دی سگ با دوربین همی گشت دور شهر
کز آدم و انسان ملولم و حیوانم آرزوست!
دی سگ با دوربین همی گشت دور شهر
کز آدم و انسان ملولم و حیوانم آرزوست!
با خودم لج كردهام؛ ذهنم آبستن داستانها و قصههای بسیار است. دستانم تشنهی قلم زدن و نوشتن واژهها… اما چونان كه بخواهي كودك خواهانِ پفك
چو هستی، خوش باش… چشمهاتو ببند و فرض کن همین الان همین لحظه مُردی… اولش ممکنه فکر کنی: کارهام؟ احتمالا بچه هام؟ شوهرم؟ زنم؟ مادرم؟
فرمیر نقاش این تابلو ( دختری با گوشواره مروارید) که در فقر مرد و در دوران زنده بودنش از هنرش هیچ پولی در نیاورد!
کتابی که دارم ترجمه میکنم با این جملات شروع میشود: “معتقدم سرمایهی اصلی من (که باید از آن مراقبت کنم و حتی پرورشش دهم) ناامنی
قسمت قبلی متن داستان قسمت بعدی پ ن ۱: بازم چند تا سوتی داشتم: به جای اینکه بگم مثل اینکه راجع به
دخترم میخواهد دوچرخهسواری یاد بگیرد. امروز قرار است با فرهاد شوهرم و امین برادرم به پارک نزدیک خانه برویم که جدولکشیهای پهنی دارد. امین
ساعت هفت و نیم صبح مائده داشت توی آشپزخانه صبحانه عطیه را آماده میکرد که زینب از راه رسید. چادرش را از سر برداشت و
فکر شوهر اول مامی یک لحظه دست از سرم بر نمیداشت. انگار صفحه اول رمانی با عکس قهرمانان داستان شروع شده بود. احساس میکردم
10 پاسخ
😅😅funny
👏🏼👏🏼
🙌😁
❤️❤️❤️❤️
😍🙌
😍😍😍 خیلی خوب بود خانم دکتر 😁😁😁 سگه رو دوست دوست دوست…
😍😍😁🙌
ای جانم که اونقده قشنگه با اون دوربینش😻😻😻🤩🤩🤩❤️❤️❤️
😍🙈🙌
چه ملوسکه😍😍👌🏻👌🏻👌🏻
😍🙈