داخلی – اتاق خواب – روز
دختربچهای حدوداً هشتساله توی تخت دراز کشیده. نور آفتاب روی صورتش میتابد. چشمهایش را باز میکند و به سقف نگاه میکند.
خارجی- لب ساحل- روز
دختربچه از روی تپه یا صخرهای بهگونهای نامطمئن که هرلحظه انتظار زمین خوردنش میرود، پایین میرود و بهطرف دریا میدود. دریا موج چندانی ندارد و آرام است. نور خورشید روی دریا میتابد. دختربچه لباسهایش را درمیآورد. زیر لباسها، مایو به تن دارد. مایوی سیاه که برای سن بچه بزرگ به نظر میرسد. به اطراف و پشت سرش نگاه میکند و میدود توی آب. هی جلوتر و جلوتر میرود. آب تا لب گردنش بالا میآید. اسیر موج میشود. یکی دو بار سرش را از آب بیرون میآورد و ناگهان شروع به دستوپا زدن میکند. انگار زیرآب با چیزی درگیری دارد. بعد از چند بار تقلا خود را از چنگ هر چیزی که زیرآب هست رها میکند و بهطرف ساحل شنا میکند؛ اما پشت سرش ردی از خون توی آب به چشم میخورد.
داخلی- اتاقخواب – روز
دختربچه توی تخت دراز کشیده. نور آفتاب روی صورتش تابیده. چشمهایش باز است و به سقف نگاه میکند.
خارجی- توی شهربازی خلوت- روز
دختربچه تنهاست. با نگرانی به اطرافش نگاه میکند. روی تاب مینشیند و تاب میخورد. بعد میدود و بهگونهای نامطمئن و خطرناک از پلههای سرسره بالا میرود. سر میخورد. سرسره را میخواهد برعکس بالا برود. چند بار تلاش میکند. محکم میخورد زمین و زانو و چانهاش به سرسره میخورد. دردش میگیرد. با زانوهای جمع کرده پایین سرسره مینشیند. با یک دست چانهاش را میمالد با دست دیگر زانویش را. از جایش بلند میشود و توی شهربازی اینطرف و آنطرف میدود. چشمش به تابلوی تونل وحشت میافتد.
داخلی- تونل وحشت- روز
دختربچه آرامآرام توی تونل راه میرود. اینطرف و آنطرف را نگاه میکند. عروسکی چیزی از جا میپرد. دختربچه نمیترسد و زبانش را درمیآورد. صدایی از پشت سر میآید. دختربچه نگاه عاقل اندر سفیهی به صدای پشت سرش میاندازد. جلوتر میرود. ناگهان میافتد توی یک چاه آب. دستوپا میزند. تقلا میکند. دوباره گویی با چیزی توی آب درگیر باشد، تقلا میکند، خودش را که بیرون میکشد انگار پا ندارد.
داخلی- اتاقخواب – روز
دختربچه توی تخت دراز کشیده. نور آفتاب روی صورتش تابیده. چشمهایش باز است و به سقف نگاه میکند.
خارجی- پارک جنگلی- روز
دختربچه لب پرتگاهی ایستاده و با حرکات خطرناک با یک بادکنک بازی میکند. صدای باز شدن در اتاق شنیده میشود.
داخلی- اتاقخواب – روز
سر دختربچهای که در تخت خوابیده بهطرف در اتاقش برمیگردد. زنی با لبخند درحالیکه دارد ویلچری را به درون اتاق میآورد، وارد اتاق میشود.
12 پاسخ
عزیزمممممم🥺🥺🥺جالب بودددد به نظرم طوری نوشتین که میتونه برداشت های متفاوت از دید های متفاوت کسایی که میخونن (یا بعدا اگه تبدیل به فیلم هم بشه کسایی که ببینن) ایجاد کنه و این خیلی جالب ترش میکنه 👌🏻👌🏻😻😻
ساناز میشه برداشتتو بگی؟ محمود که هیچی نفهمید. اقبال هم که یک داستان دیگه فهمید.میخوام بدونم نقصم در انتقال مطلب چی بوده.
من این برداشتو داشتم که این دختر، پا نداره (آخرش در اتاق باز میشه و یکی با ویلچر میاد داخل) و دو تا تصور داشتم که یا قبلا پا داشته و پاهاشو تو یه حادثه از دست داده یا هم کلا از بچگی مثلا حتی قبل اینکه عقلش برسه پاهاش نقص داشتن و قطع شده ، واسه همین هم هی تو تصوراتش یا کابوس ها و خواب هاش صحنه هایی رو میبینه که تو یه موقعیت خطرناکی قرار داره که ته همشون پاهاشو از دست میده، لب پرتگاهه مثلا که داره بازی میکنه و باد میاد و قراره پرت بشه پاهاشو از دست بده یا توی تونل وحشت میره و اتفاقاتی میفته که تهش باز قراره پاهاشو از دست بده یا میره تو آب و یه موجودی تو آب هست که پاهاشو میگیره و پاهاشو از دست میده…
عاشقتم فقط😍😍 … اینو اسکرین شات بگیرم واسه اقبال و محمود😒😕🤨
خیلی جالب بود ❤️❤️❤️
مثل فیلم کوتاه 📚📚📚
اون قسمت های که بیرون( خارجی) چیزایی که اتفاق افتاده برای دختر ؟ و توی قسمت های داخلی داره بهشون فک میکنه ؟
یا میتونه یه دختر بیمار با یه دختر سالم مقایسه میشه
درست برداشت کردم 🙈
برداشت درست و غلط نداریم… برداشتت هر چی هست درسته… 😘😘😘مرسی که میخونی… صفرعلیمو نخوندی هدیااااا… میدونم تو خوشت می اومد
من فقط حدس زدم ویلچر مال دختر بچه است و پاهاش مشکل داره. من واقعن عذرمیخوام🤦♀️
چرا عذر بخوای؟😍😍😅😅قربون حدستون خب
دختره مي رفت تو خاطراتشو مي اومد؟ يا هي خوابش ميبرد بيدار ميشد؟
هر دوش میشه که بشه
جالب بود برام، ولی برای اینکه به عمق ماجرا پی ببری باید خودتو به جایه دختر قرار بدی؛ برداشت من دختری که ناتوانی جسمی داره واین قضایا بالا حاصل تخیلات اوست.
این نظر منه!
میتونستین چاشنی امید رودراین ماجرا بیشتر کنین.
ممنونم از کامنت و پیشنهادتون … حتما توی روزی که بخوام بازنویسیش کنم به این نکته دقت میکنم … 🙌💓