هنر داستاننویسی: با نمونههایی از متنهای کلاسیک و مدرن؛ نوشته دیوید لاج، ترجمه رضا رضایی، نشر نی، ۱۳۹۷٫
لازم به ذکر است که برای فهم بهتر مطالب کتاب ضروری است اصل آن مطالعه و به مثالها دقت شود. من کل این کتاب را در ۵ بخش تحت عنوان نام خود کتاب به اشتراک میگذارم. ضمن اینکه به نظرم خلاصهبرداری از یک کتاب بشدت بستگی به دانستههای قبلی فرد دارد و ممکن است خیلی از نکات مهم که به نظر من نیازی به مطالعه نداشته حذفشده باشد یا خیلی از نکات پیشپاافتاده برای کسانی که مطالعات عمیق دارند، در این خلاصهبرداری ذکر شده باشد. مهمترین نکته این است که به نظر مجموعه این یادداشتبرداریهای شمایی کلی از کتاب در اختیار مخاطب قرار میدهد.
رمانهای دیوید لاج:
- سینمارو ها
- بریتیش میوزیم دارد فرومیپاشد
- جاها عوض
- تا کجا میتوانی بروی؟
- دنیای کوچک
- کار قشنگ
کتابهای آموزشی:
- زبان داستان
- رماننویس بر سر دوراهی
- شیوه مدرن نویسی
- کارکردن با ساختارگرایی
- تئوری و نقد مدرن
- پس از باختین: جستارهایی در داستان و نقد
- مجموعهای از جستارهایش به نام باز نویسی
- هنر داستاننویسی
- پراتیک نوشتن
- آغاز داستان:
اهمیت پاراگراف اول؛
جمله اول باید جلبتوجه کند.
جمله دوم بگوید راوی کیست.
جمله سوم راوی میخواهد چه بگوید؟
سرانجام این چه، چیست؟
- مؤلف مداخلهگر:
در اوایل قرن بیستم صدای نویسنده مداخل گر کمکم طرفدارانش را از دست داد. بهاینعلت مهم که نوع صدا با جلب کردن توجه خواننده به خود عمل روایت، به تخیل رئالیستی صدمه میزند و بار احساس تجربهای که دارد بیان میشود میکاهد. همچنین نوعی مرجعیت و همهچیزدانی خدا گونه با خود دارد که در زمانه شکاک و نسبی و باور ما به مذاقها خوش نمیآید.
در ادبیات داستانی مدرن صدای مؤلف کمتر به گوش میرسد و حتی خاموش شده است، زیرا آکسیون از طریق ذهن کاراکتر ارائه میشود یا اصلاً وظیفه روایت کردن به عهده کاراکترها گذاشته میشود. در ادبیات داستانی مدرن وقتی از صدای مؤلف مداخلهگر استفاده میشود معمولاً این کار با نوعی خودآگاهی تجاهل آمیز صورت میگیرد؛
اما نویسندگان پسامدرن با افشای چفتوبستهای ساختههای داستانی خود اعتماد خام به رئالیسم مرسوم را نفی میکنند.
- تعلیق:
رمان یا داستان باید با طرح کردن پرسشهایی در ذهن مخاطب و به تعویق انداختن جواب این پرسشها به کشش و علاقه مخاطب تداوم ببخشد.
پرسشها دو نوع هستند:
- یا به رابطه علت و معلولی برمیگردند: مثلاً کار کی بود؟
- یا به سیر زمان: مثلاً بعدش چه میشود؟
ازآنجاییکه تعلیق بلافاصله شکلهای عامهپسند ادبیات داستانی را به ذهن متبادر میکند رمان نویسان ادبی دوره مدرن خیلی وقتها آن را تحقیر کردهاند یا به آن اهمیت ندادهاند.
- اسکاز نوجوان:
اسکاز لغتی روسی است باری نوعی از روایت اولشخص که بیشتر مشخصات گفتاری دارد تا نوشتاری. در این نوع رمان یا داستان، راوی کاراکتری است که به صیغه اولشخص حرف میزند و خواننده را دومشخص خطاب میکند. این کاراکتر از کلمات و خصوصیات نحوی گفتار خودمانی استفاده میکند و به نظر میرسد که دارد خودجوش و فیالبداهه داستان را نقل میکند. نه به روش سنجیده و صیقل یافته نوشتاری. کار ما بیشتر شنیدن است تا خواندن و انگار در رستوران یا قطار با یک غریبه وراج طرف شدهایم.
برای رمان نویسان آمریکایی اسکاز وسیله خوبی بود برای خلاص شدن از سنتهای ادبی موروثی انگلستان و اروپا. انگیزه قوی اولیه را هم مارک تواین داد. کل ادبیات مدرن امریکا از یک کتاب مارک تواین به نام هاکلبری فین برخاسته است. ارنست همینگوی باور دارد کار مهمی که مارک توین کرد گذاشتن سبک محاوره بومی به دهان راوی خام کم سن و سال بود.
- رمان نامه نگارانه:
در قرن هجدهم باب شد. (الآن شاید بتوان رمان ایمیل طوری و رمان مبتنی بر فضای مجازی نوشت).
رمان نامه نگارانه یک نوع روایت اولشخص است اما ویژگیهایی دارد که در سبک و سیاق آشناتر خود زندگینامه از آنها خبری نیست. در خودزندگینامه راوی قبل از آنکه شرح داستان را شروع کند داستان را میداند؛ اما در نامهنگاری با فرایندی تکوینی روبهرو هستیم. البته با استفاده از فرم یادداشت روزانه نیز میتوان همین نمود یا تأثیر را ایجاد کرد؛ اما رمان نامه نگارانه دو مزیت اضافه دارد. مزیت اول این است که میتوانید از بیش از یک نامهنگار استفاده کنید و یک رویداد واحد را از دیدگاههای دیگر نیز نشان بدهید. با برداشتهای کاملاً متفاوت که این کار را سیموئل ریچاردسن به نحو احسن در کلاریسا انجام داده است. مزیدت دوم این است که اگر مانند مایلک فرین به یک نامهنگار اکتفا کنید بازهم برخلاف یادداشت روزانه نامه خطاب به آدم مشخصی نوشته میشود که جواب او بر جریان نامهنگاری تأثیر خواهد گذاشت و این چیزی است که ازلحاظ بیانی بغرنجتر و جالبتر است و تلویحان روشنکننده نکتههای بیشتری خواهد بود. گاهی نامهها شبیه تکگوییهای دراماتیکاند که در آنها فقط حرفهای یکطرف گفتگو را میشنویم و بقیه را خودمان باید استنباط کنیم. در اینجا سبک اسکاز شباهت مییابد اما درعینحال این طرز نگارش خیلی راحت میتواند نگارش عصبی را نیز در بربگیرد.
.آخرین دیدگاه