اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

انگار که نیستی…

۱۴۰۱-۰۲-۲۴

چو هستی، خوش باش…

چشم‌هاتو ببند و فرض کن همین الان همین لحظه مُردی…

اولش ممکنه فکر کنی: کارهام؟ احتمالا بچه هام؟ شوهرم؟ زنم؟ مادرم؟ پدرم؟ دوستم؟ رئیسم؟

اما واقعیت اینه که دنیا به کار خودش ادامه میده … اطرافیان هم با رنج نبودنت خو میگیرند، چنان که ما با رنج رفتن دیگران خو گرفتیم…

حالا که فرض کردی مردی، برگرد و به روزهای گذشته ات نگاه کن… توی ۲۴ ساعت روزت جز بخشی که در خواب به سر بردی، چند ساعتش؟ چند دقیقه یا ثانیه اش صرف خودت شده؟ صرف جسمت؟ روحت؟ حالت؟ آرامشت؟

برای دوستی که بابت نشستن زیاد و عادات حرکتی غلط احتمالا باید کمرش رو عمل کنه، تجربه ام در ساییده شده مهره های شماره دو و سه گردنم رو گفتم و اینکه چطور یک ساعت ورزش در روز مشکل رو بر طرف کرد… جواب داد: وقت ندارم… گفتم یک ساعت ورزش در روز میشه اختصاص دادن چهار درصد از شبانه روزت به جسمت … برای جسمت وقت نداری؟

روزگاری من هم برای خودم وقت نداشتم… تصور میکردم اگر از دور پرشتاب زندگی اجتماعی به خلوت برم، دنیا متوقف میشه … حالا با تصور اینکه  مدتهاست مرده ام، زندگی میکنم …

خیام هزار سال پیش فهمید که گفت :

چون عاقبت کار جهان نیستی است… انگار که نیستی چو هستی خوش باش…

پ ن: خیلی نصیحتی شد، اما مخاطب خودم بودم… همیشه برای تمام نصیحت‌ها و توصیه هام اولین مخاطب خودمم ؛ چون باور دارم بیش از همه به نصیحت و یادآوری برای عمل کردن به شعارهایی که می‌دم نیازمندم…. اینم سرگرمی جدیدی که صدای تق و تق چکشش منو از دنیا جدا می‌کنه … هنری که غربی‌ها به تحقیر اسمش رو گذاشته‌اند : صنایع دستی! ما هم بدون فکر همون واژه رو تکرار می‌کنیم بی اون که بدونیم تاریخ هنر جهان رو مردان سفید پوست نوشته اند…

ما هم که چوب دو سر گهی… نه در غرب جا داریم نه در شرق!!! ولی از زیباییهای موجود در هر دو جهان یا شاید هر سه جهان حظ میبریم…. روز و روزگارتون خوش…

 

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

13 پاسخ

  1. 😍😍😍ای جانم الهی بگردمتون … خب الان ماشالله هزار ماشالله نداره؟ هی میگین ننویس این چیزا رو ؟ به خدا از وقتی سایت شما رو میخونم نگاهم به زندگی خیلی تغییر کرده . قبلا فکر میکردم باید تلاش کنم تند تند پله های ترقی رو برم بالا… خیلی وقتا خودمو با دیگران مقایسه میکردم و هی فکر میکردم چقدر عقب موندم. ولی وقتی دیدم شما که تمام اون پله ها رو به راحتی رفتید بالا خیلی زود فهمیدید اون بالا خبری جز داشتن وقت کمتر برای خود آدم نیست به آرامش رسیدم. حالا یاد گرفتم زندگی یعنی حال خوبتر در مقایسه با خود دیروزت نه دیگران. حالا فهمیدم زندگی یعنی یک گوشه اتاق خودت بهترین کیفیات هنر و ادبیات و عشق و آرامش رو تجربه کردن و روی اینستاگرام و هر جایی که میشه استوری گذاشت تبلیغشو نکردن… خیلی درسا ازتون گرفتم و میگیرم خانم دکتر… اما یه خواهش دارم ازتون … لطفا این فرصت رو این لذت رو از ما نگیرید و بیشتر به اینجا سر بزنید… من میدونم از بین بردن امنیت به اشتراک گذاشتن وجود آدم چقدر میتونه حال آدمو خراب کنه و درکتون میکنم … از پیام تلویحیتون هم تونستم بفهمم که منظورتون از بگذرد این روزگار چی بود، اما بنویسید برای ما بنویسید … چون واقعا دوستون داریم و از سبک زندگیتون درس با آرامش زیستن و خوب زندگی کردن میگیریم… 🧿🧿🧿🧿🧿😍😍😍😍امیدوارم خرداد بیشتر از قبل اینجا برامون چیزی بنویسید…

