟ آیا وضعیت غیر ایمن جرمشناسی نقطهضعفی است که بهعنوان جرمشناس، بایستی سعی کنیم کاری در جهت آن انجام دهیم یا این در حقیقت نقطۀ قوت آن است؟
آیا جرمشناسی فقط یک رشتۀ تحصیلی است، آنگونه که پُل راک بیش از دو دهۀ قبل ادعا میکرد که «بهسرعت و آشفتهوار تکامل یافته است و گاهی اوقات به نظر میرسد که در جهت مخالف پیشرفت میکند» بهطوریکه « دشوار است پیشرفت آن معنادار تلقی شود»؟ (راک ۵۸:۱۹۹۸) شاید سرلئون رادزینوویچ این موضوع را بهدرستی درک کرده بود وقتی اذعان داشت «بیش از آنکه نیازمند توسعه این رشته باشیم نیازمند تحکیم و ادغام این علمایم»(رادزینوویچ ۱۰۰:۱۹۹۴).
در حقیقت، پرسش راجع به ثبات و انسجام پژوهش، به با کار برخی از جرم شناسان ارتباط دارد محققینی در کانادا، برای مثال، اخیراً به جرمشناسی بهعنوان یک «رشتۀ تحصیلی چتری» اشاره کردند (هویی و پار ۲۳۷: ۲۰۱۰). وی بهطور تلویحی جرمشناسی را رشتهای توصیف میکند که پناهگاه اشخاص و رویکردهای متنوع و متفاوتی است که با نیروی ناشناخته و خارجی به یکدیگر متصل شده است؛ این گرایش روش یا چهارچوب منسجمی ندارد.
برای برخی دیگر، موضوع حتی از این هم بدتر است. مشهور است که نیلزکریستی، سالها پیشازاین، با عصبانیت اذعان کرده که «شاید اصلاً نباید جرمشناسی داشته باشیم. شاید باید ترجیحاً بهجای افتتاح موسسههای جدید جرمشناسی، باید همه را تعطیل کرد. شاید پیامدهای اجتماعی جرمشناسی ازآنچه تصور میکنیم، شکبرانگیزتر است» (کریستی، ۱:۱۹۷۷). این دیدگاه که وی بطورگسترده و بهکرات در سال ۲۰۱۰ تکرار کرد، (کریستی ۲۰۱۰) بر رابطۀ متضاد میان پیشرفت جرمشناسی و ماهیت رو به قهقرای عدالت کیفری تأکید میکند. آیا این امر با هماهنگی است، یا رابطهای اتفاقی وجود دارد؟
نمیتوان با این نوع «نقد از خود» بکار ادامه داد؛ جرمشناسی، برای بسیاری، صرفاً به دولت وصل نیست، بلکه ضمناً در نابرابریهای نژادی همیشگی هم نقش ایفا میکند (آگوزینو ۲۰۰۳)؛ جرمشناسی بهزعم برخی متهم به عینیت دادن به مفاهیم بزهدیده و بزهکار است، کاری که شاید زیانبار باشد (هیلیارد و همکارانش، ۲۰۰۴). یا بهرغم برخی جرمشناسی بیشازاندازه فنی است (پاسکوینو ۱۹۹۱)، اغلب مبهم است (فوکو ۱۹۹۱) و بهآسانی بر اثر نیروهای مدیریتگرایی و نئو لیبرالیسم با مؤسسات تحت کنترل دولت همسنگر میشود بدون اینکه به جایگزینهای دیگری بیندیشد (کوهن ۱۹۸۸). جرمشناسی با تمرکز بر جرم بهعنوان عملی ارتکابی افراد، اعمال ارتکابی گروههای قدرت ثروت را نادیده میگیرد (گرین و وارد ۲۰۰۴؛ ساترلند ۱۹۸۵؛ باکس ۱۹۸۳)، و درنهایت نیز، بهرغم آنکه محققین در اغلب وظایف اساسی این حوزه شکستخوردهاند، در مورد علل جرم به توافق رسیدهاند (ویکستروم وسمپسون ۲۰۰۶).
