تاریکی…
«تاریکی… شکافته شده با بارقههای دوردست روشنایی» چه کنیم با نوزاد این زن؟ پرسید این را یکی از خدایان بالانشین… لوله توپ به عقب
«تاریکی… شکافته شده با بارقههای دوردست روشنایی» چه کنیم با نوزاد این زن؟ پرسید این را یکی از خدایان بالانشین… لوله توپ به عقب
خيال خام پلنگ من به سوي ماه پريدن بود و ماه را ز بلندايش به روي خاك كشيدن بود پلنگ من دل مغرورم پريدو
گمان می بردم که زیستن می آموزم، مردن می آموختم… لئوناردو داوینچی از کتاب جاده فلاندر، نوشته کلود سیمون، ترجمه منوچهر بدیعی، نشر نیلوفر، ۱۳۸۲،
جمهوری وجدان، شیموس هینی، مجموعه شعر، انتشارات سولار، ۱۳۹۴، ۱۴۴ صفحه. از شعر کار مزرعه … از روی عمد میتوانست کتاب انکارش را بگشاید صفحهای
جمهوری وجدان، شیموس هینی، مجموعه شعر، انتشارات سولار، ۱۳۹۴، ۱۴۴ صفحه. از شعر تعطیلی میانترم تمام صبح زیر درخت ملول دانشگاه نشستم و صدای ناقوس
هر چیزی تاراج خیانت و دادوستد میشود بال سیاه مرگ برافراخته است هر چیزی را گرسنه و آزمند میخورد اینسان چرا چراغی میدرخشد در
هر چه بیشتر به خاطر بیاوری به مردن نزدیکتر میشوی… تقلای یادآوری گذشته مثل هر ناکامی دیگری به این میماند که تلاش کنی کورمالکورمال
زندگی و مرگ، خوابوبیداری؛ اینها توقفگاههای جان سرگشتهاند که یکی از پس دیگری میپیمایدشان و در این راه از اشیا اشارتها و علامتهایی را برمیگیرد،
جمهوری وجدان، شیموس هینی، مجموعه شعر، انتشارات سولار، ۱۳۹۴، ۱۴۴ صفحه. از شعرِ از هر چه میگویی چیزی نگو من دارم اینها را مینویسم پس
شکوفاییِ “خودِ برتر” مهمترین مهارت در این دنیاست، ولی هیچکس به فکر آموزش آن نیست… نداشتن این مهارت عموماً باعث احساس سرخوردگی در زندگی
وقتی با امید و اشتیاق به دنبال چیزی باشید و پس از هر بار شکست از نو شروع کنید، هیچچیزی غیرممکن نیست. ایلان ماسک ایلان
کمالگرایی با تلاش برای بهترین بودن فرق دارد و ربطی به ارتقای خود ندارد. در عوض حول محور ترس از شرمندگی میچرخد. کمالگرایی یعنی اگر