  2. اتفاقا اصلا حالت نصیحت نداشت و یه واقعیتی بود که لازمه هر ازگاهی به آدم یاداوری بشه👌👌👌… بشقاب چقدر قشنگهههههههه🤩🤩🤩🤩🤩👏👏👏👏👏👏👏😻😻😻😻😻😻👌👌👌👌👌👌👌❤❤❤❤❤

  3. سلام استاد عزیز، واقعا گاهی به شما حسادت می کنم که چه راحت از دنیای اطراف جدا شدید و به هرآنچه علاقه داشتید پرداخته آید هرچند از سوی دیگر این تفکر شما از بعد تحصیلی برای من بسیار گران آمد و مشکل ساز شد…

    1. 🥺🥺😣😣متاسفم… واقعا و عمیقا شرمنده ام… بخصوص با جلسه دفاع از پروپوزالی که شما اون قدر مسلط و خوب از پسش بر اومدید واقعا دوست داشتم ادامه کار با هم باشیم… اما سارا جان میدونه سر پایان نامه اش با من چه کار کردند که مجبور شدم این ظلم رو در حق شما بکنم و نیمه رساله تون از راهنمایی انصراف بدم… برای شما و عزیزانتون آرزوی سلامتی و تندرستی دارم .

      1. خانم دکتر سلام، شما که وضعیت دانشگاه را می دانید ، عدم تسلط اساتید موجود در این زمینه تحقیقاتی را هم می دانید ، عملا نمی دانم از چه کسی کمک بخواهم، لطفاً بصورت غیر رسمی در تکمیل رساله و مقاله کمکم کنید،

  4. از نظرگاه کامو، قبول پوچی، رسیدن به ابزرود و اینکه ما مرکز دنیا نیستیم و اگر نباشیم تاثیری بر اون نداره، می‌تونه موید این نکاتی باشه که گفتید…
    بیگانه ای در آستانه ی سقوط ولی فاقد حس مرگ…👌👌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

روزنوشت‌ها

قلم زدنی با قلم‌زنی…

با خودم لج كرده‌ام؛ ذهنم آبستن داستان‌ها و قصه‌های بسیار است. دستانم تشنه‌ی قلم زدن و نوشتن واژه‌ها… اما چونان كه بخواهي كودك خواهانِ پفك

ادامه مطلب »
روزنوشت‌ها

دی سگ …!

دی سگ با دوربین همی گشت دور شهر کز آدم و انسان ملولم و حیوانم آرزوست!    

ادامه مطلب »
روزنوشت‌ها

زمان

کتابی که دارم ترجمه می‌کنم با این جملات شروع می‌شود: “معتقدم سرمایه‌ی اصلی من (که باید از آن مراقبت کنم و حتی پرورشش دهم) ناامنی

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

معرفی کتاب

جرم شناسی کاربردی

جرم شناسی کاربردی، تالیف برایان استوت، جو ییتس، برایان ویلیامز، ترجمه حمیدرضا ملک محمدی، نشر میزان، چاپ اول بهار ۱۳۹۳، ۳۲۹ صفحه. مناسب برای دانشجویان

ادامه مطلب »
داستان کوتاه

کافه نیمه

  اما تو که تمام این سه سال هیچی نفهمیدی. چرا حالا باید فهمیدن این قضیه آزارت دهد؟ این‌قدر که بخواهی بی‌خیال ازدواج با آرش

ادامه مطلب »