چنین گزارش مفصلی در مورد محدودیتها و موارد یأسآور ممکن است روشی عجیب برای پایان دادن مجموعهای در خصوص وضعیت و ماهیت این رشته به نظر برسد، بهخصوص با تمام احتیاطی که برای بدبین نبودن انجام میشود. به باور ما همانطور که فصول این کتاب نشان میدهند این رشته دچار فقدان انسجام است. همانگونه که تعدادی از نویسندگان مقالات این کتاب اشارهکردهاند دغدغههایی بسیاری در خصوص راجع به رابطۀ میان «تخصص» جرمشناسی، ایدئولوژی و دیدگاههای نظری وجود دارد.
بااینهمه هیچکدام از این نقدها باعث نمیشود این حوزۀ پژوهشی برای ما پویایی کمتری داشته باشد. در عوض، کاملاً برعکس، این مجموعه مقالات، با طیف وسیع ایدهها، سبکها و عقایدش، نشانگر تعهد ماندگار و توان بالقوۀ جرمشناسی است. در حقیقت، این تنوع آنهاست که جنبۀ کلیدی دارد.
همانطور که دیوید گارلند خاطرنشان کرد جرمشناسی از آغاز کارش «در دغدغههای نظری، روششناسی و تجربی بسیار متمایز» بوده است (۲۰۰۲:۱۵). این موضوع تااندازهای، نتیجۀ میراث کاملاً متمایز جرمشناسی است که ریشههایی در جامعهشناسی، حقوق، تاریخ، اقتصاد و سایر رشتههای علوم اجتماعی دارد. تا آنجا که میدانیم هیچیک از نویسندگان مقالات این مجموعه مدرک جرمشناسی ندارند. ازنظر عملی، این بدان معناست که آنها با گرایشهای متنوع مفهومی، روششناسی و سیاسی پای به عرصۀ جرمشناسی گذاشتهاند، مانند ال بلومستین با تحصیلات در حوزهی مهندسی و لوسیا زندر با تخصص در حوزهی تاریخ.
بنابراین ، همانطور که در مقدمه ذکر شد، موضوعات نژاد و جنسیت خارج از حوزۀ موردعلاقۀ بسیاری از ما قرار دارد. درنهایت، بااینهمه معتقدیم که نباید روی اشتراکات پافشاری کرد و در عوض بر مباحثه و تبادلنظر تمرکز کرد.
در حقیقت هدف این نوشتار نه پافشاری بر اشتراکات که ایجاد بحث و تأمل بوده است و به نظر میرسد با فراهم کردن مجموعهی متنوعی از مقالات متفاوت این امر محقق گردیده است. طرح پرسشهای جالب و پاسخهای زیرکانه این نتیجه را میرساند که جرمشناسی نباید و نمیتواند در مرزگذاریهای مفهومی، روششناسی و سیاسی محدود شود؛ نباید این دیوارهای جغرافیایی، معرفتشناختی یا دانشگاهی برای جرمشناس الزامآور باشد. ضمن آنکه گفتارهای این نوشتار نشان میدهد که جرمشناسی نباید تمرکز و هدف خود را برای بررسی جرائم، ارزیابی عدالت کیفری و جستجوی موضوعات گستردهتر راجع به عدالت اجتماعی از دست بدهد.
برای مطالعه کامل مطلب… مراجعه کنید به خود کتاب اصلی پلیز
[۱] Gat, A. (2008). War in human civilization. Oxford University Press.
[۲] Lopez, A. D., Mathers, C. D., Ezzati, M., Jamison, D. T., & Murray, C. J. (2006). Global and regional burden of disease and risk factors, 2001: systematic analysis of population health data. The Lancet, ۳۶۷(۹۵۲۴), ۱۷۴۷-۱۷۵۷٫
[۳] Harari, Y. N. (2016). Homo Deus: A brief history of tomorrow. Random House.p 22.
یک پاسخ
👏👏👏👏👏