گاهی آنقدر غرق کاری میشویم که هدف و انگیزهی اولیهی آن یادمان میرود. داستانی تکراریای که آدمی در طول تاریخ به صور مختلف مرتکب شده است. تمام دانشجویان کارشناسی ترمهای آخر (که درس جرمشناسی را گذراندهاند) هم میدانند که رشتههایی از این قبیل درنتیجهی نقد کنت به مطالعات انتزاعیِ علوم انسانی پدیدار شدند: «چطور میتوان در کتابخانهها نشست، در فضایی مطبوع چای و قهوه نوشید و به دنبال عوامل مؤثر بر مسائل و آسیبهای اجتماعی و پاسخی مناسب برای رفع آن گشت؟» او اصرار داشت که جامعه را میتوان از طریق علمی مورد تجزیهوتحلیل قرار داده و همانند پژوهشهای علمی در علوم محض همچون شیمی و زیستشناسی، موفق به کشف پدیدارهای عینی شد؛ اما برای انجام این کار باید از کتابخانهها به دلِ جامعه زد. این دیدگاه شاید حتی از نظریهی داروین بر لمبروزو اثرگذارتر بود که بررسیهای سیماشناسی جنایی خود را روی مجرمان و سربازان آغاز کرد.
تا پیش از آشنایی با جرمشناسی محکومان، گاهی دانشمندان علوم انسانیِ پیش از کنت را مجسم میکردم و به این ریشخند میزدم که چطور میتوانستند اینقدر ابله، بله ابله باشند که دور از جامعه برای جامعه نسخه بنویسند. گرچه بهعنوان فردی که خود را با جرمشناسی انتقادی همسو میبیند به رویکرد پوزتیویستیِ کنت به علتشناسیِ مسائل اجتماعی نقد داشتم؛ اما اولین باری که با مفهوم و ایدهی جرمشناسیِ محکومان آشنا شدم، یاد او افتادم و بیدرنگ تشابه عجیبی میان خودمان -ما جرمشناسانِ سدهی بیستویک- و دانشمندان قرن هجدهم دیدم که ریشخندشان میکردم. ما با هم فرق چندانی نداریم؛ آنها بدون رفتن به دل جامعه برای مسائل اجتماعی نسخه میپیچیدند، ما بدون تجربهی محکوم شدن یا زندان رفتن، از مجرمان و محکومان تصویر میسازیم و برایشان -به باور خود- بهترین راهکارها را پیشنهاد میدهیم. ما داعیهی احترام به کرامت ذاتی انسان را سر میدهیم؛ اما مجرمان را -صادقانه پیش خودمان اقرار کنیم- افرادی غیرقابلاعتماد تلقی میکنیم. درحالیکه بهراستی تنها تفاوتمان با هم شاید کمی شانس برای در دسترس بودن گزینههای مشروع بیشتر و نهایتاً تجربهای متفاوت باشد.
کتاب حاضر که روایت همین تجربهی متفاوت انسانهایی همانند ماست، واقعیت زندگی در زندان، مسائل و مصائب آن را به تصویر میکشد. با بیانی ساده و ادبیاتی روان (دستکم در نسخه انگلیسی آن) بر ابعادی از مجازات حبس، نور میتاباند که تاکنون از دید بسیاری از جرمشناسان و سیاستمدارانِ با حسن نیت (اگر واقعاً چنین افرادی وجود داشته باشند) پنهان بوده است. به سبب آنکه مؤلفان بخشهای مختلف این کتاب، افراد مختلفی بودهاند و برخی حتی برای بیان مطلب خود از انگلیسی بسیار ساده و محاورهای یا حتی برخی موارد ادبیات منسوب به زندانیان استفاده کردهاند، برای احترام گذاشتن به سبک نوشتاری نویسندگان، تلاش شد تا ضمن وفاداری به معنا و پایبندی به شیوهی ترجمه، تفاوتهای فردی در انتقال معنا در ترجمه نیز (مانند متن اصلی) بازتاب یابد.
