اشتراک گذاری

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در telegram

فرزند پنجم

۱۴۰۰-۰۶-۱۲

دوریس لسینگ، ترجمه مهدی غبرایی، نشر ثالث، ۱۳۸۸، ۱۶۷ صفحه.

دوسش داشتم… فضاش با ذهن من خیلی همخوان بود…

یه چیز جالب اینکه دوریس لیسنگ با اسم می تایلر توی ایران به دنیا اومده. پدر مادرش انگلیسی بودند و باباش کارمند بانک شاهنشاهی ایران بوده … فکر کنم یه جا خونده بودم توی کرمانشاه به دنیا اومده … نمیدونم چرا ذوق مرگ شدم… شاید بیشتر از جمله ای که چند وقت پیشا راجع به دولت ایران گفته بود ذوق مرگ شدم… فکر میکنم عقده کمبود توجه بین المللی دارم که وقتی یکی به وضعیتمون توجه میکنه خوشم میاد… نمیدونم…

باز واسه بعضیا که “صفت را بکش” لق لقه زبونشون شدن کافیه دو تا صفت توی یه صفحه ببینند تا کیک یزدی باران کنند کل نوشته رو! لسینگ از صفتهاش پشت سر هم استفاده میکنه … برای نمونه از همون صفحه اول رمان:

“دیگران به آنها میگفتند محافظه کار، دِمُده، اگر نگوییم امل، خجالتی، نچسب و صفتهای نامهربانانه ای که به آنها نسبت میدادند … بیشتر مهمانان در آن فضای تنگ چسبیده به هم … یا مثل صفحه های گردان نامرئی… با لباسهای هیجان انگیز و اجق وجق و رنگارنگ… موهای نرم و قهوه ای … موهای سیاه و نرم و براق… نگاه های شوخ و شنگ … خانه بزرگ نیمه مخروبه … فردریک مهربان و سرد و خشک بود … اتاق فکسنی و سرد… زنی جنجالی، مهربان، لایق با خوش خلقی بدبینانه خاص ثروتمندان و…” قصّ علی هذا…

بشه که بیخیال کنین: “هر جا صفت را دیدی بکش… ننویس اتاق فکسنی و سرد… فکسنی بودن و سرد بودن را نشانم بده …” ( بادهن کجی بخوانید پلیز و با حالت ایموجی گرداندن چشم).

نمیدونم چرا نمیفهمیم واسه نوشتن وحی منزلی وجود نداره…

یه کارگاه نویسندگی خلاق به زبون انگلیسی شرکت کرده بودم، استاده ده تا قانون گفت قانون دهم این بود که : حالا همه قوانین رو نقض کن!

البته جز قانون اول : بنویس و بنویس و بنویس… همیشه بنویس… حالا ده برابر آن بخوان…!

حالا شما با ذره بین بگرد توی نوشته های دیگران صفت پیدا کن بگو صفت کشت کو؟ ایموجی لبخند کج

  • باز از اون روزای بی اخلاقمه …

امیدوارم از خوندن کتاب لذت ببرید…

 

دسته‌بندی‌ها

.دسته ها

10 پاسخ

    1. 😍😍😍بن در جهانو نخوندم سارا ، الان از طاقچه بی نهایت گرفتم ۱۲۵ صفحه است با تنظیمات من … امروز میخونمش کم حجمه … مرسی از معرفی… پلیز از این کارا زیاد انجام بده 😘😘راستی سارا دیشب قبل خواب یادم اومد تو هم شعر میگفتی؟ درسته؟ واسه روز معلم منو روی یه شعر بینهایت وزین که فکر کنم غزل بود اگه اشتباه نکم تگ کرده بودی… درست یادمه؟

