مورگان فورستر در کتاب جنبههای رمان[۱] مینویسد:
اگر از شکل جمجمه انسان نئاندرتال قضاوت کنیم باید بگوییم که او نیز به داستان گوش میداده است. شنونده اولیه آدمی بوده ژولیده موری که خستهوکوفته و پس از مبارزه با ماموتها یا کرگدنهای پشمالو در کنار آتش مینشسته و چرتزنان به داستان گوش فرا میداده و تنها چیزی که او را بیدار نگه میداشته «انتظار» (هول و ولا یا تعلیق) داستان بوده است:
بعد چه خواهد شد؟
داستانسرا سلانهسلانه داستان را ادامه میداد و پیش میرفت و شنوندگان به حدس درمیافتند که چه خواهد شد و چه پیش خواهد آمد یا به خواب میرفتند و یا او را میکشتند. مخاطرات امر را میتوانیم از وضع و حال و نحوه رفتار شهرزاد در زمانهای نزدیکتر دریابیم. شهرزاد به این جهت از مرگ نجات یافت که میدانست سلاح «انتظار» را چگونه به کاربرد و این تنها سلاح ادبی است که بر مستبدان و وحشیان کارگر میافتد.
[۱] فورستر، ادوارد مورگان، جنبههای رمان، ترجمه ابراهیم یونسی، موسسه انتشارات نگاه.
.آخرین دیدگاه