English

اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

دو ولگرد

۱۴۰۰-۰۲-۰۲

داستان دو ولگرد؛ نوشته جیمز جویس

از کتاب دو ولگرد مجموعه داستان چهار داستان کوتاه ترجمه مرضیه خسروی نشر روزگار نو،  ۱۳۹۲، ۹۶ صفحه.

از ظن هانیه هژبرالساداتی

  • داستان طرح: ماجرای دو تا جوان علاف است که یکی حراف است و دیگری دخترباز و تصویر پایانی داستان بیهودگی ارتباط زنان را با این دسته از مردان نشان می‌دهد.
  • موضوع: روابط اجتماعی
    • مضمون: بیهودگی
  • شخصیت‌های حاضر در داستان:
    • لنه هان: همه او را یک زالو می‌دانستند، حراف قهار، هیچ‌کس نمی‌دانست منبع درآمد او چیست،
    • کورلی: پسر یک بازرس پلیس، سر بزرگ گرد و چرب، خودشیفته، ارتباطات عاطفی و جسمی زیادی با دخترها دارد (تلاش کردم به‌جای دخترباز یه چیزی بنویسم 🤣)
  • ژانر:
    • خبری (میتونه پرسشی هم باشه، خیلی بخوای تحت تأثیر جیمز جویس بودنش جوگیر بشی)
    •  واقع‌گرا
    • عینی؛ روان‌شناسی رفتارها
    • پایان بسته
    • آسان نویس
    • داستان با جهان تجربی برابر است
    • جامعه‌شناختی
  • زمان: غروب یک روز در ماه آگوست، یکشنبه،
  • مکان: تپه میدان روتلند،
  • مسئله تأویلی متن: روان‌شناسی اجتماعی: از منظر فمینیسم هم می‌شود آن را خواند.
  • راوی: سوم‌شخص. دانای کل
  • زمانمندی: خطی
  • تعبیرهای جالب
  • چشمانش را که از لذتی مکارانه می‌درخشید، هرازگاهی به چهره همراهی‌اش می‌دوخت.
  • چهره‌اش هنگامی‌که امواج احساسات از آن می‌گذشت، منظری بلازده به خود می‌گرفت.
  • او ولگرد فعالی بود که به انبار بزرگی از داستان‌ها شعرهای بندتنبانی و معماها مجهز بود.
  • هیچ‌گونه حساسیتی نسبت به انواع بی‌ادبی‌ها نداشت.
  • حرکت آونگ وار بدن تنومندش، دوستش را مجبور کرد تا چند قدم سبک در خیابان بردارد و دوباره به پیاده‌رو برگردد.
  • اندک تمسخر کلامش باعث می‌شد تا حالت متملقانه کلامش کم‌رنگ‌تر شود. برای آن که خود را حفظ کرده باشد، عادت داشت تملق‌هایش را طوری بیان کند که به نظر شوخی برسند.
  • کورلی به نرمی زبانش را بر روی لب بالایی‌اش کشید.
  • کورلی انگاری بخواهد حشره سمجی را از خود دور کند سرش را چندین بار به اطراف چرخاند و ابروهایش در هم رفت.
  • مایه‌ای از پیروزی در جثه‌اش گام‌های آرامش و صدایی که از چکمه‌هایش برمی‌خاست، وجود داشت.
  • لبخند مورب زن

 

  • پ ن : متاسفانه داستان به واسطه ترجمه نادرست تحریف شده!
  • کار بد دیگری که تازگی‌ها بین ناشران و مترجمان عزیز رواج پیدا کرده همین است که از یک مجموعه داستان، چند تایش را برمی‌دارند با اسامی دیگر و گذاشتن و اسمی دیگر بر کتاب ترجمه می‌کنند و به بازار می‌فرستند و اگر خریدار بخت‌برگشته در دوران قرنطینه همین‌طور کتاب‌های مختلف از یک نویسنده را درو کرده و سفارش داده باشد، هی باید لجش در بیاید که چرا مغلوب این کلاهبرداری یقه سفیدی طبقه به‌اصطلاح نخبه مملکت شده!! 😐
  • چهار داستان در این کتاب از کتاب دوبلینی‌های جیمز ترجمه شده:
  • “خواهران” داستان دوم کتاب اصلی که تحت عنوان دوبلینی چاپ شده و من فایل پی‌دی‌اف نسخه انگلیسی (آموزشی اسپانیش هایی که مایلند کتاب را به انگلیسی مطالعه کنند) را روی کلمه دوبلینی‌ها قرار می‌دهم.
  • “دو ولگرد” که در واقع باید دو علاف یا علاف‌های تودل‌برو، همچنین چیزی ترجمه می‌شد داستانِ هفتم این کتاب است.

  • “پانسیون” که داستان هشتم کتاب اصلی است
  • و “تکه‌ای ابر” که داستان نهمِ کتاب اصلی است.

 

  • مترجم و ناشر محترم بدون هیچ‌گونه توضیحی در شناسه کتاب چنان آن را به بازار عرضه کرده‌اند که انگار کتابی جدا از دوبلینی‌ها باشد. البته من هم مقصر بودم که قبل از اینکه راجع به آثار جیمز جویس تحقیق کافی کنم خریدم. این بلا در آثار دونالد بارتلمی و چند تا نویسنده داستان کوتاه نویس دیگر هم سرم آمده :/

 

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

نقد

قلعه‌ی سفید

نوشته‌ی اورهان پاموک، مترجم ارسلان فصیحی، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۰، گوینده احسان چریکی،ناشر صوتی نوین کتاب، سال انتشار صوتی ۱۳۹۶، مدت زمان ۷ ساعت و ۱۷

ادامه مطلب »
نقد

فارنهایت ۴۵۱

نوشته ری بردبری، ترجمه معین محب علیان، انتشارات میلکان،۱۳۹۷، ۱۴۸ صفحه. نسخه اصلی کتاب ۱۹ اکتبر سال ۱۹۵۳ چاپ شده… داستان طرح: گای مونتگ آتش‌نشانی

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

داستان کوتاه ِ صوتی

ذات هر لامپ

  متن داستان پ ن: واسه مشق کلاس شخصیت پردازی کارتونی و استوری بُرد این داستانو انتخاب کردم. به نظر خودم انگلیسش از فارسیش جذاب‌تره

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

درخت زیبای من

ژوزه مائوروده واسکونسلوس،درخت زیبای من، ترجمه مرضیه کردبچه،نشر شبگون، ۱۳۹۷ و ترجمه مهدی شهشهانی، نشر قو، ۱۳۸۲٫ من دارم این دو نسخه رو میخونم. ظاهرا

ادامه مطلب »
جنس سرگردان: سایه

سایه: قسمت اول

­   تلفن را قطع می‌کنم. لحاف را بالا می‌کشم تا روی شانه‌های لخت النا را بپوشاند. کمی خودش را جا‌به‌جا می‌کند. باید برگردم ایران.

ادامه مطلب »