      1. اره ادامه ی فرزند پنجمه یه جورایی جلد دومش و تعداد صفحاتشم کمه..من دوست داشتم هردوشو😍😍😍چشم حتما انجام میدم🙈اما دایره ی مطالعه ی کتب شما اینقدر وسیعه که خیلی کم پیش بیاد کتابی و من بگم و شما نخونده باشید😘😘😘😘😍😍😉😉😉😉
        آره منم شعر میگم البته اگه بشه اسم اونا رو شعر گذاشت، چون هم خیلی کم و دیر به دیر اتفاق میفته و هم خیلی قشنگ نیست🙈ولی تو مناسبت‌ها مثل تولد یا هر اتفاق دیگه ای فکر کردن به طرف مقابل یه شوری و در من ایجاد میکنه که مینویسم یا گاهی که فرصتشو دارم میبینم یه چیزایی همش میاد تو ذهنم خیلی دوست دارم این حس و حالشو…
        یادمه روز معلم برای شما هم همینطور بود وقتی داشتم بهتون فکر میکردم به مهربونی ها و اخلاق خوبتون و هر چه از شما که ما رو شیفتتون کرده، اومدن توی سرم و نوشتم 😍😍😍😍😍😍جان دلم 😍😍😍اره یکی از پستای اینستام گذاشتم تگ کردمتون خیلی خوب یادتونه😍😍😍🙈😍😍خیلی به من لطف دارید مهربونترینم و البته که اصلا و ذره ای به پای شعرهای قشنگ شما نمیرسه😍😍😘😘😘😘

        1. یه عالمه واست وراجی کرده بودم اینترنت قطع و وصل شد پرید … بیعدب(اینترنت)
          یه جا خونده بودم شاید اول همین رمان که منتقدا گفته بودند لسنیگ داستان رو نصفه ول کرده و بعد سال دوهزار اینا مثه اینکه دوباره ادامشو نوشته … ولی به نظر من که نصفه نبود داستان توی ذهن خواننده و با تخیلات خودش میتونست تموم شه …
          و اینکه بنویس سارا … خودتو مجبور کن که بنویسی که ذوق شعر نوشتنت و نوشتنت در تفکر حقوقی و جرم شناختی مضمحل نشه … روزی نیم ساعت صبح به صبح خودتو مجبور کن بنویسی… حتی اگر یک صفحه پر کنی : هیچ که از کارهای مورد علاقه منه … یا فحش دادن… خیلی کیف میده … 🤣🤣
          فدای تو و فدای مهربونیات و اینا و جون من به اراجیف من اسم شعر نده که اصلا حتی یه ثانیه به ذهنم خطور نمیکنه همچین توهینی رو به شعر بکنم… مرسی که هستی… خاک تو سر اینترنت کامنت قبلیم جوششی تر بود بهتر بود 🤣🤣😍😍😍😍من برم ادیت قسمت بیست و دو صوتی ….

          1. کاملا موافقم باهاتون👌🏻👌🏻👌🏻
            و اینکه آره مینویسم گاهی وقتا، نوشتن و دوست دارم 😍😍😍اما چشم حتما سعی می‌کنم که هرروز این کارو انجام بدم😍😍😍رسالم تموم شه کلی کار برای انجام دادن دارم( البته میدونم آدم تحت هر شرایطی باید به برنامش برسه و نباید رساله و چیزای دیگرو بهانه کنه منم تلاشمو میکنم ولی بازم رساله تموم بشه با خیال راحت تر میتونم به برنامه هام برسم😍) و حتما اون موقع تو روتین هرروز نوشتن و میذارم😉😉😉
            برای من که نوشته ها و اشعارتون اراجیف نیست😝🥺میلیون بارم لازم باشه تکرار میکنم😊😊😊❤❤❤

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

شاید این‌ها هم جالب باشد

کتاب‌هایی که خوانده‌ام

مرگ ایوان ایلیچ

مرگ ایوان ایلیچ؛ نوشته لئو تولستوی؛ ترجمه صالح حسینی؛ انتشارات نیلوفر به نظرم هر کسی باید یک بار این داستان رو بخونه. نشر هرمس، قطره،

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

بن بست نویسنده

بن بست نویسنده. نوشته وودی آلن. ترجمه محمدرضا اوزار.نشر بیدگل.  شامل سه داستان ریور ساید درایو؛ با سه شخصیت اصلی : فرد ، جیم و

ادامه مطلب »
کتاب‌هایی که خوانده‌ام

حکایت دختران قوچان

داشتم برای «کارگر» یا به قول مامانم «ندیمه‌ی» شخصیت مامی توی داستان سایه دنبال اسم می‌گشتم که به کتاب حکایت دختران قوچانِ نجم‌آبادی برخوردم. این

ادامه مطلب »

مطالب تصادفی

داستان کوتاه

خاکستریِ رنگی

  دختر آپارتمان روی به روی خانه ما خیلی تنهاست. از این‌ور خیابان نمی‌توان درست سنش را تشخیص داد؛ اما بعید می­دانم بیش از بیست

ادامه مطلب »