این کتاب دیدگاه آدم را بهکلی تحت تأثیر قرار میدهد تا از خودش بپرسد: «بهراستی به اتکای چند عدد و آمار میتوان با سرنوشت انسانها بازی کرد و آنها را مورد قضاوت قرار داد؟». شاید بتوانم بهجرئت بگویم این کتاب با تمام کتابهایی که تاکنون در حوزهی جرمشناسی خواندهام متفاوت است و بدون تردید ارزش خواندن دارد. هر فصل بهمثابهی ورود به دنیایی است که تا لحظهی خواندن هیچ درکی از آن ندارید؛ اما بهخوبی آن را میفهمید و مدام از خود میپرسید «آیا میتوان چنین فضایی برای محکومان کشورمان ایجاد کنیم؟ تا از تغییرات موفقیتآمیز درونی و درنتیجه بیرونی خود حرف بزنند؟ بیآنکه نگران باشند؟ آیا زمان آن نرسیده که بهجای تکیه بر آمارهای گمراهکننده به داستانهای همدلکننده گوش کنیم؟ آیا حکایات زنده و واقعی ِآدمها دلالتهای قویتری برای تحول سیاستهایمان نسبت به اعداد خشک و بیروح همراه ندارند؟ و هزاران سؤال دیگر که این کتاب با ماهیت متفاوت خود در ذهن شما ایجاد میکند». یکی از جملات این کتاب تا زمانی که زنده ام در گوشم زنگ خواهد زد: «سطح هر ایدئولوژیای را که بتراشی، درنهایت به یک زندگینامه میرسی».
برای من لحظهلحظهی ترجمهی این کتاب لذت و آرامش و تلنگر به کلیشههای ذهنیام بود. کاویدن دنیای جدیدی که از دنیای پرآشوب و پرحاشیهی این روزهای جامعهی ما بسیار زیباتر است و امیدوارم بتواند تلاش کوچکی برای کمک به بِهزیستنِ محکومان و زندانیان در ایران باشد. بااینحال، به قول استاد عزیزمان دکتر علی آزمایش: «مشقِ نانوشته غلط ندارد»؛ پس بازهم به رسم پیشین از تمامی خوانندگان عزیز تقاضامندم تا کاستیها و نقایص این ترجمه را از طریق ایمیل/رایانامه[۱] با من در میان بگذارند تا در مشقهای بعدی مرتکب اشتباهات کمتری شوم.
از استاد عزیزم آقای دکتر عباس شیری، از صمیم قلب سپاسگزارم که پیشنهاد ترجمهی این کتاب را به من دادند و نسخهی اصلی آن را در اختیارم گذاشتند[۲]. سخاوت علمی و حمایت ایشان از دانشجویان و اساتید جوان، ستودنی است. ضمن قدردانی بسیار، برای ایشان و تمامی دستاندرکاران بنیاد حقوقی نشر میزان آرزوی سلامتی و شادی روزافزون دارم.
چونانِ همیشه تقدیم به همدم و همنفسم: محمود سیدی
چهارم دیماه ۱۳۹۷ – مشهد
[۱] Honey_hozhabr@yahoo.com
[۲] لازم به ذکر است نسخهی حاضر از اولین ویراست کتاب ترجمهشده، درحالیکه کتاب طی سالهای بعد بهکرات موردبازنگری قرارگرفته و روزآمد شده است. مترجم بهرغم تلاشهای بسیار موفق به دریافت نسخهی پیدیاف جدید کتاب نشد؛ البته تهیهی نسخهی چاپی کتاب امکانپذیر بود، اما متأسفانه به سبب نرخ بالای دلار، به ترجمهی نسخهی اسکنشده با کیفیت بسیار پایین اکتفا شد که روند ترجمه را هم بسیار کند میکرد.
یک پاسخ
غمی در نوشتارتون هست که مرا هم از ادامه دادن ترساند☹︎
من از طرف این جامعه دچار آنومیک از شما به خاطر اتفاقات پیش آمده عذر خواهی می کنم
امان از افکار پوسیده
امان از جهالت مردم
امان از فقر فرهنگی ناشی از فقر مطالعه