سایه: قسمت سوم
بچه میخوابد. مادرش میخواهد هدفون را از روی گوشش بردارد، با دست اشاره میکنم که نه، مبادا بچه بیدار شود. با لبخند و پلک
بچه میخوابد. مادرش میخواهد هدفون را از روی گوشش بردارد، با دست اشاره میکنم که نه، مبادا بچه بیدار شود. با لبخند و پلک
مامان تلفن را قطع کرد. اصلاً به روی خودش نیاورد که تا چند دقیقهی قبل مشغول دادوهوار بوده. صدای قدمهایش را میشنیدیم که بهطرف
تلفن را قطع میکنم. لحاف را بالا میکشم تا روی شانههای لخت النا را بپوشاند. کمی خودش را جابهجا میکند. باید برگردم ایران.